تصویری دیدهنشده از سیدحسن نصرالله رهبر شهید حزبالله لبنان هنگام زندگی در قم/ دهه ۶۰
زندگی
زندگی
یک دایره است
آنچه که میدهی به خودت بر میگرده
زندگی آیت الله قاضی طباطبایی؛ اولین شهید محراب به همان اندازه که از بعد سیاسی و معنوی قابل تامل است، به همان اندازه نیز دارای نکاتی در باب سبک زندگی است که میتواند درسهایی را برای جامعه امروز به همراه داشته باشد.
امروز ۱۰ آبان ماه متقارن است با سالروز شهادت آیت الله سید محمدعلی قاضی طباطبایی، اولین شهید محراب و از علمای بنام تبریزی تبار که به «خمینی آذربایجان» شهرت داشت و نقش مهمی در پیروزی انقلاب ایفا کرد. وقتی حرف از این عالم و مرجع تقلید به میان میآید، ناخودآگاه ابعاد سیاسی و مذهبی او برایمان تداعی میشود، اما ویژگیهای فردی و اجتماعی این مردبزرگ نیز قابل تامل است و حامل درسهایی که بدون شک میتواند در زندگی امروز کاربرد داشته باشد. برهمین اساس با «حجت الاسلام رضا غلامی؛ قائم مقام بنیاد هدایت» همراه شدهایم تا چند نکته طلایی از سبک زندگی اولین شهید محراب را با هم مرور کنیم.
عالمی که تارک دنیا نبود
شاید یکی از اولین چیزهایی که در مورد علمای بزرگ به ذهنمان خطور میکند، معنویت تام و دوری از زندگی دنیوی باشد، چه بساکه بسیاری از علما و عرفا نیز همین راه را برمی گزیدند و پیوند چندانی با دنیای مادی نداشتند اما این ویژگی به رغم
کتاب «دروغ زن، زندگی، آزادی» که بیش از 38 هزار دروغ 5 رسانه ضدانقلاب فارسیزبان طی فقط 46 روز را مرور میکند، سرانجام به بازار نشر کشور رسید و آماده عرضه شد.
کتاب «دروغ زن، زندگی آزادی» که به مهمترین دروغ های ضدانقلاب و اپوزیسیون در ماجرای اغتشاشات سال ۱۴۰۱ میپردازد از سوی انتشارات خبرگزاری فارس چاپ شده و از امروز سهشنبه ۲۱ شهریور در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
دشمن برای سال ۱۴۰۱ یک عملیات همه جانبه علیه ایران را برنامهریزی کرده بود و قرار بود جنگ ترکیبی مهرماه، به بهانه مشکلات اقتصادی و با محوریت دانشگاهها کلید بخورد. دشمن مترصد اجرایی کردن برنامه خود بود، اما فوت مهسا امینی در شهریورماه این فرصت را در اختیار ضدانقلاب داد تا برنامه خود را جلو بیندازد. درگذشت این دختر جوان که جزو قوم کُرد و از اقلیتهای مذهبی بود، تمام مختصات لازم برای شروع یک ناآرامی را در اختیار دشمن قرار میداد.در این میان رسانهها و شبکههای ماهوارهای فارسی زبان هم ۲۴ ساعته و فعالتر از همیشه مشغول
کتاب «دروغ زن، زندگی آزادی» که مروری است بر ماجرای بیش از 38 هزار دروغ ضدانقلاب و اپوزیسیون، فردا وارد بازار نشر میشود.
کتاب «دروغ زن، زندگی آزادی» که به بیش از ۳۸ هزار دروغ ضدانقلاب و اپوزیسیون در ماجرای اغتشاشات سال ۱۴۰۱ میپردازد از سوی انتشارات خبرگزاری فارس چاپ شده و فردا سهشنبه ۲۱ شهریور روانه بازار کتاب میشود.
این کتاب که به همت حمیدرضا تاجی و بر مبنای تولیدات تحقیقی گزارشگران و خبرنگاران فارس در ۳ فصل و ۲۳۸ صفحه گردآوری شده است، در فصل نخست به ماجرای کشتهسازیهای ضدانقلاب به طور کامل میپردازد. در این فصل میخوانیم که چگونه جریان رسانهای ضدانقلاب بیش از ۴۵ هموطن را که عمدتاً از جوانان کشور بودند، به عنوان کشته اغتشاشات جا زد.
در فصل دوم این کتاب به دروغهای شاخدار جریان اپوزیسیون پرداخته شده است؛ دروغهایی که برای درگیر کردن افکار عمومی ناامیدی مردم، فاصله انداختن بین مردم و مسئولان ساخته و در شبکههای اجتماعی داغ شد. بخش مهم دیگر کتاب به بررسی عملکرد ۵ رسانه بیبیسی فارسی، ایران اینترنشنال، صدای آمریکا، رادیو فردا و من و تو و صفحات مجازی آنها اشاره دارد، رسانههای معاند طی ۴۶ روز (۲۳ شهریور تا ۹ آبان) مجموعاً ۳۸۰۰۳ دروغ درباره اغتشاشات ایران منتشر کردند.
آتشبیاران معرکه، عنوان فصل سوم این کتاب است که به بررسی فعالیتهای سلبریتیهایی پرداخته که یا با انتشار اخبار دروغ در آتش اغتشاشات دمیدند یا سعی در همراه کردن جامعه هنری و ورزشی جهان علیه نظام جمهوری اسلامی کردند.
در متنی که به انتخاب ناشر، پشت جلد کتاب درج شده، آمده است: یکی از مهمترین روشهای ضدانقلاب در اغتشاشات سال ۱۴۰۱، «کشتهسازی» بود. در یکی از این روشها در حالی که فرد به دلیل دیگری جان باخته (خودکشی، تصادف، نزاع و...) رسانهها سعی میکنند آن را به موضوع اغتشاشات ربط دهند و احساسات مردم را تحریک کنند. روش دیگر اما عجیبتر است؛ در این ترفند، نام فردی خیالی به عنوان کشته مطرح میشود؛ در صورتی که چنین هویتی اصلا وجود خارجی ندارد، اما با ذکر جزئیات ساختگی، موضوع برای مخاطب باورپذیر میشود.
برخی دیگر از رسانهها فردی که توسط خود اغتشاشگران کشته شده را به عنوان کشتهشده توسط پلیس جا میزنند که این موضوع توسط مردم عادی قابل بررسی و ارزیابی نیست، اما در روش آخر که شاید مضحک هم به نظر برسد، اصلاً فرد مورد ادعا کشته نشده و زنده است و حتی خودش کشتهشدنش را تکذیب میکند.
کتاب «دروغ زن، زندگی، آزادی» فردا به صورت فیزیکی در دسترس علاقهمندان قرار خواهد گرفت و به زودی نسخه PDF آن نیز از طریق انتشارات خبرگزاری فارس عرضه خواهد شد.
پنج مهارتی هست که یادگرفتنشان به زندگی بهترتان کمک میکنند.
پنج مهارتی هست که یادگرفتنشان به زندگی بهترتان کمک میکنند؛ مهارتهایی که هم سخت و هم آساناند و همین تضاد عجیبشان است که گاهی خیلی از ما را دچار چالشی سخت برای آموختنشان میکند:
سکوت واژهای که هزاران قصه پشت خودش دارد.
شاید باورش سخت باشد اما سکوت و خودداری وقت خشم؛ سکوت درباره چیزهایی که نمیدانیم واقعا مهارت بزرگی است که آموختنش حتما بر داناییتان میافزاید.
هوش هیجانی کمکتان میکند زندگی عاطفی، اجتماعی و کاری بسیار بهتری داشته باشید.
مدیریت زمان و بهترین استفاده از لحظات زندگی و تنظیم همه لحظات برای موقعیت های مختلف.
یادتان باشد برای هرچه که زمان اختصاص میدهید.
درآن لحظه به چیز ی غیراز آن فکر نکنید .
مهارت خوب گوش دادن؛ بسیاری وقتها فقط فکر میکنیم شنونده خوبی هستیم. درواقع اغلب مشغول فکر کردن به چیزی هستیم که خودمان میخواهیم بگوییم.
قدرت «نه گفتن» مهارت واقعا مهمی است که بار زیادی از استرس و فشارتان را کم خواهد کرد.
گاهی باید سریعا نه گفت و حتی لحظه ای درنگ نکرد و سریع رد شد.
و گاهی بعداز بررسی باید محکم نه گفت و هرگز در تعارف نماند
غزاله اسلامیان _ متخصص تغذیه و رژیم درمانی با اشاره به اینکه رژیمهای غیر علمی ابزاری برای دستیابی به تناسب اندام نیست، توصیه کرد: مدام رژیم گرفتن را فراموش کنید و برای تضمین سلامت خود سبک زندگ سالمی داشته باشید.
_ سیگار نکشید.
_ با واکسن ایمن شوید.
_ از مصرف اسیدهای چرب ترانس پرهیز کنید.
_ روغنهای مایع گیاهی را جایگزین روغنهای نباتی جامد کنید.
_ مواد غذایی تازه استفاده کنید.
_ مصرف مواد غذایی شیرین را به حداقل برسانید.
_ نمکدان را از سفره غذا حذف کنید.
_ در رستوران، غذاهای سالم انتخاب کنید.
_ مایعات سالم بنوشید.
_ به سلامت خواب اهمیت دهید.
_ ورزش مداوم و مفرح انجام دهید.
_ چکآپهای دورهای را فراموش نکنید.
بیا ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﺩﻧﯿﺎ برای زندگی زیباست
ﺯﻣﯿﻨﺶ ﻫﺴﺖ، ﻫﻮﺍﯾﺶ هست
ﺧﺪﺍﯾﺶ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺑﺎ ﻣﺎست
ﺑﯿﺎ ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ
زندگی
دوختن شادیهاست
و به تن کردنِ
پیراهنِ گلدار امید...
ماموریت ما در "زندگی"
بی مشکل زیستن نیست
با "انگیزه زیستن" است.
زندگی
مانند رانندگی
در یک دشت زیباست
سعی کن
از لحظاتش بهترین
استفاده رو ببری.🪷
چون در انتهای جاده
تابلویی با
این عبارت نصب شده
دور زدن ممنوع !⛔️
ماموریت ما در "زندگی"
بی مشکل زیستن نیست
با "انگیزه زیستن" است.
«زن، زندگی، آزادی» را باید از نو بخوانیم. منظورشان کدام زن و کدام معنا از زن است؟ یا آرمان شان کدام زندگی است؟ و اینکه آزادی در منظومه این جریان چه معنایی می دهد؟
آزادی یا دیکتاتوری؟
یک مغازه دار اهل سردشت در مصاحبه ای می گوید صبح روزهایی که فراخوان اعتصاب می دهند چند موتوری از ابتدای بازار شروع به حرکت می کنند و در مسیرشان هر کدام از مغازه ها باز باشد شیشه اش را می شکنند و خسارتی وارد می کنند. بعضی مغازه دارها معمولا از ترسشان جرات نمیکنند در آن روزها مغازه شان را باز کنند.
ماجرای آن مغازه دار سنندجی با رئیس جمهور هم یک مورد دیگر است. وقتی یک مغازه دار کُرد از روی محبت به رئیس جمهور شیرینی تعارف می کند با تهدید مدافعان «زن زندگی آزادی» مواجه می شود و بعد از چند ساعت برای در امان ماندن از آسیب احتمالی با انتشار فیلمی از تعارف خود به رئیس جمهور ابراز پشیمانی می کند.
این صحنه دو سکانس دارد: اولی شخصیت خود آن مغازه دار است و دومی شخصیتی که پس از تهدید از خود نمایش میدهد. جالب آنکه این مغازه دار مطمئن است حتی اگر علیه رئیس جمهور حرف بزند خطری او را تهدید نمی کند اما میداند اگر علیه رئیس جمهور موضع نگیرد حتما دچار خسارت می شود.
برخی از هنرمندان هم که به عنوان خبرنگار سراغشان میرویم تا نظرشان را بپرسیم از ابراز نظر واقعی خودشان ابا دارند. میگویند همین جماعت تهدیدشان کرده اند که اگر از نظام دفاع کنید تمام کنسرت هایشان به آشوب کشیده می شود.
توییتر منوتو معنای آزادی را از این منظر بهتر به تصویر می کشد و آن را ابتکاری برای پیوستن به اعتصابات معرفی می کند.
زن، جسدی برای براندازی!
مدافعان «زن زندگی آزادی» کدام زن را می خواهند؟ تمام زنانی که نماد این جریان شده است را مرور کنید. همه شان زنانی هستند که یا خودکشی کردهاند و یا به دلایلی فوت شدند. زن در منظومه این جریان یک جسدی است که می تواند نماد مظلومیت باشد تا عواطف اجتماعی را تحریک کنند و مردم را علیه حکومت اسلامی تهییج کنند.
زن در منظومه این جریان یک ابزار است. گاهی ابزاری برای هوس رانی و گاهی ابزاری برای تهییج افکار عمومی برای یک براندازی!
زندگی با طعم تحریم و تجزیه!
سابقه تحریم ها به دوران ملی شدن صنعت نفت ایران باز میگردد. زمانی که دکتر مصدق و آیت الله کاشانی در دولت و مجلس کار را برای غربی ها سخت کردند و در نهایت نفت ایران از چنگ انگلیسی ها و غربی ها درآمد، شرکت های ایرانی توسط همین کشورها تحریم شد.
حالا مدافعان «زن زندگی آزادی» در تمام فراخوان هایشان به مردم فشار می آورند در اعتصابات نه چیزی بخرند و نه چیزی بفروشند. بازار را هم بهم میریزند تا کسی جرات نکند خرید و فروشی کند.
این جریان یک گام فراتر میرود. فضای مجازی را پر میکنند از این عبارت که مردم پول هایتان را از بانک ها بیرون بکشید چون میخواهیم سیستم بانکی را هک کنیم! بماند که صرف این عمل ضربه به بانک و اقتصاد کشور است اما اولین کسی که از هک بانک دچار گرفتاری و مشکلات خواهد شد چه کسی است؟ جز اینکه مردم در نقل و انتقال مالی برای ضروری ترین امور خود به بن بست می خورند؟ طنز روزگار ما این است که همین کمپین سازها مدعی حمایت از مردم هم هستند. زندگی مردم را به بن بست می کشانند و شعار زندگی سر می دهند.
این شروع ماجرا است پایان آن نیست. برنامه این جریان برای فردای براندازی چیست؟ ما می گوییم تجزیه، خودشان می گویند کنفدرالیسم! تعریف مایکل لدین از کنفدرالیسم را بخوانید. تعبیر لدین به این معناست: فدرالیسم یک دستی است که وصل به یک بدن است اما کنفدرالیسم دستی است که دیگر بدنی ندارد! بدن را بخوانید ایران و دست ها بخوانید اقوام.
تمام گروه های معارض از کومله و دموکرات و اهوازیه و ... وقتی در جلسه ای با محوریت امریکن اینترپرایز حول مایکل لدین عضو ارشد این اندیشکده آمریکایی جمع شدند بر سر یک ایده در مورد ایران توافق کردند و آن ایده کنفدرالیسم برای فردای براندازی در ایران بود. ایده محوری این جریان برای زندگی حذف ایران است. کردستانی بدون آذربایجان و آذربایجانی بدون سیستان و بلوچستان و خراسانی بدون خوزستان و ... این طرح فردای براندازی است که مدافعان «زن زندگی آزادی» بر سر آن توافق کرده اند.
۱. زن
منظورشان از «زن» به عنوان یک شعار چیست؟ به نظر آنها، زن چه جایگاهی دارد؟ آیا زنانگی را در مقابل مردانگی سر میدهند؟ اگر نه؛ چه دلیلی برای بلد شدن جنبه زنانگی وجود دارد؟ از دید این افراد، «زن بودن» چه مولفهای دارد که آن را به عنوان یک شعار یا یک هدف مطرح میکنند؟ چه وجهی از زن بودن مد نظرشان است؟ این افراد، همواره مدعیاند که نباید مولفه جنسیت و نگاه جنسیتی (جنسیتی با جنسی متفاوت است) در موضوعات در کار باشد. پس چگونه کلمه اولِ شعارِ محوری خود را بر اساس یک مولفه جنسیتی به نام «زن بودن»، بنا کردهاند؟ «زن بودن» به عنوان یک ویژگی برای بخشی از انسانهاست؛ همچون «مرد بودن» که به عنوان یک ویژگی برای بخش دیگری از انسانها مطرح است. «زن بودن» دقیقا چه کار ویژهای برای این جنبش دارد که آن را به عنوان یک شعار مطرح میکنند؟
۲. زندگی
در مورد «زندگی»، بخش دوم این شعار هم، این سوالات مطرح است. این افراد چه تعریفی از زندگی دارند؟ زندگی را در قالب چه مکتبی طرح میکنند؟ هدف از زندگی چیست؟ زندگی را میتوان، روند زیست بشری دانست. این جنبش دقیقا چگونه این روند را به عنوان یک شعار مطرح میکند؟ چه برنامهای برای زندگی وجود دارد؟ آیا نگاهشان به زندگی، در دورههای مختلف، متفاوت است؟
۳. آزادی
در خصوص شعار آزادی نیز، سوالاتی وجود دارد. آزادی بر خلاف دو عبارت قبلی، قابلیت شعار شدن را دارد. اما این جریان هیچ گاه تعریفی دقیق و مشخص از آزادی مطرح نکرده است. اساسا آزادی به معنی مطلق، در کره زمین، امری حال است. مگر اینکه در زمین صرفا یک نفر زندگی کند؛ که آنگاه تازه آزادی آن شخص توسط طبیعت محدود میشود. در جهانی که جمعیت زیاد با منابع محدود وجود دارد، چگونه آزادی را بدون تعریف و بدون چاچروب، مطرح میکنند؟ فرانسه، مهد آزادی معرفی میشود؛ درحالی که همزمان مهد قانون گذاری هم هست و قانون ذاتا آمده است تا آزادیها را محدود کند و نگذارد آزادی افراد به روح جمعی جامعه آسیب بزند. بنابراین، آزادی در تمام تمدنها، با هر نگاهی، تعریف و چارچوبی مشخص دارد. اما این جنبش هیچ تعریف و چارچوبی از آزادی که سر میدهد، ارائه نکرده است.
تمامی این سوالات را، افراد این جریان نه با نگاه دینی، بلکه حتی با نگاه تماما مادی هم پاسخی ندادهاند.
در بحث عملکرد نیز، عملکرد حامیان این جنبش، با شعار محوریشان در تناقض است.
وقتی زن را به عنوان یک شعار مطرح میکنند، یعنی مدعیاند که برای آن، ارزش خاصی قائل هستند. اما همزمان برای اولین بار به طور عمومی در جامعه، فحاشیهای رکیک با اندام زنانه را نشر میدهند و توهینی بزرگتر از این به «زن بودن» وجود ندارد.شعار زندگی سر میدهند؛ اما همزمان با رفتارهای خشونت آمیز، زندگیها را به خطر میاندازند. همزمان از حضور تروریستهای وارداتی
«زن، زندگی، آزادی» شعاری است که این روزها در تجمعات و اغتشاشات شنیده میشود. نظر فلاسفه غرب درباره «زن، زندگی، آزادی» را در ادامه میخوانید.
خیال میکنید وقتی داعش آمد. یکی یکی از زائران شاهچراغ پرسید:«شما طرفدار «زن،زندگی،آزادی»هستید یا خیر؟!» آنوقت اگر جواب بابمیلش را نمیشنید دست روی ماشه میگذاشت و تیرخلاص را نثارشان میکرد؟!داعش که آمد از همان اول هرکه را که دید به رگبار گلوله بست. کاری هم به افکار و اعتقاداتشان نداشت.
جنایت داعش در شاهچراغ درد عمیقی بود بر قلب ایرانمان بود و خون مردم بیگناه روی سنگفرشهای حرم داغ تازهای بود بر دلمان. اما بعضیها این وسط به هر بهانهای تلاش کردند این جنایت را نادیده بگیرند و خون زائران بیگناه حرم شاهچراغ را پایمال کنند. حتی وقتی داعش مسئولیت این عملیات تروریستی را به عهده گرفت. باز از این جنایت چشمپوشیدند، اما وقتش رسیده چند موضوع را یادآور شویم!
شما طرفدار زن، زندگی، آزادی هستید یا نه؟!
خیال میکنید وقتی داعش آمد. یکی یکی از زائران شاهچراغ پرسید:«شما طرفدار (زن،زندگی،آزادی) هستید یا خیر؟!» آنوقت اگر جواب بابمیلش را نمیشنید دست روی ماشه میگذاشت و تیرخلاص را نثارشان میکرد؟! داعش که آمد از همان اول هرکه را که دید به رگبار گلوله بست. کاری هم به افکار و اعتقاداتشان نداشت. اصلا به قول بعضیها آن چادرهای سفید خونین نشانه آن بود که صاحبانش چادری نبودند و آن چادرها را از حرم امانت گرفته بودند! داعش هم که بیاید کسی را غربال نمیکند! آن ها که از عصرچهارشنبه هزار بهانه آوردند که داغ زائران بیگناه شاهچراغ را نادیده بگیرند حواسشان باشد چراغ سبز به چه کسانی نشان میدهند!
شما شعارهایتان بوی خون میداد
بگذارید برای بعضیها یادآور توئیتها و حرفهای قبل از این اتفاقات باشیم! حرفهایی که سراسر بوی خون میداد! آهای لیدرها شما بودید که میگفتید«وای به روزی که مسلح شویم!» شما بودید که میگفتید«میکشیم میکشیم هر آنکه خواهرم کشت!» شما بودید که در این چند روز نیروهای پلیس را به بدترین شکل به شهادت رساندید! گلوی نیروی انتظامی را بریدید و مظلومانه پلیسی را به آتش کشیدید! شما بودید که امنیت ملی را به خطر انداختید و راه را برای تروریستهای داعش هموار کردید. یادتان میآید آموزش استفاده از اسلحه و ساخت کوکتل مولوتفهایی که در صفحه مجازیتان میگذاشتید؟! یادتان میآید توئیتمیگذاشتید که فردای براندازی حداقل باید 50 میلیون ایرانی را اعدام یا سلاخی کنید؟! شعارهای شما بوی خون می داد.
داعش کی وارد صحنه اغتشاشات میشود؟!حتما این جمله را این روزها زیاد شنیدهاید اینکه دشمن به دنبال
"زن"
"زن"
"زندگی"
"شهادت🥀"
#شاهچراغ
#شیراز_تسلیت
مریم رجوی سرکرده منافقین که هنوز روایت جنایاتش از صفحه روزگار پاک نشده از شروع اغتشاشات مدعی حقوق زنان و آزادی آنها شده است. در این گزارش «زن،زندگی،آزادی» را از دریچه نگاه مریم رجوی و منافقین به تماشا بنشینید!
مریم رجوی سرکرده منافقین که هنوز روایت جنایاتش از صفحه روزگار پاک نشده از شروع اغتشاشات مدعی حقوق زنان و آزادی آنها شده است. او که انگار توهماتش هم مثل زبانش خوب کار میکند در صفحه توئیتر، خودش را به عنوان «رئیس جمهور منتخب شورای ملی مقاومت ایران برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران»معرفی کرده.مریم رجوی که روزی جنایتهای بزرگی را در حق زنان انجام داد حالا به ظاهر نگران مردم ایران و زنان ایرانی است و در صفحه توئیتریاش اظهارات عجیبی دارد که بیان آن حرفها از زبان او و هم مسلکانش بیشتر خندهدار به نظر میرسد.
در این گزارش «زن،زندگی،آزادی» را از دریچه نگاه مریم رجوی و منافقین به تماشا بنشینید!
مریم رجوی در حمایت از اغتشاشگران در صفحه توئیترش نوشته :«در این 40 سال زن ایرانی شلاق خورد تحقیر شد، حقوق و آزادیاش بر باد رفت و ده ها هزار تن از زنان مجاهد و پیشتاز شکنجه و اعدام شدند اما حالا زن ایرانی به پا خواسته است که نه فقط خود که تمام ایران را آزاد و رها کند!سال های سال بود که رژیم زن ستیز زنان مجاهد ومبارز را در سیاهچالش شکنجه و کشتار میکرد و گمان میکرد راه زن ایرانی را برای به دست گرفتن سرنوشت برای همیشه ببندند حالا زن ایرانی در خط مقدم قیام و نبرد با رژیم جایگاه شایسته خود را اثبات کرده و نشان میدهد هدف مبارزه و جان فشانیاش بسیار فراتر از هر مطالبهای این است که حکومت اجباری و تحمیلی آخوندها را به زیر بکشد تا زن و مرد ایرانی به همه آزادی های فردی و اجتماعی از جمله آزادی پوشش دست پیدا کند!»
متن بالا را خواندید؟! از خط وخطوط دروغهایش که بگذریم ادعاهایش جالب است اینکه شایستگی زن ایرانی را در مبارزه با حکومت میدانند. عیار سنجش زن ایرانی برایشان هیچ چیز نیست جز آنکه موافق جمهوری اسلامی باشد یا مخالف! و بعد ادعا میکند آزادی های فردی و اجتماعی از زنان در ایران و جمهوری اسلامی سلب شده! خانم مریم رجوی وقتی زنان سازمان را وادار به طلاق میکردید وقتی آنها را به عنوان برده جنسی به حرمسرای مسعود رجوی میبردید وقتی حق مادر شدن را از آنها میگرفتید چه؟! آزادی های فردی و اجتماعی آنها سلب نشد؟! خانم مریم رجوی اشتباه نکنید این جمهوری اسلامی و اسلام بود که به زنان آزادی بخشید و آنها را از چنگ افرادی مثل شما نجات داد.
یکی از زنان جدا شده از منافقین که از دروغگویی و رذالت مریم رجوی و سازمان میگوید!
ظرافت زنانه خلاف مقررات سازمان!
«بتول سلطانی» عضو جداشده از منافقین در صحبتهایش میگوید در سازمان حتی ظرافت زنانه هم ممنوع بود و باید مثل مردها رفتار میکردیم او تعریف میکند:«در سازمان میگفتند دستهایتان باید زبر شود، مریم رجوی هم میگفت من چهرههای آفتاب سوخته شما را دوست دارم! وقتی حرف میزدیم هم میگفت لوس حرف نزن چرا مثل زنها حرف میزنی؟! سفت، محکم، خشن و با قاطعیت حرف بزن!» خانم رجوی شما که حتی جنسیت خانمها را هم زیر سوال میبردید و نمیخواستید مثل زن ها باشند حالا از کدام زن حرف میزنید؟! مدافع حقوق کدام زن هستید؟! شما که دلتان نمیخواست حتی کسی مثل زنها حرف بزند!
عقیم کردن زنان جنایتی کثیف علیه زنان!
خانم رجوی این روزها که صدایت به دفاع از حقوق زنان بلند است یاد آن صد زنی باشید که به اعضای بدنشان هم رحم نکردی و حق مادر شدن را از آنها گرفتی!
در مقطعی حدود صد نفر از کادرها و فرماندهانِ زنِ منافق، طی دستوری مجبور می شوند تا عمل جراحی انجام بدهند و رحم های خود را از بدن خارج کنند. یعنی این زن ها هیچ وقت نمیتوانستند حتی به بچه فکر کنند و همه فکر و ذکرشان باید معطوف به سازمان باشد. یکی از اعضای جداشده از منافقین میگوید:« این برای آن بود که امید به زندگی را از زنان بگیرند و آنها دیگر نتوانند برای خود آیندهای متصور شوند، نه همسری، نه فرزندی و نه زندگیای!» آری شعار زن زندگی آزادی برای مریم رجوی و همپیمانانش یعنی این!
از جمله روش هایی که برای قطع کامل دلبستگی های زنان منافق، به کار گرفته میشد، عقیم سازی ایشان بود. به این روش وقتی عضو سازمان مطمئن میشد که هیچگاه نمیتواند تشکیل خانواده داده و یا بچه دار شود، تمامی انرژی خود را صرف اهداف شوم سازمان مینمود.
انقلاب طلاق برای همه به جز مسعود!
یکی از بزرگترین جنایت منافقین «انقلاب طلاق» بود. آنها میگفتند هر تعلق خاطری به غیر از تعلق خاطر به برادر (که منظور رجوی بود) شرک است. زهرا میرباقری یکی از اعضای جداشده از منافقین میگوید:«در سازمان ، تمام مردان و زنان باید از هم جدا میشدند و حلقه های ازدواج خود را به مسعود تحویل میدادند. روابط جنسی برای اعضای سازمان حتی برای زوج های قانونی و رسمی غیراخلاقی و نامشروع بود.حتی زنان و مردان مجرد نباید در ذهن خود عشق و عاطفه ای را جستجو میکردند. طلاق برای همه مردها به جز مسعود علیالدوام بود و برای همیشه حق ازدواج نداشتند!»
بتول سلطانی، عضو سابق شورای رهبری سازمان یعنی عالی ترین رده تشکیلاتی منافقین را 6 ماه در قرنطینه مجبور کردند سخنرانی مسعود رجوی را گوش کند تا طلاق اجباری را قبول کند! خانم رجوی!از کدام آزادی میگویید شما که زنان و افراد زیادی را از نیازهای اصلی، فردی و شرعیشان محروم میکردید. شما که حلال خدا را هم حرام نامیدید! شما که حتی به افکار زنان هم قفل زدید از کدام آزادی میگوید؟!
سرنوشت نامعلوم بچهها و سرکوب حس مادری!
حدود 800 بچه به همراه پدر و مادرهایشان در پایگاه اشرف زندگی میکردند. از بچههای چند ماهه گرفته تا 13،14 ساله که همه آنها را به خارج از عراق منتقل کردند. بتول سلطانی که دوتا از فرزندانش را در سن کودکی از او جدا کردهاند میگوید:«در سازمان داشتن بچه ضدارزش بود و یک حرام و یک گناه بزرگ بهشمار میرفت مسعود رجوی برای بچهها از واژه خرچه استفاده میکرد و میگفت خودتان را از این بند برهانید پس از آنکه مغزهای ما را با حرفهایشان شستشو دادند بچههایمان را سپردیم دست سازمان و آنها هم از عراق به کشورهای دیگر منتقلشان کردند.» خانم رجوی این زنان که اینطور سنگشان را به سینه میکوبی چرا حق زندگی نداشتند؟! چرا این آزادی را نداشتند که برای خودشان و فرزندانشان تصمیم بگیرند؟!
اجبار به ناموس فروشی برای سازمان!
«ایرج مصداقی» عضو جداشده از گروهک منافقین میگوید:« در درون سازمان و به مردان گفته میشد امروز انقلاب تو این است که تصور کنی همسر تو در همینجا مقابل چشمان تو با مسعود رجبی به رختخواب رفته و تو میبینی و احساس شادمانی میکنی!» این انقلاب را هم مریم رجوی کلید زد، از مهدی ابریشمچی طلاق گرفت و به همسری مسعود رجبی درآمد مهدی ابریشمچی در مراسم ازدواج مریم و مسعود ابراز شادمانی کرد و گفت:«من به عنوان یک مجاهد خلق جز اینکه بگوییم با تک تک سلول هایم به مسعود و مریم تبریک میگویم!و سراپای وجودم شوق و خوشحالی ایدئولوژیک است چیزی برای گفتن ندارم!»
حرمسرای مسعود رجوی و سواستفاده از زنان !
اگرچه درمیان منافقین ازدواج ممنوع بود اما برای مسعود نه! او به واسطه مریم رجوی و با اسم ذوب در رهبری یکی یکی زنان را به عقد خود در میآورد و در حرمسرای خود هر شب یکی را دعوت به رابطه جنسی میکرد! مسعود و مریم این سواستفاده جنسی از زنان را با سرپوش یگانگی با رهبر انجام میدادند. بتول سلطانی میگوید:« یک روز مریم با من تماس گرفت و گفت امشب شب زفاف تو است و امشب تو به معراج میرسی! و بعد من را راهی اتاق مسعود رجوی کردند! »
زنانی که در سازمان آزادی افکار هم نداشتند!
زنان و مردان گروهک منافقین دفترچههایی داشتند که درجیبهایشان میگذاشتند و درتمام اوقات همراه شان بود. باید هر لحظه و هر فکری که به ذهنشان در خواب و بیداری خطور کرده را در آن مینوشتند تا روزانه در نشستهایی که گذاشته میشد در حضور مریم و مسعود رجوی و بقیه اعضا، آن را میخوانند. مسعود اسم این نشستها را گذاشته بود غسل در صحنه!
"نمونهای از غسل در صحنه منافقین"
خانم رجوی یادتان رفته آدمهایی را که حتی نسبت به افکارشان هم آزادی نداشتند؟! شما که میگفتید خونتان هم باید برای برادر مسعود باشد. شما که اجازه صحبتهای دونفره را هم از زنان میگرفتید. شما که وقتی پلیس فرانسه دستیگرتان کرد اعضای مجاهدین را مجبور به آتشزدن خود مقابل سفارت فرانسه کردید. چه شده که حالا حرف از آزادی میزنید! اصلا آزادی از نظر شما یعنی چه؟!
آتش زدن خود برای آزادی مریم رجوی که با تهدید نسبت به جان عزیزانشان صورت میگرفت
جنایتی که به اسم آزادی کلید خورد!
اعضای گروهک منافقین حق ارتباط با دنیای اطرافشان را نداشتند رباتهایی بودند که در زندان سازمان به اسارت کشیده شده بودند. کسی نمیتوانست به همین راحتی از سازمان جدا شود. راهحل یا خودکشی بود یا فرار. اعضا حتی حق ملاقات با خانوادهشان را هم نداشتند.
این همان دورنمای آزادی است که مریم رجوی این روزها فریادش را سر میدهد آخر داستان ادعای آزادی زنان از سوی مریم و همپیمانانش جنایتهایی بدتر از این است! خوب که به حرفهای اعضا جدا شده از مجاهدین گوش بسپارید. به حرفهای آن دخترکان جوان و پر شور، میگویند به اسم آزادی و عدالت و انقلاب پا به میدان گذاشتیم و اما سرنوشت برایشان در چنگال مریم و مسعود چیز دیگری را رقم زد. چیزی که روزی هزاربار مرگشان را از خدا میخواهند.
بدانید که در قاموس براندازها و معاندین این انقلاب، آن روی سکهی "زن، زندگی، آزادی" همین وحشیگریهاست!
"دانلود فیلم آن روی سکهی زن، زندگی، آزادی"
شعار زن زندگی آزادی که سی سال قبل توسط گروهک ترویستی کموله ساخته شده بود امروز در ظاهرسازی زیبا به بهانه فوت مهسا امینی تکرار میشود اما پشت پرده این شعار کدام کشورها هستند و چه چیزی را هدف قرار دادند؟
صحبت های قابل تامل محمد لسانی کارشانس رسانه درباره ریشه شعار این روزهای اغتشاشگران را در ادامه خواهید دید.
"دانلود فیلم ریشه زن، زندگی،آزادی کجا است؟ +فیلم"
یکی از کاربران توییتر به تصویری ناراحت کننده از یک کودک حادثه دیده در اغتشاشات واکنش نشان داده است.
و زندگی،
هنوز هم زیباست!
هنوز هم خورشید لبخند میزند، آسمان، در آغوش میگیرد، زمین میرویانَد و درختانِ لبخند، شکوفه میزنند.
هنوز هم نوزادان متولد میشوند، شمعدانیها گل میدهند، ماه میتابد، ستاره چشمک میزند، جیرجیرک آواز میخواند، پروانه پرواز میکند، درختان میوه میدهند، چشمهها میجوشند و امید، هر صبح در زیر پوست سرد زمین، به جریان میافتد.
که امید زیباست، عشق زیباست، طلوع زیباست، شکفتن زیباست؛
زندگی آنقدر ارزش دارد که به خاطر آن از همه هستی خود مایه بگذاریم تا قصری باشکوه از مهربانی ،محبت ،عشق و دوستی بنا کنیم و زندگی آنقدر بی ارزش است که نباید به خاطر آن دلی را بیازاریم و برای رسیدن به قله های فانی دنیا دست به هر کاری بزنیم …♥️🥀
"زندگی"
"زندگی"
یک اثر هنریست،
نه یک مسئله "ریاضی"
بهش فکرنکن،
ازش لذت ببر
صبحت بخیر
هیچ وقت با شک زندگی نکن
باید از زمان هاعبور کنی
نفس بکش
بخند
فریاد بکش
هیجان زده شو
گریه کن
بترس
و اجازه بده که هر لحظه را تجربه کنی
درود و احترام به دوستان گرامی
مهربان پروردگارم
به حق نامهای زیبایت
به حق مهربانیت
به حق بزرگی وجلالت
غم و غصه را از دل
دوستان وعزیزانم دور کن
و امروز و هرروزشان را لبریز از
خيرو بركت و ارامش بفرما
🙏🙏🙏🙏⚘
زندگی پراست از قضاوتهای
دیگران درباره ی ما!!
قضاوتهای که گاهی اوقات بد
وگاهی اوقات خوب است
اگر عادت کنیم باهر نظرموافق ومخالفی
زیرو رو شویم
باید فاتحه ی آرامش را بخوانیم!!
مهربان پروردگارم
اميدمان تویی
تو از نهان دلهای ما آگاهی
پس
در واپسین شبهای پاییز
دردل های ما
جز بذر محبت مکار🙏🙏🙏
شاد و سلامت باشید
حسین عارف در سریال این شبهای شبکه یک سیما نقشِ حسن طهرانیمقدم را بازی کرده، شهیدی که شهریار بحرانی، برشی از زندگیاش را مورد بررسی قرار داده است.
مینیسریال «خط مقدم» در 4 قسمت از شبکه یک سیما پخش میشود. مجموعه تلویزیونی «خط مقدم» بهکارگردانی شهریار بحرانی و تهیهکنندگی مجید حقی؛ به بخشی از دوران حساس و پرالتهاب سالهای 63 تا 65 دفاع مقدس میپردازد و محوریت آن درباره شهید طهرانی مقدم است.
در خلاصه داستان مجموعه تلویزیونی «خط مقدم» آمده است: «این فیلم سرگذشت مردان بلندبالایی است که پس از پاییز 1363 با تلاش و مشقت، در روزگار تنهایی و مظلومیت، مجاهدانه جنگیدند».
حسین عارف، حسام حسنی، بهراد رحمانی، آفرین عبیسی، غزاله اکرمی، بهزاد خلج و عطاءالله سلیمانیان در این مجموعه نمایشی بازی کردهاند.
سریال به برشی از زندگی شهید طهرانیمقدم میپردازد. هرچند که به تعبیرِ مجید حقی تهیهکننده این سریال، به دلیل ظرفیت محدود زمانی، فقط به بخشی از وقایع 1363 تا 1365 این شهید بزرگوار پرداخت. تهیهکننده سریال میگوید در مراحل مختلف تحقیقات متوجه ابعاد بزرگ شخصیتی ایشان شدیم که به دلیل محدودیت نتوانستیم پرداخت زیادی به آن داشته باشیم. او همچنین درباره اینکه چرا قالب مینی سریال انتخاب شده و به بخشهای مختلف زندگی شهید طهرانیمقدم پرداخته نشده، هم توضیح داد که قبلاً به صورت یک فیلم سینمایی تهیهشده اما با توجه به شرایط فعلی سینما و محدودیت های کرونایی، به صلاحدید سرمایهگذار، مدیران سیمافیلم و مدیر شبکه یک، تصمیم بر این شد، این کار تبدیل به مینیسریالی چند قسمتی بشود.
او همچنین درباره بازیگر نقش حسن طهرانیمقدم هم گفته است: بازیگران زیادی دعوت به همکاری شدند که بازیگران حرفهای سینما و تئاتر بودند. با نظرِ تیم کارگردانی، گزینههای مختلفی کاندید شدند و در نهایت به حسین عارف رسیدند. کسی این نقش را بازی کند که مخاطب او را در نقشهای مختلف و متفاوتی ندیده باشد. اینگونه شد که این نقش به حسین عارف رسید.
این سریال هر شب ساعت 22:15 روی آنتن میرود.
باور اشتباهی درباره عشق و ازدواج وجود دارد و آن هم این است که همه تلاش ها برای رسیدن شده و بعد از آن دیگر زوجین هیچ تلاشی برای حفظ عشقشان انجام نمی دهند، درحالیکه این اشتباه است و عشق نیز چون همه انگیزه های دیگر برای زندگی نیاز به حفظ ، مراقبت و نگه داری دارد.
طی سال ها در اتاق های درمان، دادگاه ها و مراکز حل اختلاف، مشاوران ، روان شناسان ، وکلا و قضات زوج های زیادی را دیده اند که بعد از گذشت یک تا سال ها از زندگی مشترک که خودشان هم اعتقاد دارند، عاشقانه آن را شروع کرده اند، اما به ناکجا رسیدند و کارشان به طلاق کشیده است. شاید این زوج ها همان هایی هستند که از ابتدای ازدواج تصور این را هم نداشتند، زندگی که اینطور با شور و حرارت شروع شده، کارش به جای باریک بکشد.
یکی از علل این کمرنگ شدن شور و هیجان اولیه این است که زوجین تصور می کنند، ازدواج نیز چون چیزهای دیگر در زندگیشان دایمی است و دیگر تا ابد باقی خواهد ماند و برای حفظ آن عشق هی تلاشی نمی کنند.
بیاید مسئله را اینطور کوچک کنیم، تا به حال شده منتظر یک چیزی باشد مثلا برای بدست آوردن یک ماشین یا خانه یا هر چیز ریز و درشت دیگری تلاش کرده اید، اما بعد از به دست آوردن آن باز هم احساس رضایت نداشته باشید؟ مثلا فکر کردید اگر ادامه تحصیل بدهید، همیشه خوشحال هستید ، یا شغل مورد علاقه تان را پیدا کرده اید، دیگر هیچگاه خسته نمی شوید و همه چیز وفق مرادتان پیش می رود، اما بعد از مدتی می بینید که همه چیز عادی شده و انگار نه انگار که شما همان کسی بودید که قبلا آرزوی فلان مورد را داشته است.همین امر درباره ازدواج و عشق نیز صدق میکند، همه افراد با شوق و ذوق ازدواج می کنند، خیلی ها
بالاخره در زندگی هر آدمی؛
یک نفر پیدا میشود که بیمقدمه آمده، مدتی مانده، قدمی زده و بعد اما بیهوا غیباش زده و رفته...!
آمدن و ماندن و رفتن آدمها مهم نیست.
اینکه بعد از روزی روزگاری، در جمعی حرفی از تو به میان بیاید، آن شخص چگونه توصیفات میکند مهم است.
اینکه بعد از گذشت چند سال، چه ذهنیتی از هم دارید مهم است.
اینکه آن ذهنیت مثبت است یا منفی...
اینکه تو را چطور آدمی شناخته مهم است.
منطقی هستی و میشود روی دوستیات حساب کرد؟
میگوید دوست خوبی بودی برایش یا مهمترین اشتباه زندگیاش شدی...؟
اینکه خاطرات خوبی از تو دارد یا نه برعکس.
اینکه رویایی شدی برای زندگیاش یا نه درسی شدی برای زندگی...؟
به گمانم ذهنیتی که آدمها از خود برای هم به یادگار میگذارند، از همه چیز بیشتر اهمیت دارد،
وگرنه همه آمدهاند که یک روز بروند...!
در زندگی همیشه چیزهای کوچکی ست که بتواند خاطرات را زنده کند. چیزی که بتواند برای ساعتی تو را درگیر گذشته های دور و نزدیک کند و باعث شود آهی از سر حسرت بکشی. یا لبخندی از بابت یک یادآوری شیرین چهره ات را روشن کند. چیزی به کوچکی یک عکس خانوادگی. یک تصویر قدیمی از خانه ی مادربزرگ به همراه تمام کسانی که روزگاری کنار هم بزرگ شدند و پیر شدند. و همین تصویر ساده چه داستان هایی که با خود به خاطرت نمی آورند! مثل قصه ی شبهای عید که همه ی فامیل طبق یک قانون نانوشته قرار میگذاشتند برای یک دور همی ساده و دلنشین که حتما قبل از غروب همگی آنجا جمع شده باشند که بچه ها به پشت گرمی سایه ی حمایت ان خانه ی امید تا می توانستند شیطنت می کردند و آتش می سوزاندند که مشق های فردا و کارهای مانده فراموش میشد. یک سو عط چای و بخار سماور بلند بود و وسی دیگر حرف ها و سخن های خانوادگی. و نگاه عاشقانه ی مادربزرگ که چه لذتی می برد از دیدن آن جمع و شلوغی خانه. هنوز هم همه دور هم جمع میشویم . کمتر، کم رنگ تر. ، بی صداتر! با یاد کسانی که جایشان خالیست...
بعضی چیزها را باید هر روز زندهاش کنی تا خودت زندگی کنی
√ عشق را
√ ایمان را
√ زندگی را …
زیرا حتی اگر امروز مؤمنترین باشی هیچ تضمینی نیست که فردا هم، چنین باشی!
و فردا هم نیازمند تلاش و پایداری توست
تا مؤمن، عاشق و زندهدل بمانی…
وقتی روزگار تو را در شرایط سخت قرار داد،
نگو:”چرا من؟”،
بگو :”نشونت می دم!”.
زندگی در جریان است،
چه بخواهیم چه نخواهیم اتفاقات خوب و بد وجود دارند
و این ما هستیم که باید پرانرژی روزهای خوب و بد را بگذرانیم.
زندگی...
“زندگی “دوختن شادیهاست
و به تن کردن پیراهن گلدار امید
زندگانی هنر هم نفسی با غمهاست
آری ذهن ما باغچه است
گل در آن باید کاشت
ور نکاری گل سرخ
علف هرز در آن میروید
در حدیث داریم چهار چیز اگر در هر خانهای باشد، برکت از آن خانه میرود.
، حجتالاسلام ناصر رفیعی استاد حوزه علمیه قم و کارشناس مسائل دینی در بیانی با اشاره به عوامل و موانع برکت در زندگی گفت: اولین عاملی که موجب برکت میشود صداقت است، در روایت داریم خدا به تاجر راستگو برکت میدهد. دروغ برکت را از زندگی میبرد، خانوادههایی که با دروغ زندگیشان را شروع میکنند، کاسبهایی که با دروغ کارشان را شروع میکنند، برکت در زندگیشان نیست.
وی مداراکردن با مردم را یکی دیگر از عوامل ازدیاد برکت در زندگی معرفی کرد و افزود: رفق و مدارا با مردم برکتآور است. روزی امیرالمؤمنین علیهالسلام دیدند خانمی جلوی قصّابی در حال التماس کردن برای گرفتن گوشت بیشتر است، او هم بد اخلاقی میکند و میگوید پول تو بیشتر از این نیست.
این کارشناس مسائل دینی اضافه کرد: امام علی علیهالسلام جلو آمد و فرمود: چه شده است؟ آن زن عرض کرد: پولی دادم و گوشتی گرفتم، نمیگویم کم داده؛ درست داده است، پولم کم بوده، اما من عیالوارم و این گوشت کفاف من را نمیدهد، به او میگویم یک مقدار بیشتر بده که نمیدهد. حضرت فرمود: «زدها؛ فان فی الزیادة البرکة» قصّاب بیشتر بده که خدا برکتش را میدهد.
حجتالاسلام رفیعی خاطرنشان کرد: روزی پیغمبر اکرم(ص) جعفربن ابیطالب شوهر حضرت زینب سلاماللهعلیها را دیدند ـ کودک بود ـ که داشت با گِل بازی و چیزهایی درست میکرد و به بچهها میفروخت و با پول آن خوراکی میخرید، فرمود: چکار میکنی؟ عرض کرد: کاسبی میکنم، حضرت فرمود: خدایا به کار جعفر برکت بده. کار به جایی رسید که میگویند جعفر در عمرش یکبار هم ضرر نمیکرد.
«از همه مهمتر مال حلال است، امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمود اگر کسی زکاتش را پرداخت کند برکت جاری میشود، در روایت داریم اگر فرد خمسش را بدهد برکت نازل میشود. فکر نکنید اگر خمس مالتان را دادید از آن کم میشود، فکر نکنید اگر قرضالحسنه دادی از آن کم میشود، کسی که ربا میدهد و ربا میگیرد، مالش نابود میشود.»
وی با بیان مطلب فوق گفت: در حدیث داریم چهار چیز اگر در هر خانهای باشد، برکت از آن خانه میرود؛ خیانت، سرقت، شرب خمر و زنا.
یکی از کاربران توییتر در صفحه شخصی خود به امتحانات الهی در زندگی اشاره کرده است.