
روزنامه سازندگی، ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران به ادعای برخی از افراطیون مدعی اصلاحات انتقاد کرده و نظر آنها را تقلید از نهضت آزادی و در نهایت حذف شدن از جامعه دانسته است.
به گزارش جهان نيوز، روزنامه کیهان در ستون گفت و شنود خود نوشت:
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: روزنامه سازندگی، ارگان مطبوعاتی حزب کارگزاران به ادعای برخی از افراطیون مدعی اصلاحات انتقاد کرده و نظر آنها را تقلید از نهضت آزادی و در نهایت حذف شدن از جامعه دانسته است.
گفت: آفرین به روزنامه سازندگی! حالا قضیه چه بوده است؟
گفتم: جماعت افراطی مدعیان اصلاحات پیام داده بودند که «بهترین کار، رها کردن صندوق رای و بازگشت به جامعه است»!
گفت: منظورشان چیست؟! بازگشت به کدام جامعه؟! مثلاً منافقین و نهضت آزادی و... به کدام جامعه بازگشتند.
گفتم: اتفاقاً روزنامه سازندگی هم همین را پرسیده و کار آنها را نظیر نهضت آزادی و فروپاشی و محو شدن این گروه دانسته است.
گفت: افراطیون مدعی اصلاحات مدتهاست که از جبهه اصلاحات طرد شدهاند. با این ادعاهای مندرآوردی قُمپز در میکنند که یعنی هنوز هستند!
گفتم: یارو میگفت من به درجهای از معرفت رسیدهام که برای خودم یک چیزی تعریف میکنم و کلی میخندم و تازه، آخرش هم به خودم میگم؛ نه بابا!... جان من؟
گفت: در حالی که جنایات وحشیانه رژیم صهیونیستی تاکنون به شهادت ۳۰ هزار انسان بیگناه که بیشترین آنها زن و کودک هستند منجر شده و این جنایات همچنان ادامه دارد، آمریکا قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل برای آتشبس در غزه را وتو کرد!
گفتم: همین جرثومههای فساد آمریکایی و انگلیسی و صهیونیستی برای سکته یک دختر جوان بر اثر استرس در پاسگاه پلیس چه قشقرقی به راه انداخته و زمین و زمان را به هم دوخته بودند!
گفت: بسیاری از مقامات غربی از جمله بایدن و ترامپ و شولتز و... علاوه بر حمایتهای کلان مالی و تسلیحاتی از جنایات رژیم صهیونیستی، با کمال وقاحت اعلام میکنند که اقدامات این رژیم جنایت جنگی نیست!!
گفتم: اگر جنایت جنگی نیست پس چیست؟! در تمامی اسناد و تعاریف حقوق بینالملل این اقدامات وحشیانه نه فقط جنایت جنگی تلقی میشود بلکه از جنایات بیسابقه و کمسابقه نیز محسوب میشود.
گفت: میگویند؛ ما اعتقاد نداریم که کشتار مردم غزه توسط اسرائیل جنایت جنگی است!
گفتم: یارو درباره وجود روح با یکی دیگر بحث میکرد و طرف مقابل اصرار داشت که به وجود روح اعتقادی ندارد! شخصی که ناظر این گفتوگو بود به او گفت؛ «پس، لعنت به روح پدرت»!
جالب است که کشور متعلق به مردم ایران است ولی قیمت دلار را چند کانال تلگرامی از خارج کشور و چند کانال وابسته به همان خارجیها در داخل کشور تعیین میکنند!

گفت: چی شده که قیمت دلار افزایش پیدا کرده؟! مگر چه اتفاقی افتاده؟! اصلاً کدام کانون و مرکزی قیمت دلار را تعیین میکند؟!
گفتم: ای عوام! کشور متعلق به مردم ایران است ولی قیمت دلار را چند کانال تلگرامی از خارج کشور و چند کانال وابسته به همان خارجیها در داخل کشور تعیین میکنند!
گفت: یعنی اسب مال خودمان است ولی دیگران سوارش میشوند و ما باید دنبال آنها بدویم؟! بالاخره باید اتفاق و حادثهای پیش آمده باشد که افزایش قیمت دلار را به دنبال داشته باشد!
گفتم: اتفاق و رخداد را نیز همان کانالهای مجازی جعل و منتشر میکنند! همین دیروز این کانالها قیمت دلار را ۲ هزار تومان افزایش داده و درباره علت آن نوشتهاند «حمله ایران به مواضع آمریکا در مرز اردن»! و نوشته «پنتاگون به مردم عادی تهران اخطار تخلیه داده است»! و در داخل نیز همپالگیهای آنها قیمت دلار را افزایش دادهاند!
گفت: مراکز اطلاعاتی و سازمانهای مربوطه چه میکنند؟! و در مقابل حمله تروریستهای اقتصادی به معیشت و زندگی مردم چه پاسخی دارند؟!
گفتم: یارو میگفت پشت یک کامیون نوشته بود «GO WITH WITH»! از رفیقم پرسیدم معنی این جمله چیه؟! گفت؛ GO یعنی «برو»، WITH هم یعنی «با» ترجمه
«GO WITH WITH» میشه؛ برو بابا...!
این روزها که جهان اسلام در شهادت جانسوز حضرت اباعبدالله الحسین و یاران بیتکرارش (علیهمالسلام) به سوگ نشسته است، مطالب گفت و شنود نیز به نوعی دیگر تقدیم مخاطبانش میشود.

سالهای پر تب و تاب دفاع مقدس است... سالهای خون و آتش و دود... شهید بابایی، خلبان شجاع، پاکباخته و فدایی اسلام و انقلاب به دیدار حضرت امام میرود و در حالی که جاذبه ملکوتی امام روح و روانش را تسخیر کرده است خطاب به حضرت ایشان میگوید:
- امام عزیز! میخواهم به گونهای که در کار جنگ خللی پیش نیاید چند روزی به مرخصی بروم. اجازه میفرمائید؟
- در بحبوحه جنگ کجا میخواهید بروید؟
- من در دهه اول محرم برای شستن استکان چای عزاداران به هیئتهای جنوب شهر که مرا نمیشناسند میروم. مرخصی را برای آن میخواهم و گوش به زنگم که بلافاصله بعد از اعلام نیاز به جنگ بازگردم.
- به یک شرط اجازه مرخصی میدهم.
- هر چه بفرمائید با جان و دل میپذیرم.
- به این شرط که هنگام شستن استکانها به نیت من هم چند استکان بشویی.
گفت: «سویم داگدلن» سیاستمدار آلمانی و عضو پارلمان این کشور در سخنرانی خود در پارلمان مرکزی آلمان (بوندستاگ) گفته است؛ منظور آمریکا از رابطه با آلمان و سایر کشورها، رابطه به عنوان همپیمان نیست!
گفتم: پس چیست؟!
گفت: این سیاستمدار آلمانی میگوید؛ آمریکا ما را در جایگاه همپیمان نمیخواهد بلکه فقط غلام حلقه به گوش میخواهد!
گفتم: تازه این نگاه آمریکا به کشورهای اروپایی است که در همه مسائل با آنها همسو و همراه است! حالا ببین از رابطه با ایران که ۴۴ سال است امان آمریکا را بریده است چه منظوری دارد؟!
گفت: حالا این غربگداهای داخلی را بگو که برای رابطه با آمریکا چه یقهای جِر میدهند؟!
گفتم: به یارو گفتند دَمَر آب نخور! گفت؛ چرا؟ مگه چه عیبی داره؟ گفتند؛ عقلت کم میشه. گفت عقل چیه؟ گفتند؛ بخور!
اصلاً با تو نبودیم!
گفت: چه خبر؟!
گفتم: برخی از غربگراها که این روزها دروغهای شاخداری علیه نظام مطرح کرده بودند به دادگاه احضار شده و از آنها برای اظهارات دروغشان سند و مدرک خواستهاند.
گفت: چه سندی ارائه کرده و چه پاسخی دادهاند؟!
گفتم: هیچ سند و مدرکی برای دروغبافیهای خود نداشتهاند!
گفت: حالا چرا شایعات و دروغهایشان دقیقاً همان است که رسانههای آمریکا و انگلیس و آلسعود و... مطرح کردهاند؟!
گفتم: برای این سؤال هم جوابی نداشتهاند!
گفت: اصلاً این قماش به چه دردی میخورند؟!
گفتم: خریدار ماشین به فروشنده گفت؛ کولر این ماشین که کار نمیکنه! فروشنده گفت؛ در عوض بخاریش حسابی خُنک میکنه!

گفت: چه خبر؟!
گفتم: یک کشور فسقلی موسوم به آلبانی با مساحت ۲۸ هزار کیلومتر مربع و جمعیت ۲ میلیون نفر! روابطش را با ایران قطع کرده است؟
گفت: به دَرک! موضوع چیه؟!
گفتم: کشورهای اروپایی از ترس اعتراضات مردمی حاضر نبودند به گروه تروریستی منافقین جا و مکان بدهند و به آمریکا اعلام کرده بودند که مردم ما این تروریستها را از داعش بدتر میدانند و نهایتاً دولت آلبانی به دستور آمریکا و با دریافت کمک مالی کلان از آلسعود، آنها را پذیرفت. حالا که آمریکا و عربستان در مقابل ایران به جیلیز و ویلیز افتادهاند، از آلبانی خواستهاند با بزرگنمایی پیر و پاتالهای از کار افتاده منافقین و به بهانه حمایت از آنها روابط دیپلماتیک خود با ایران را قطع کند!
گفت: چه غلطها؟! آخه پشه خودش چی هست که فشار خونش باشه؟!
گفتم: چه عرض کنم؟ به قول معروف زالزالک اگر اعتماد به نفس آلبانی و منافقین را داشت، سالی ۷ بار آناناس میداد!
گفت: یکی از مدعیان اصلاحات توئیت زده که «پروژه هستهای هزینهزا و با دستاورد نزدیک به صفر بوده است»!
گفتم: در جریان ملی شدن نفت هم عوامل انگلیس میگفتند این ماده سیاه بد بو به چه دردی میخورد؟! و امروز هم آمریکا و انگلیس و اسرائیل میگویند انرژی هستهای برای شما چه سودی دارد؟! مثل قذافی همه را بار کنید و به آمریکا بفرستید!
گفت: قدیم ندیمها میگفتند حرف مرد یک کلام است اما حالا معلوم شده حرف پادوهای دشمن هم یک کلام است و پادوهای انگلیس از گذشته تا حالا حرفشان عوض نشده است!
گفتم: محترمانهترش این است که بگویی حق نان و نمک انگلیس را نگه میدارند!
گفت: حالا مگر مجبورند حرف بزنند که هویت خودشان را لو بدهند و آبروریزی کنند؟!
گفتم: یارو از بیکاری حوصلهاش سر رفته بود، محکم زد پس کله خودش و بعد گفت؛ کیه در میزنه؟! چرا زنگ نمیزنه؟!
گفت: ۶۱ تن از بانیان وضع موجود و کسانی که طی ۸ سال گذشته شرایط سخت را به مردم تحمیل کرده بودند، حالا در پوشش اقتصاددان بیانیهای صادر کرده و تهدید کردهاند که تورم ۳رقمی میشود!
گفتم: ولی همه آنها از کارگزاران دولت قبل هستند. اگر کاری بلد بودند چرا وضعیت اقتصادی را به این روز انداختند؟!
گفت: ای عوام، اول ببین کدامیک از آنها اقتصاددان هستند؟ اکثر آنها تعدادی آدم معمولی هستند که به خاطر عضویت در ستاد انتخاباتی آقای روحانی پست گرفته بودند.
گفتم: پس بگو چرا در این بیانیه هیچ راهحل و نسخه اقتصادی نیامده و فقط روی همان راه خسارتبار دولت قبل تاکید شده است!
گفت: مگر این جماعت را نمیشناسی؟! هروقت آمریکا با مشکل روبهرو میشود به حمایت از آن دست به قلم میشوند! الان هم بیانیه را در دفاع از قطعنامه شورای حکام صادر کردهاند و تمام حرفشان این است که اگر به قطعنامه و خواست آمریکا تن ندهیم،تورم ۳ رقمی میشود! و توضیح نمیدهند مگر تورم کنونی ساخته و پرداخته خودشان نبوده است؟!
گفتم: یارو میگفت؛ جلوی یکی از مغازهها یک مانکن مرد ایستاده بود، نوک دماغشو گرفتم، برگشت گفت؛ وِل کن! مگه مرض داری؟! نگو صاحب مغازه بود!
گفت: روزنامه صهیونیستی هاآرتص نوشته است وزیر جنگ اسرائیل با وزیر جنگ آمریکا دیدار داشته و درباره راههای مقابله با ایران گفتوگو کردهاند!
گفتم: مثلاً چه گفتهاند و چه تصمیمی گرفتهاند؟!
گفت: هاآرتص درباره متن گفتوگوی آنها گزارشی نداده است!
گفتم: آمریکا به قول کارشناسان آمریکایی ضعیفترین دوران خود را تجربه میکند و با دهها بحران سخت نظیر بحران کرونا، احتمال جنگهای داخلی، بحران مالی، بحران ناشی از جنگ اوکراین، بحران غذایی، بحران افزایش قیمت نفت، بحران غارت فروشگاهها، بحران حملات مسلحانه به شهروندان و... روبهروست و رژیم صهیونیستی با بحران موجودیت دست و پنجه نرم میکند و علاوهبر تلفات بیسابقه و همه روزه صهیونیستها در سرزمینهای اشغالی، از سوی چند جبهه مقاومت در محاصره است و...
گفت: پس، اتاق ملاقات را اشتباه گرفتهاند!
گفتم: یارو از کیوسک تلفن بیرون آمد، یکی پرسید؛ کار میکنه؟ گفت؛ آره! ولی آفتابه نداره!
گفت: چه خبر؟!
گفتم: حزب اتحاد ملت(!) در بیانیهای مشکلات اقتصادی کنونی را ناشی از سنگاندازی در مقابل لغو تحریمها دانسته است!
گفت: حرف حساب زده، باید کسانی که به اوباما نامه نوشتند و خواستار تحریمهای فلجکننده علیه ایران شدند به اشد مجازات برسند تا بار دیگر دست به وطنفروشی نزنند!
گفتم: ای عوام! این حزب اتحاد ملت همان اصلاحاتچیها و تدبیرچیها هستند که از آمریکا خواسته بودند ایران را تحریم کند و همانهایی هستند که ۸ سال همه امکانات مملکت را هزینه مذاکره با آمریکا کردند و نهایتاً بهجای لغو تحریمها، صدها تحریم دیگر هم به تحریمهای قبلی اضافه کردند!
گفت: یعنی خودشان را نمیشناسند؟!
گفتم: یارو تصویر خودش را در آیینه دید و با تعجب گفت؛ قیافهاش خیلی آشناست! کجا دیدمش؟! بعدش گفت؛ آهان، یادم اومد. هفته پیش توی سلمونی روبهروم نشسته بود!
گفت: ند پرایس، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته است « آمریکا از حق مردم ایران در برپایی تجمعات حمایت میکند»!
گفتم: درباره تجمعات چند ده میلیونی مردم ایران چیزی نگفته؟!
گفت: ای عوام! منظورش تجمعات دهها نفره افرادی است که فریب پیادهنظام آمریکا و اسرائیل را خوردهاند و بدون آنکه بدانند با پرداخت عادلانه یارانه به مردم و بسته شدن دست دلالها و قاچاقچیان مخالفت میکنند!
گفتم: چرا از تجمعات چند ده میلیونی مردم حمایت نمیکنند؟!
گفت: خُب برای اینکه شعار اصلی همه تظاهرات چند ده میلیونی مردم مرگ بر آمریکا است.
انتظار داشتی آمریکا از مرگ خودش حمایت کند؟!
گفتم: ولی آمریکا به اعتراف صاحبنظران غربی روی قوس نزول افتاده و در حال مرگ است.
گفت: خودشان ادعا میکنند که در مقایسه با سایر کشورها، از همه قدرتمندتر هستند!
گفتم: یکی قُمپز در کرده بود و میگفت اگر ثواب اعمال مرا در یک کفه ترازو بگذارند و ثواب همه مردم را در کفه دیگر، بازهم کفه من سنگینتر است! گفتند اگر ادعایت درست باشد پس عیب از ترازوست!
گفت: نفتالی بنت نخستوزیر رژیم جعلی اسرائیل درباره اقدام علیه ایران از طرحی با عنوان «مرگ با هزاران ضربه چاقو»! خبر داده بود!
گفتم: ولی طرح رژیم صهیونیستی علیه خودشان کمانه کرده و جوانان فلسطینی با حملات پیدرپی خود علیه صهیونیستها، نفس اسرائیل را بند آوردهاند.
گفت: بنسلمان بدبخت فلکزده هم از کشاندن حملات خرابکارانه به داخل خاک ایران خبر داده بود، ولی امروزه رژیم آلسعود با حملات انصارالله مرگ را پیش چشم خود میبیند و به تِتهپِته افتاده است.
گفتم: قاتلی را میخواستند دار بزنند، قبل از آنکه چهارپایه را از زیر پایش بکشند و به زندگی ننگینش خاتمه بدهند، از او پرسیدند آیا در سرنوشت خود چنین روزی را پیشبینی میکردی؟ گفت؛ در طالع خود یک مقام بالا و بلندی دیده بودم! اما نمیدانستم آن جایگاه بلند، بالای دار است!
گفت: فرمانده ارتش رژیم صهیونیستی به آمریکا اعتراض کرده است که چرا در مقابل حمله موشکی ایران به دو پایگاه موساد در اربیل واکنشی نشان نداده است؟!
گفتم: جواب آمریکا چه بوده است؟
گفت: یکی از فرماندهان ارتش آمریکا گفته است حمله ایران به پایگاههای اسرائیل بوده و به پایگاه آمریکا حملهای صورت نگرفته است!
گفتم: آمریکا و اسرائیل که با هم خاله و خواهرزاده بودند و توی یک باشگاه کباده میکشیدند! چی شده سفرههایشان را جدا کردهاند؟!
گفت: سفرههایشان یکی است. دارند رد گم میکنند!
گفتم: دو نفر که برای شکار رفته بودند با یک شیر برخورد کردند. یکی از آنها به طرف شیر شلیک کرد ولی گلوله کارگر نشد و شیر زخمی به آنها حمله کرد. کسی که شلیک کرده بود بالای درخت رفت و به رفیقش گفت بیا بالا. رفیقش گفت؛ به من چه؟ مگه من شلیک کردم؟!
گفت: در خبرها آمده است که بحرین و رژیم صهیونیستی برای مقابله با ایران یک تفاهمنامه دوجانبه امضاء کردهاند !
گفتم: ایول! چه شود ؟! ایران برای مقابله با آنها نیازی به عملیات نظامی سنگین ندارد و از آنجا که هر دو رژیم حاکم بر بحرین و فلسطیناشغالی، جعلی هستند، در صورت درگیری با ایران از درون با قیام مردم فلسطین و مردم بحرین روبهرو میشوند و هم ایران و هم مردم فلسطین و بحرین به خواسته خود میرسند!
گفت: چطوری؟
گفتم: مردم بحرین به آرزوی خود که بازگشت به ایران است میرسند و مردم فلسطین هم سرزمینشان را از چنگال خونریز صهیونیستها آزاد میکنند.
گفت: کاش شروع کنند ولی بعیده که دست به این حماقت بزنند!
گفتم: چرا بعیده؟! یارو برای مسابقه پرواز کبوترها، با یک الاغ آمده بود. نگهبان مراسم گفت؛ آخه این حیوون که نمیتونه پرواز کنه! و یارو گفت از کجا معلوم؟ خره دیگه چه میفهمه یهو دیدی پَرید !
گفت: در حالی که هنوز دولت آقای رئیسی کار خود را شروع نکرده است برخی از روزنامههای زنجیرهای لیستی از مشکلات را ردیف کرده و حل آنها را از دولت ایشان مطالبه میکنند!
گفتم: ولی تمامی این مشکلات را دولتی بر سر مردم آوار کرده است که این زنجیرهایها یکسره از آن تعریف و تمجید میکردند و برایش تشتک میپراندند!
گفت: یکی از آنها تیتر زده « آغاز فصل مطالبات» ! دیگری تیتر زده « حل کدام بحران، اولویت رئیسی است» ! یکی دیگر یادداشت نوشته که باید فلان و بهمان کرد! و ...
گفتم: خُب از یکطرف چیزی برای انتقاد ندارند و از طرف دیگر نمکگیر دولت قبلی هستند و باید چیزی بگویند که حق نان و نمک را بجا آورده باشند.
گفت: پس بگو چرا پرت و پلا میگویند و حرفهای خندهدار میزنند!
گفتم: یارو به دوستش گفت؛ شنیدم ماشین خریدی، مدلش چیه؟ گفت؛ قرمزه! گفت؛ گرون خریدی!
گفت: مگر اعلام نکرده بودند که تا پایان دوره این دولت هیچ کالایی گران نمیشود ؟!
گفتم: چند بار با صراحت اعلام کردند و هر دفعه هم که قول دادند دیگر گران نمیشود ! چند کالای اساسی و مورد نیاز مردم گران شد !
گفت: وقتی قرار است اجناس را گران کنند چرا قول میدهند که گران نمیشود ؟! این دیگر چه روشی است که دنبال میکنند ؟!
گفتم: یکی از مسافران اتوبوس بین شهری، هر چند دقیقه یک بار پا میشد و در گوش راننده چیزی میگفت و راننده با ناراحتی میگفت برو بشین. مسافران پرسیدند؛ آقایراننده مگه چی میگه ؟ راننده گفت؛ میگه اتوبوس رو چپ کن یه کمی بخندیم !
گفت: روزنامه صهیونیستی یدیعوت آهارنوت نوشته است که رژیم صهیونیستی در حال محاکمه « یوسی کوهن» رئیس سابق موساد است!
گفتم: چرا به چه جرمی؟!
گفت: متهم است که وقتی رئیس موساد بود ایران توانسته برخی از اطلاعات مهم رژیم صهیونیستی را از او بیرون بکشد.
گفتم: این همان یوسی کوهن نیست که چند هفته قبل با افتخار پُز داده و قُمپز در کرده و گفته بود تا قلبِ قلب ایران نفوذ کرده است؟!
گفت: خود خودشه ! حیوونکی با دون پاشیدن مراکز اطلاعاتی ما فریب خورده و خودش را به آن راه زده بود که اطلاعات بگیره ولی اطلاعات لو داده بود.
گفتم: یارو یک سکه طلا در دست رهگذری دید و به او گفت این سکه برنز است! به من بفروش. طرف گفت صدای خر در بیار تا بهت بدم! و یارو چند دقیقه عر عر کرد و گفت حالا سکه رو بده و رهگذر گفت؛ تو با این خریتت متوجه شدی این سکه طلاست اونوقت انتظار داری من آدم متوجه نشم؟!
گفت: دولت اعلام کرده سعی میکنیم دولت آینده برای تامین کالای اساسی مورد نیاز مردم مشکلی نداشته باشد!
گفتم: اگر این توانمندی و هنر را دارند چرا خودشان طی ۸ سال گذشته برای تامین کالای اساسی مردم کاری نکردند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! شاید ترسیدهاند ریا بشود!
گفتم: طرف کلی به این و آن بدهکار بود. وقتی وادارش کردند بدهی مردم را بپردازد، یک چک به مبلغ فلان قدر کشید و به دست قاضی داد. قاضی نگاه کرد و دید چک امضاء ندارد! پرسید چرا امضاء نکردی؟ و یارو یواشکی در گوش قاضی گفت؛ پیش خودمون بمونه، ترسیدم ریا بشه!
گفت: گروه تکفیری داعش بیانیهای علیه حماس صادر کرده و خواستار مقابله با این جنبش شده است!
گفتم: نگفته چرا ؟!
گفت: اعلام کرده به خاطر رابطه حماس با ایران خواستار مقابله
با این جنبش شده است!
گفتم: حماس از سالها پیش با ایران رابطه داشته است چی شده که داعش تازه به این فکر افتاده؟!
گفت: تکفیریها نعل وارونه زدهاند که رد گم کنند! با حماس دشمنی میورزند چون حماس پوزه اسرائیل را به خاک مالیده است.
گفتم: یعنی داعش و آلسعود و بقیه کسانی را هم که افسار داعش را در دست دارند، به خاک سیاه نشانده است.
گفت: در حالی که حماس پدر و پدر جد صهیونیستها را درآورده، از داعش چه کاری ساخته است که قمپز در میکند ؟!
گفتم: یارو وارد کابین خلبان شد و گفت؛ برو تلآویو. گفت؛ نمیرم. گفت؛ برو لندن، گفت؛ نمیرم. گفت؛ برو نیویورک. خلبان بازهم گفت؛ نمیرم. یارو گفت؛ نوکرتم، پس بده یه بوق بزنم که کِنف نشم !
رسانه های فارسی زبان آل سعود و بیبیسی و چند سایت وابسته به صهیونیست ها علیه شهید سلیمانی معرکه گرفتند.

گفت: مایک پمپئو وزیرخارجه آمریکا هم گفته است مصوبه اخیر مجلس درباره لغو تحریمها بسیار خطرناک است!
گفتم: برای ما خطرناک است یا برای آمریکا؟!
گفت: ای عوام! خُب معلومه که برای آمریکا. اگر برای ما خطرناک بود که از آن استقبال میکردند.
گفتم: این چه مصوبهای است که هم تروئیکای اروپا به شدت با آن مخالفت کرده و هم جیغ آمریکا را درآورده است؟!
گفت: از آن عجیبتر اینکه مدعیان اصلاحات هم با آن مخالفند! وقتی دشمنان تابلودار مردم ایران با این قانون مخالف هستند نشانه موثر و مفید بودن آن است، مدعیان اصلاحات چرا؟!
گفتم: دو نفر جلوی یک تاکسی را گرفتند و گفتند سه نفر تجریش! راننده تاکسی گفت؛ شما که دو نفرید، گفتند؛ مگه خودت نمیایی؟!
گفت: یکی از مدعیان جامعهشناسی گفته است؛ مردم ایران، آمریکا را دوست دارند!
گفتم: ولی هنوز چند ماه بیشتر از حضور چند ده میلیونی مردم ایران در تشییع پیکر مطهر شهید قاسم سلیمانی که به دست آمریکا به شهادت رسیده بود نگذشته است. یعنی مرگ بر آمریکای دهها میلیون ایرانی در آن ماجرا نشانه علاقه مردم ایران به آمریکاست؟! و صدها نمونه دیگر طی ۴۱ سال گذشته!
گفت: این جماعت استدلال و منطق و حرف حساب سرشان نمیشود!
گفتم : یارو دَمر آب میخورد، بهش گفتند؛ دَمر آب نخور عقلت کم میشه، گفت؛ عقل چیه؟! گفتند؛ هیچی، بخور! با تو نبودیم!
گفت: یک فیلم تبلیغاتی از مایک پنس، معاون اول رئیسجمهور آمریکا منتشر شده که او را در حال حمل چند کارتن تجهیزات پزشکی و تحویل به یک مرکز خیریه نشان میدهد.
گفتم: خُب که چی؟! اینکه کار بدی نیست!
گفت: کارتنها خالی بود و مایک پنس که نمیدانست میکروفن وصل است، به مدیر خیریه درباره خالی بودن کارتنها توضیح میدهد و میگوید که قصد داشته این کارتنها را در مقابل دوربین جابهجا کند!
گفتم: از قدیم و ندیم گفتهاند؛ «خونه خِرس و بادیه مِس»؟!... یکی از همین قماش اراذل و اوباش حاکم بر آمریکا، یک چک ۵ میلیون دلاری برای کمک به محرومان صادر کرد ولی پای چک را امضاء نکرد! گفتند چک بدون امضاء که اعتبار ندارد چرا امضاء نمیکنی؟ گفت؛ میخواستم ریا نشه!!
گفت: نمایندگانی که در انتخابات اخیر از جانب مردم طرد شدهاند، بدجوری به پر و پای نمایندگان مجلس یازدهم میپیچند و علیه مجلسی که هنوز تشکیل نشده چرت و پرت میگویند!
گفتم: میدانند که یکی از اولین اقدامات مجلس یازدهم، تعقیب نزدیک به ۸۰ نماینده مجلس کنونی است که بیتالمال را هپل هپو کردهاند.
گفت: ایول! پس بگو که چرا خودشان را به آب و آتش میزنند تا ماجرای دزدی آنها از بیتالمال در حاشیه قرار گرفته و فراموش شود!
گفتم: عدهای به یک قلعه حمله کرده بودند، یکی از نگهبانان قلعه با پرتاب سنگ ملاج رئیس مهاجمان را غرق خون کرد و یارو در حالی که از درد به خود میپیچید فریاد کشید و به نگهبان قلعه گفت؛ مگر سپر به این بزرگی را در دست من نمیبینی که سنگ را به وسط ملاجم میزنی؟!
گفت: ماجرای اون یارو چی بود که ضریح حضرت معصومه(س) را لیسیده و از این کارش عکس و فیلم گرفته و منتشر کرده بود؟!
گفتم: معلوم شده که از پادوهای فرقه معروف به شیعه انگلیسی بوده و از طرف سرکرده این فرقه ماموریت بدنام کردن مسلمانان و متهم کردن آنان به بیتوجهی نسبت به دستورات بهداشتی را داشته است!
گفت: پس بگو که چرا دولت انگلیس ۱۳ شبکه ماهوارهای در اختیار این فرقه گذاشته است؟!
گفتم: ولی سرکرده این فرقه انگلیسی و پادوهای آن مثل همین یارو خیلی دمدستی هستند و شعور چندانی ندارند!
گفت: بیخود نیست که هرچی زور میزنند و پوندهای انگلیس را هزینه میکنند، تبلیغاتشان نتیجه عکس میدهد و به نفع اسلام ناب تمام میشود.
گفتم: ایول! به یارو گفتند گیر عجب آدم احمقی افتادهایم؟ یارو در جواب گفت؛ خودت گیر عجب آدم احمقی افتادهای!
یارو رفته بود فال بگیرد، فالگیر گفت؛ فردا از منزل فلانی سرقت میشود. یارو گفت؛ این را که خودم میدانم! بگو ببینم دستگیر میشوم یا نه؟!
گفت: مدعیان اصلاحات بدجوری از پیروزی انقلابیون ضدآمریکایی و ضدمفاسد اقتصادی در انتخابات مجلس عصبانی هستند.
گفتم: پس انتظار داشتی جشن بگیرند و دایره و تنبک بزنند؟!
گفت: در روزنامهها و مصاحبههایشان به خودشان وعده میدهند که انقلابیون بعد از ورود به مجلس با هم اختلاف پیدا میکنند.
گفتم: ولی نباید به دلشان صابون بزنند چون نمایندگان مردمدوست در مبارزه با مفسدان اقتصادی و جارو کردن پادوهای آمریکا از سطح کشور که عامل وحشت لیبرالهاست اختلافی پیدا نمیکنند.
گفت: هیچ دقت کردهای که آرزوهای آنها با آرزوهای اعلام شده آمریکا و متحدانش عین هم است! انگار از آن طرف آب دستور میگیرند.
گفتم: یارو رفته بود فال بگیرد، فالگیر گفت؛ فردا از منزل فلانی سرقت میشود. یارو گفت؛ این را که خودم میدانم! بگو ببینم دستگیر میشوم یا نه؟!
گفت: باز هم که دارند وعده گشایش اقتصادی از غرب زمزمه میکنند!
گفتم: بعد از اینهمه بدعهدی آمریکا و اروپا و خسارتهای فراوانی که به اقتصاد کشور وارد کردهاند دیگر چه جای دلبستن به آنهاست؟!
گفت: پس میفرمایید چه کنند؟!
گفتم: دهها راه مقابله با مشکلات اقتصادی وجود دارد. چرا به ظرفیتها و امکانات داخلی بیتوجهی میکنند؟!
گفت: زنجیرهایها مینویسند و میگویند شاید در ادامه فرصت باقیمانده دولت، بتوان با اروپا و یا ژاپن ببندیم و گشایشی حاصل شود!
گفتم: یارو رفته بود آرایشگاه سرشو بتراشه. آرایشگر چند جای کله طرف رو برید و خون انداخت و پنبه گذاشت! یارو از صندلی سلمونی بلند شد و گفت؛ دست شما درد نکنه، نصف سرمو پنبه کاشتی نصف دیگرشو میخوام خودم شلغم بکارم!
گفت: ۶ کشور اروپایی برای اجرای اینستکس اعلام آمادگی کردهاند!
گفتم: اینستکس همان طرح نفت در برابر غذا و داروست که تحقیر ایران است! یعنی نفتمان را بفروشیم و پولش را به اروپا بفرستیم و سپس در مقابل خرید غذا و دارو از کشورهای اروپایی، بهای آن را از پولی که در آن کشورها بلوکه کردهاند پرداخت کنیم!
گفت: تازه فرانسه هم منت گذاشته و گفته است حالا که ۶ کشور اروپایی برای پذیرش اینستکس اعلام آمادگی کردهاند، فرانسه هم میپذیرد!
گفتم: یعنی بعد از فاجعه برجام، دومین کلاه گشاد را هم برایمان آماده کردهاند!
گفت: میگویند اینستکس با برجام فرق دارد!
گفتم: یارو به یکی تلفن کرده بود، طرف بهش گفت بدجوری لهجه داری متوجه حرفت نمیشوم. یارو گفت؛ خُب قطع کن دوباره میگیرم!
گفت: آقای زیباکلام در صفحه توئیتر خود نوشته است؛ جناب شریعتمداری نمیدانم چرا اصرار دارید که معنای «تعامل» را «تسلیم» بخوانید؟
گفتم: باید از آقای زیباکلام پرسید که شما چرا اصرار دارید معنای «تسلیم» را «تعامل» بدانید؟
گفت: ایشان نوشته است؛ کاش میتوانستید به مردم نشان بدهید که اصرار بر «تقابل» کدام دستاورد را ظرف چهل سال گذشته داشته است؟
گفتم: باید گفت کاش جنابعالی یک جو انصاف به خرج میدادید در آن صورت به وضوح میدیدید که اگر مقاومت نبود، الان جان و مال و ناموس مردم زیر پای بعثیها و نظامیان آمریکایی و تکفیریهای داعش لگدمال شده بود!
گفت: کاش آقای زیباکلام میدانست که بعضیها، اول مفهوم و معنای واژهها و کلمات را تغییر میدهند و بعد بر اساس آن مفاهیم تحریفشده اظهارنظر میکنند!
گفتم: طرف اسم جوجهکباب را گذاشته بود «غم و غصه» و اسم چُپق را گذاشته بود «درد و رنج» و به مردم میگفت؛ شما نمیدانید که ما به خاطر شما چه غم و غصهای میخوریم و چه درد و رنجی میکشیم؟!

شما فکر میکنید انرژی هستهای و فعالیت هستهای به چه درد ما میخورد؟
گفت: یکی از مدعیان اصلاحات گفته است؛ انرژی هستهای و فعالیت هستهای به چه درد ما میخورد؟! حتی نوع صلحآمیز آن!
گفتم: ولی این فنآوری نقش مهمی در توسعه صنعت، کشاورزی، پزشکی، شناسایی و درمان بیماریها، تولید برق و تولید مواد باکیفیت و مقاومت ویژه و... دارد. یعنی این مدعی اصلاحات تا این اندازه از مرحله پرت است؟!
گفت: ای عوام! آنچه را که آمریکا و اسرائیل از ترس اینکه متهم به بیسوادی نشوند جرأت ندارند که مطرح کنند توی دهان نوچههایشان میگذارند!
گفتم: یکی از منافقین روی کُد ارتباط برج مراقبت نفوذ کرده بود و برای اینکه هلیکوپتر رزمندگان را ساقط کند با ناشیگری به خلبان میگفت؛ هوا دیگه خُنک شده، اون پنکه بالای سرتو خاموش کن!
گفت: برخی از متهمان فساد اقتصادی که در مقابل مستندات پرونده هیچ پاسخی ندارند، ادعا میکنند که فقط مرتکب یک تخلف معمولی شدهاند!
گفتم: پس تکلیف پولهای قلمبهای که از بیتالمال به حساب خودشان میریختند چه میشود؟!
گفت: احتمالاً ادعا میکنند که دچار خطا در برداشت از قانون شدهاند!
گفتم: قاضی از متهم پرسید؛ چرا دست توی جیب این آقا کردی؟ متهم گفت؛ قربان تصور کردم جیب خودم است! قاضی پرسید؛ پس چرا پولهایش را برداشتی؟ و یارو گفت؛ ای بابا! آقای قاضی وقتی دست توی جیب خودم کرده بودم چرا نباید پولهای خودم را بر میداشتم؟!
گفت: آقای بهزاد نبوی گفته است ۶۰ درصد ثروت ملی در اختیار ۴ نهاد است!
گفتم: ایشان که اقتصاددان نیست ولی اقتصاددانان سینهچاک دولت اعلام کردهاند که ۷۰ تا ۸۰ درصد ثروت ملی در اختیار دولت است و یک محاسبه سرانگشتی نیز همین را نشان میدهد.
گفت: تازه، این ۴ نهاد که بودجه نمیخورند، بلکه ثروت تولید میکنند و آن را در انجام اموری به کار میگیرند که وظیفه دولت است. مثل اقدامات آستان قدس و یا رسیدگی به امور محرومان توسط ستاد اجرایی و بنیاد مستضعفان، و قرارگاه خاتمالانبیاء هم که به کار سازندگی مشغول است مثل تاسیسات نفتی پارسجنوبی و ستاره خلیجفارس که دولت آنها را افتتاح میکند و پُزش را میدهد! و هماکنون هزاران میلیارد تومان هم از دولت طلب دارد.
گفتم: پس چرا اینهمه دروغ میگویند و برای دشمنان خوراک تبلیغاتی فراهم میکنند؟! اگر خبر ندارند چرا اظهارنظر میکنند و اگر خبر دارند چرا به راحتی دروغ میگویند؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یارو موز را با پوست خورده بود تا آخر عمرش لیز میخورد!
مگر ترامپ کدخدای جهان است که از دهها هزار کیلومتر آنطرفتر درباره کشورهای منطقه تصمیم بگیرد؟!
گفت: آقای موسویان، عضو سابق تیم هستهای که به اتهام دادن اطلاعات به بیگانگان محکوم شده بود پیشنهاد کرده ترامپ از سران ۸کشور خلیج فارس دعوت کند تا درباره منطقه عاری از سلاح هستهای به توافق برسند!
گفتم: مگر ترامپ کدخدای جهان است که از دهها هزار کیلومتر آنطرفتر درباره کشورهای منطقه تصمیم بگیرد؟!
گفت: این جماعت اگر از همه چیزشان بگذرند از کدخدایی آمریکا و ذلتپذیری در مقابل آن نمیگذرند! حالا این آقا دور خودش چرخیده و به خیال خود راه تازهای برای مذاکره با آمریکا پیشنهاد کرده!
گفتم: یکی از مقامات در بازدید از تیمارستان متوجه شد یکی از بیماران روانی خوب حرف میزند، پرسید؛ اگر مرخص بشوی چه میکنی؟ گفت؛ میروم با سنگ شیشه خانهها را میشکنم! سال بعد همان سؤال را کرد و طرف گفت؛ برای تفریح به کنار رودخانه میروم، پرسید؛ بعدش چی؟ گفت؛ سنگهای قشنگ را جمع میکنم و با آن شیشه خانههای مردم را میشکنم!
گفت: شبکه تلویزیونی سی ان ان اعلام کرد که ترامپ طی ۶ هفته گذشته ۳۲۸ دروغ گفته است و آن را «سونامی دروغهای ترامپ» نامیده است!
گفتم: دیگه چی؟!
گفت: اعلام کرده که موضوع دروغهای ترامپ در زمینههای فخرفروشی، خودشیفتگی، ارقام اغراقآمیز، اتهامزنی... و برخی دروغهای دمدستی است!
گفتم: باید این خبر را به گوش غربزدگانی رساند که پیشنهاد مذاکره با او را میدهند!
گفت: سی ان ان میگوید بیشترین دروغهای ترامپ، اغراق و گزافهگویی درباره توانکاری خودش است! و برخی از اطرافیانش در کاخ سفید هم در دروغگویی، دست کمی از او ندارند!
گفتم: یارو قمپز در میکرد و میگفت؛ من سگم را طوری تربیت کردهام که وقتی به خونه میآد و در بسته است، دو سه تا تقه به در میزنه! و طرف مقابل که مثل ترامپ پدر جد دروغگوها بود گفت؛ ای بابا مگه سگت بلد نیست زنگ بزنه!
گفت: سخنگوی دولت گفته است «رئیسجمهور همچنان بر موضع خود ایستاده و در صورتی که اطمینان داشته باشند دیدار با فردی به مردم کمک میکند، امتناع نمیکنند»!
گفتم: با هر فرد و هرکسی که باشد؟!
گفت: اگر غیر از این بود که نمیگفت با «هر فردی»! مثلا نتانیاهو و ترامپ را استثنا میکرد!
گفتم: ولی آقای ظریف گفته است روحانی هرگز با ترامپ دیدار و گفتوگو نمیکند!
گفت: بالاخره آقای ظریف خلاف میگوید یا آقای سخنگو؟!
گفتم: یارو نزد قاضی بلخ از شخصی شکایت کرد و گفت؛ فلانی چنین و چنان کرده! قاضی گفت؛ حق با توست. یک ساعت بعد طرف دیگر دعوا آمد و ماجرای دعوا را برخلاف اولی تعریف کرد. قاضی گفت؛ مثل اینکه حق با توست! معاون قاضی گفت؛ این دو نفر شرح متضادی از دعوا داشتند. نمیشود که هر دو حق داشته باشند! قاضی بلخ فکری کرد و گفت؛ ایول، حق با تو هم هست.
گفت: ترامپ برای تبلیغات انتخاباتی خود جماعتی از کارکنان شرکت نفتی «شِل» را جمع کرده تا برایش دست تکان بدهند و تشویقش کنند!
گفتم: خُب! کارکنان شرکت شل چرا به این اقدام فضاحتبار تن دادهاند؟!
گفت: تهدیدشان کردهاند که اگر در این میتینگ شرکت نکنید، اضافهکارهایتان را لغو میکنیم!
گفتم: هیچکس هم اعتراضی نکرده است؟!
گفت: یک روزنامه آمریکایی قضیه را فاش کرده و از اینکه ترامپ به این حال و روز افتاده ابراز تأسف کرده است!
گفتم: یارو گِله میکرد و میگفت چند ساله هر کاری میکنم زندگیم روی غلطک نمیافته! بهش گفتند حالا وقتشه که غلطک بیفته روت!
گفت: دولت انگلیس اعلام کرده است به شرط اینکه نفتکش ایران به سمت سوریه نرود آن را آزاد خواهد کرد!
گفتم: ما هم اعلام کردهایم به شرط اینکه نفتکشها و کشتیهای تجاری انگلیس به خلیجفارس وارد نشوند، آنها را توقیف نخواهیم کرد!
گفت: خبرهای موثق حکایت از آن دارند که بعد از توقیف نفتکش ایرانی، کشتیهای تجاری و نفتکش انگلیسی از ترس توقیف وارد تنگه هرمز نشده و در سواحل کشورهای عربی لنگر انداخته و منتظر ماندهاند.
گفتم: یعنی از ترس مرگ خودکشی کردهاند و خودشان دست به توقیف نفتکشهایشان زدهاند.
گفت: پس بگو چرا صدایش را در نمیآورند ولی پشت سر هم پیغام و پسغام میفرستند که بیایید یکجوری قضیه را حل و فصل کنیم؟!
گفتم: یارو چندتا میهمان داشت و پشت سر هم به آشپزخانه میرفت و به اهل خانه سفارش میکرد که زود باشید! میهمانها حسابی گشنهاند. همسرش که از کوره در رفته بود با کفگیر توی سر او زد و یارو هنگام صرف غذا درحال تعارف به میهمانها بود که یکی از آنها گفت؛ خود شما هم بفرمایید و یارو گفت؛ شما بفرمایید من چند دقیقه قبل یک کفگیر خوردهام!
گفت: سخنگوی حزب کارگزاران در یادداشتی در روزنامه شرق نوشته است؛ دولت اختیارات کافی ندارد و باید بالاترین مقام قضایی هم تحت نظر دولت باشد!
گفتم: یعنی یک دیکتاتوری تمامعیار راه بیندازند و کسی نباشد که به خاطر مفاسد کلان اقتصادی مثل هپلهپو کردن بیتالمال، رشوههای کلان، برباد دادن میلیاردها دلار ارز بیزبان، بهکارگیری جاسوسان، واگذاری امتیازات مردم و نظام به دشمنان، قراردادهای بدتر از گلستان و ترکمنچای و... دولت را بازخواست کند!
گفت: از کی تا حالا این آدمهای دمدستی نظریهپرداز شدهاند؟
گفتم: عرضه ندارند قیمت پیاز و سیبزمینی را کنترل کنند، آن وقت تسلط بر تمام قوای کشور را هم میخواهند!
گفت: اصلا خودش میداند که چه نوشته است؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! قاضی از متهم پرسید؛ سواد داری؟ گفت؛ سواد نوشتن دارم ولی سواد خواندن ندارم! قاضی ورقهای به او داد و گفت بنویس و یارو چندتا خط کج و کوله روی ورقه کشید و به قاضی داد. قاضی گفت؛ این خطهای خرچنگ قورباغه چیه؟! حالا خودت بخوان! و یارو گفت؛ قربان! عرض کردم که سواد خواندن ندارم!
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: ترامپ گفته است؛ به بنسلمان زنگ زدم گفتم باید باز هم پول بدهی، قبول کرد.
گفت: مگر در مقابل آن ۵۰۰ میلیارد دلار پول بیزبان که از این بدبخت فلکزده گرفته بود که از آلسعود حمایت کند چه غلطی کرد که بازهم میخواهد؟!
گفتم: ولی بنسلمان در نشست شورای همکاری خلیجفارس گفته بود دوستی آمریکا و عربستان بر اساس منافع مشترک دو طرف شکل گرفته است!
گفت: پس چرا هرچه دلار است به جیب آمریکا میرود و هرچه بدبختی و فشار است نصیب عربستان میشود؟!
گفتم: گرگ و شتر با هم رفیق شده بودند، یک روز که شتر برای چِرا به صحرا رفته بود، گرگ از غیبت او استفاده کرد و دوتا از بچه شترها را خورد! وقتی شتر برگشت با تاسف به او گفت؛ شیری حمله کرد و دوتا از بچهها را خورد، شتر با نگرانی پرسید؛ بچههای مرا یا بچههای تو را؟! و گرگ گفت؛ این چه حرفیه؟ من و تو نداریم، دوتا از اون پا پهنها را خورد!
گفت: عملیات اخیر انصارالله یمن بدجوری آلسعود و امارات را به وحشت انداخته است.
گفتم: خب باید هم وحشتزده شوند. با موشکهای نقطهزن و پهپاد، فرودگاههای عربستان را زده است، تلویزیون عربستان را هک کرده و سرود انصارالله را از تلویزیون آلسعود پخش کرده است، تاسیسات نفتی آلسعود را منفجر کرده است و اعلام کرده که همه مناطق حساس عربستان و امارات را موشکباران میکند.
گفت: دیروز انصارالله خبر داد که آلسعود و حاکمان امارات به گریه افتاده و برای خروج از این باتلاق دنبال میانجی میگردند.
گفتم: پلیس دوتا از اراذل و اوباش را دستگیر کرده بود. به اولی گفت؛ اسمت چیه؟ گفت؛ فری، پلیس نهیب زد که فری چیه؟ و یارو گفت؛ ببخشید قربان اسمم فریدونه. از دومی پرسید اسم تو چیه؟ و طرف که اسمش قلی بود گفت؛ قُلیدون قربان!
گفت: وزیر آموزش و پرورش چرا استعفا داد؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! اما آقای زینیوند که قرار است به جای او معرفی شود عضو حزب اعتدال و توسعه آقای نوبخت است!
گفت: وزیر بهداشت سابق هم که استعفا داد، آقای دکتر نمکی که ایشان هم معاون آقای نوبخت بود وزیر بهداشت شد!
گفتم: دیروز هم آقای دژپسند در معرفی آقای پارسا به عنوان رئیسجدید سازمان مالیاتی کشور توضیح داد که قرار بود شخص دیگری معرفی شود که نپذیرفتند و آقای نوبخت، به جای او آقای پارسا را معرفی کرد!
گفت: اگر همینطور پیش برود همه دولتمردان از وزیر و رئیس سازمانها گرفته تا مدیران کل، برکنار شده و جای آنها به افراد مورد نظر آقای نوبخت داده میشود!
گفتم: درباره میرزا قلیخان داروغه گفتهاند که روزی وارد خانه شد و گفت حسابی گرسنهام و همسرش دیگ غذا را سر سفره آورد ولی طرف میخورد و زیر لب غرولند میکرد! همسرش پرسید غذا اشکالی دارد؟ گفت، نه همه چیز خوب است اما نفرات زیاد هستند!
همسرش گفت فقط من هستم و تو و دیگ غذا و طرف گفت بهتر آن بود که من باشم و دیگ!
گفت: شبکه تلویزیونی CNN در گزارشی آورده است که ترامپ اطلاعات چندانی از سیاست خارجی ندارد و حتی بلوکهای سیاسی جهان را هم نمیشناسد!
گفتم: نیازی ندارد! چون دولتهای پشت صحنه برایش برنامهریزی میکنند و او فقط مجری دستورات آنهاست.
گفت: این شبکه آمریکایی به چند نمونه از بیاطلاعی ترامپ نسبت به کشورهای اروپایی و آسیایی اشاره کرده و میگوید این سطح از بیاطلاعی برای رئیسجمهور آمریکا تاسفآور است.
گفتم: در مسابقه هوش از یارو پرسیدند، اسب سفید رستم چه رنگی و متعلق به چه کسی بود؟ یارو مدتی فکر کرد و گفت؛ رنگش سیاه بود و مال زورو بود!
گفت: چه خبر؟!
گفتم: هفتهنامه آمریکایی «نیوزویک» اعلام کرده که آمریکا یک مانور نظامی گسترده با شبیهسازی ایران انجام داده و در آن مانور به شدت شکست خورده است!
گفت: تازه، این مانور بوده و با دشمن فرضی انجام شده.
گفتم: یارو در یک مانور نظامی با چتر نجات پرید ولی چترش باز نشد، پیش خودش گفت؛ حالا شانس آوردیم که مانوره!
گفت: این «صبر استراتژیک»! دیگر چیست که بعضیها از داخل و خارج ادعا میکنند دولت ما در مقابل آمریکا به صبر استراتژیک! روی آورده است؟!
گفتم: منظورشان این است که با خروج آمریکا از برجام، ایران به جای اینکه از خودش واکنشی نشان بدهد و حق ضایع شده خود را مطالبه کند، فقط سکوت کند و این یعنی «صبر استراتژیک»!
گفت: از کی تا حالا، تن دادن به زورگویی و باجخواهی دشمن را «صبر» نامیدهاند؟!
گفتم: میخواهند سرمان را شیره بمالند تا هر بلایی سرمان آوردند، دَم نزنیم و تحمل کنیم!
گفت: مگر قرار است چند بار فریب بخوریم؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو چشمش به پوست موز افتاد، با خودش گفت، عجب شانسی؟ باز هم باید لیز بخوریم و روی زمین پهن شویم!
گفت: انفجار نفتکشهای غولپیکر در بندر نفتی فجیره امارات، شاخص بورس را در ایران ۳۸۶۳ واحد افزایش داده، قیمت نفت افزایش پیدا کرده و قیمت دلار هم پایین آمده است.
گفتم: ایول، دست و پنجه باعث و بانیاش درد نکنه. خب، دیگه چی؟!
گفت: شاخص بورس در کشورهای عربی هم به شدت کاهش یافته است!
گفتم: دیگه چه بهتر!
گفت: آمریکا و اسرائیل و شیوخ عیاش و دستنشانده عرب هم بدجوری به وحشت افتادهاند ولی سعی میکنند ماجرا را کم اهمیت جلوه داده و وانمود کنند که اتفاق مهمی نیفتاده است!
گفتم: از یارو پرسیدند حالت چطوره؟ دیدند جواب نمیدهد، از کسی که کنارش بود پرسیدند اتفاق بدی افتاده که حرف نمیزند؟ گفت، نه، چیز مهمی نیست، فقط یک کمی مُرده است!
گفت: جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید گفته است، به ایران هشدار میدهیم اما نمیخواهیم بجنگیم!
گفتم: غلط زیادی کرده است! اگر توان جنگ با ایران را داشتند حتی یک لحظه هم درنگ نمیکردند!
گفت: وقتی توان جنگ با ایران را ندارند و به قول اندیشکدههای آمریکایی، جنگ با ایران، آمریکا را به نابودی میکشاند، پس این غلطهای زیادی برای چیست؟! چه کسی این لافهای گزاف را باور میکند؟!
گفتم: ای عوام! مقامات آمریکایی تهدید میکنند تا بعضیها در ایران، این تهدید را تابلو کنند و برای فرار از مسئولیت و پنهان کردن بیعرضگیهای خودشان مردم را از سایه جنگ بترسانند و…!!
گفت: پس چرا بلافاصله اعلام میکنند که قصد جنگ نداریم؟!
گفتم: چون میدانند اگر حماقت کنند طرف مقابلشان، سپاه و ارتش و جوانان مؤمن و غیور ایران هستند و نه آن یک عده آدم اجق وجق واداده و بیاراده، و برای اینکه سپاه و ارتش را به خشم نیاورند میگویند؛ البته دنبال جنگ نیستیم!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: شغالی مست کرده بود و عربده میکشید که آهای! گرگ میخوریم! پلنگ تکه تکه میکنیم! ببر میدریم و… ناگاه چشمش به شیر افتاد و گفت؛ البته بعضی وقتها هم شکر!! زیادی میخوریم!
گفت: حضور یکپارچه مردم ایران و نیروهای مقاومت از افغانستان و عراق و سوریه و لبنان و… در مناطق سیلزده و کمک ایثارگرانه آنها به سیلزدگان بدجوری اجق وجقهای کاسهلیس را عصبانی کرده و به پرت و پلا گویی انداخته است.
گفتم: یک وقتی با هزینه همین مردم برای خودشان برو بیایی داشتند و حالا که دیگر از رمق افتادهاند و کسی محلشان نمیگذارد، اینجوری ابراز وجود میکنند!
گفت: یکی میگوید اگر طلبههایی که برای کمک رفتهاند راست میگویند عمامههایشان را بردارند! آن یکی میگوید عراقیها همانها هستند که با ما جنگیدند و...
گفتم: اگر طلبهها عمامهشان را بردارند، همین کاسهلیسها برای خوشامد آمریکاییها میگویند چرا روحانیون برای کمک نرفتهاند؟! و اگر عمامه داشته باشند میگویند چرا عمامه را برنمیدارند! به آن یکی هم باید گفت؛ نیروهای مقاومت عراق همانهایی هستند که با صدام میجنگیدند و شهید و مجروح میشدند و همان جوانان عراقی هستند که در مقابل داعش و آمریکا و آلسعود ایستادهاند و...
گفت: حیف نیست خودشان را هیزم آتش دشمن کردهاند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! باید بهشون گفت؛
وفا مجوی ز دشمن که پرتوی ندهد
چراغ موشی دشمن کنار لیزر دوست!
گفتم: آمریکا و متحدانش از سفر رئیسجمهور کشورمان به عراق بدجوری عصبانی شدهاند.
گفت: خب حق دارند! چون ۶ سال با وعدههای سرخرمن و تهدیدهای توخالی سر دولت ما را شیره مالیدند و غیر از خسارت و فاجعه نصیبمان نشد ولی در یک سفر سه روزه دهها توافق اقتصادی تا سقف ۲۰ میلیارد دلار با عراق به امضاء رسیده است.
گفتم: حالا مدیر اینستکس (کانال مالی ایران و اروپا) را به ایران فرستادهاند که ضرورت این کانال مالی را توجیه کند!
گفت: ولی یارو در مقابل سؤال یک بازرگان ایرانی که نشان داده بود اینستکس فقط یک کلاهبرداری جدید است هیچ توضیحی نداشت و برای رد گم کردن گفت البته اینستکس هنوز نوزاد است و طول میکشد تا بزرگ شود!
گفتم: گاو یارو از دستش فرار کرده بود، هرچه کرد نتوانست آن را بگیرد. به مزرعه برگشت و گوساله را به باد کتک گرفت! گفتند؛ گاوت فرار کرده چرا گوساله را میزنی؟ گفت؛ این گوساله بزرگ بشه از اون بدتره!