

﷽
اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ
صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ
السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً
وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى
تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها
طویلا...
پيامبر خدا صلي الله عليه و آله: دخترانِ پوشيده، خوبْ فرزندانى هستند. هر كس يكى داشته باشد، خداوند، آن را براى وى پوششى از آتش [دوزخ ]قرار مى دهد و هر كس دو تا داشته باشد ، خداوند ، به خاطر آنان، او را وارد بهشت سازد و اگر سه دختر يا مانند آن خواهر داشته باشد، جهاد و صدقه [ى استحبابى ]را از او برمى دارد. مكارم الأخلاق : ج 1 ص 472 ح 1613 ، روضة الواعظين : ص 404.


مهدی رسولی مداح اهل بیت(ع) در صفحه شخصی خود در ایکس نوشت: با فحاشی هیچ حرف حقی به بار نمی نشیند و باطلی از رمق نمی افتد.
نقش مهم و سرنوشت ساز امامت و رهبری در جامعه ی اسلامی عظیم است. هم مبیّن چهره ی صحیح دین است، هم زداینده ی تحریفها از چهره ی مکتب، هم مفسّر قرآن، هم وحدت بخش جامعه، هم دلسوز امّت، هم مایه ی عزّت و شوکتِ اهل ایمان، هم نماد اقتدار پیروان دین حق.

امام رضا علیه السلام فرمودند:
انَّ الامَامةَ زِمامُ الدّینِ وَ نِظامُ المُسلمِینَ وَ صَلاحُ الدُّنیا وَ عِزُّ المُؤمِنینَ
امامت و رهبری، مایه ی استواری دین و نظام بخشیِ مسلمانان و موجب اصلاح دنیا و عزت و سربلندی مؤمنان است.
اصول کافی، ج ۱، ص ۲۰۰
شرح حدیث
عهد و پیمان «ولایت» را با «امام عدل» باید بست
علم دین، تفسیر قرآن را باید از فرزانه ای آموخت
کز نخستین روز خانه زاد دین و قرآن است
همدم و رهیار پیغمبر روز و شب در خانه ی رهبر
قلّه ی والای ایمان است موج دین و اوج باورهاست
نقطه ی «با» ی کتاب دین رشته ی ربط خدا با خلق
چهره ی بی پرده ی قرآن پیشوا و اسوه ی «انسان»(۱)
نقش مهم و سرنوشت ساز امامت و رهبری در جامعه ی اسلامی عظیم است. هم مبیّن چهره ی صحیح دین است، هم زداینده ی تحریفها از چهره ی مکتب، هم مفسّر قرآن، هم وحدت بخش جامعه، هم دلسوز امّت، هم مایه ی عزّت و شوکتِ اهل ایمان، هم نماد اقتدار پیروان دین حق.
این است که با تعیین جانشین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در غدیر خم، دین خدا تکمیل می شود و نعمت خدا اتمام می گردد(۲).
قدر این «محور وفاق» را بدانیم.
پی نوشت:
۱. جواد محدثی، برگ و بار، ص ۷۴.
۲. الیوم اکملت لکم دینکم...، مائده (۵)، آیه ۳.
منبع: حکمت های رضوی ، جواد محدثی

این سخن از علامه مصباح یزدی است:
قطعا محبتى كه امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) به همه شيعيان دارد، از محبتى كه پدر و مادر به [فرزندانشان] دارند به مراتب بيشتر است.
به همين دليل است كه براى گناهان شان استغفار مى كنند. بسيارى از بلاهايى كه مستحق آن مى شويم، به دعاى امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بر طرف مى شود. (۱۳۸۴/۰۴/۱۴)
در حاشیه دیدار هزاران نفر از زنان و دختران با رهبرانقلاب.


1) قبل از صحبت کردن فکر کنید
سریع ترین راه برای جلوگیری از آسیب رساندن به احساسات دیگران این است که قبل از هر کلمه ای که به زبان می اورید، خوب فکر کنید. بعضی از افراد هستند که نمی دانند چه می گویند و در نتیجه مدام به احساسات دیگران آسیب وارد می کنند و همین امر باعث می شود که دیگر هیچ کس آن ها را قبول نداشته باشد. پس شما نیز قبل از گفتن هر جمله اول آن را مزه کنید.
2) اضطراب و حسادت خود را کنترل کنید
انواع احساسات مختلف در زندگی هستند که نمی توانید جلوی آن ها را بگیرید اما نباید به طور مدام اضطراب و حسادت داشته باشید. یاد بگیرید که چگونه با وجود مشکلات در زندگی به دنبال شادی بگردید.
خودتان را با هیچ کس دیگر مقایسه نکنید و سعی کنید از اطلاعاتی که دارید استفاده کنید و خودتان را قبول داشته باشید و حسرت زندگی دیگران را نخورید. زندگی یک موهبت بزرگ است که اکنون فرصت دارید از آن استفاده کنید.
مادر شهیدان محمد و حسن باقری در دیدار هزاران نفر از زنان و دختران با رهبرانقلاب

امام علي عليه السلام : آنـچـه نمى دانى مگو! بلكه همه آنچه را كه مى دانى نيز مگو زيرا خداوند بر اعضاء و جوارح تو واجباتى قرار داده كه در قيامت از آنها بازخواست خواهد كرد.

اینگونه از حماسهآفرینی امالبنین(س) روایت میکنند: «مادری است؛ صورت قبر چهار جوانش را که در کربلا شهید شدند، در بقیع میکشد و نوحهسرایی میکند و حماسه میآفریند».

سیزدم جمادیالثانی سالروز وفات حضرت امالبنین(س) همسر گرامی امیرالمومنین(ع) و مادر حضرت عباس(ع) است. ایشان بعد از عمری تلاش، شکیبایی و استقامت با اهدای چهار فرزند رشید به پیشگاه مولایش حسین بن علی(ع) با دلی مالامال از محبت و عشق، راهی دیار دوست شد و در قبرستان بقیع آرام گرفت.
روایت رهبر انقلاب از حماسه اشک امالبنین(س)
به گزارش فارس، درباره فضائل این بانوی بزرگ اسلام، رهبر انقلاب این گونه از حماسهآفرینی امالبنین (س) روایت میکنند: «مادری است؛ صورت قبر چهار جوانش را که در کربلا شهید شدند، در بقیع میکشد و نوحهسرایی میکند و حماسه میآفریند. همهاش اشک ریختن و تو سر زدن هم نیست - البته اشک ریختن هست، اشکالی هم ندارد - بلکه حماسهآفرینی است، افتخار به این جوانها است».

اوج معرفت امالبنین هنگام شنیدن وقایع کربلا نمایانگر میشود
محمدحسین رجبیدوانی پژوهشگر تاریخ اسلام با تأکید بر اینکه امالبنین (س) به سبب فضایل شخصی و معرفتی نسبت به ساحت امامت و ولایت، در تاریخ اسلام و شیعه جایگاه برجسته و خاصی پیدا کرده است، تصریح کرد: از این بانو چهار فرزند پسر به نامهای عباس، عبدالله، جعفر و عثمان متولد شدند. اما اینکه ام البنین (س) در واقعه کربلا حضور نداشت علت آن را نمیدانیم. چه بسا شاید بنا بر مصلحت و یا نظر خود حضرت سیدالشهداء (ع) بود که
آیت الله میرباقری در صفحه شخصی خود در ایکس نوشت: بی تردید شیطان انسان را رها نمی کند و تدبیر هم دارد.

سید مجید بنی فاطمه مداح اهل بیت(ع) در استوری به صحبت های حامد کاشانی در مناظره با سلیمانی اردستانی واکنش نشان داده است.

حوادث و وقایع عالم را نباید تنها با چشم ظاهری و تحلیل زمینی نگریست. خداوند فاعل اصلی و کارگردان این صحنه است.

همسرش نقل کرده وقتی روز خواستگاری درباره پرداخت خمس از او پرسیده، مجید پاسخ داده: از سال ۱۳۶۰، از همان روزی که وارد سپاه شدم، اولین حقوقی که گرفتم خمسش را داده ام.

سال خمسی داشتنش هم مانند بقیه تقیدات دینی اش بود. حلال و حرام خدا اهمیت زیادی برایش داشت. همین ذره بین گذاشتن روی تک تک اعمالش بود که عاقبت مجید را به شهادت ختم کرد.
راه رعایت را هم خوب بلد بود. لقمه دیگران را رد نمی کرد اما وقتی غذایی که صاحبش را نمی شناخت، می خورد رد مظالم می داد. حرفش این بود که اگر به خاطر خدا از لقمه حرام بگذری خدا از مال حلال دو برابرش را به تو می دهد.
همسرش نقل کرده وقتی روز خواستگاری درباره پرداخت خمس از او پرسیده، مجید پاسخ داده: از سال ۱۳۶۰، از همان روزی که وارد سپاه شدم، اولین حقوقی که گرفتم خمسش را داده ام.
برگرفته از کتاب مجموعه یادگاران، جلد ۲۹، کتاب مجید پازوکی
*شهید مجید پازوکی از بچه های گردان تخریب لشکر 27 حضرت رسول (ص) که با وجود جانبازی به خیل بچه های تفحص پیوست و سرانجام در هفدهم مهرماه سال 80 همنشین دوستان شهیدش شد.
حسن روح الامین از تازهترین اثر خود به مناسبت شهادت حضرت زهرا (ع) رونمایی کرد.

اگر «دین» کسی اصلاح شود، دچار بی دینی و انحراف فکری و عقیدتی نمی شود، و اگر دنیای کسی اصلاح شود، معاشی سالم که زمینه ساز معاد مطلوب است، خواهد داشت و اگر آخرت کسی اصلاح شود، اسیر دنیا نمی شود و به فکر آبادانی آخرت خواهد بود.

حضرت فاطمه علیها السّلام در تعقيب نماز عصر این دعا را می خواندند:
اِلهی اَصلِح لی دینی، الّذی هُوَ عِصمَةُ اَمری، وَ اَصلِح لی دُنیایَ الّتی فیها مَعاشی، وَ اَصلِح لی آخرتیَ الّتی الَیها مَعادی، وَاجعَلِ الحَیاةَ زیادهً لی مِن کلّ خَیرٍ، وَ اجعَلِ الموتَ راحَهً لی مِن کُلّ شرًّ
خداوندا! دینم را اصلاح کن که نگهدار کار من است، دنیای مرا اصلاح کن که خانه ی تلاش و معاش من است، آخرتم را اصلاح کن که بازگشتم به سوی آن است، زندگی مرا سبب زیادی هر خیر، و مرگ مرا مایه ی راحتی از هر شّر قرار بده.
الصحیفة الفاطمیه، ص ۵۶
شرح حدیث
«دین» و «دنیا» و «آخرت»، جلوه گاه حضور معنادار انسان در جهان هستی است.
بعضی در اعتقادات به بیراهه می روند حتی تا حد شرک و کفر.
گروهی برای رسیدن به دنیا دست به هر کاری می زنند حتی گناه.
گروهی هم در پی لذتها و خوشی هایند حتی به قیمت باختن آخرت و تباه کردن سرنوشت و دچار شدن به عذاب ابدی.
اگر «دین» کسی اصلاح شود، دچار بی دینی و انحراف فکری و عقیدتی نمی شود، و اگر دنیای کسی اصلاح شود، معاشی سالم که زمینه ساز معاد مطلوب است، خواهد داشت و اگر آخرت کسی اصلاح شود، اسیر دنیا نمی شود و به فکر آبادانی آخرت خواهد بود.
این سه خواسته ی مهم و سرنوشت ساز به زندگی و مرگ انسان جهت و معنا می دهد.
چگونه ممکن است زندگی سبب افزونی هر خیر برای انسان شود و چه سان می توان مرگ را موجب راحتی از هر بدی قرار داد جز با اصلاح دین و دنیا و آخرت؟
بازنده کسی است که آخرت را ببازد.
برنده هم کسی است که به سعادت اخروی برسد.
باید زندگی را دورانِ کِشت «خیر و صلاح» قرار داد تا مرگ آدمی طلیعه ی ورود به مرحله ی «برداشت اجر» باشد.
منبع: حکمت های فاطمی ، جواد محدثی
«زهرا(س)، آن روزها، بعد از رحلت رسول خدا(ص) و پیش از آنکه، خود نیز چشم از جهان فرو بندد و در جوار قرب الهی به پدر چشمانتظار خویش بپیوندد، بارها کوچههای مدینه را کاویده بود و به دیدن برخی از «خواص» رفته بود، فاطمه(س) با دلواپسی سفارشهای رسول خدا(ص) را به آنان گوشزد کرده بود و عهدی را که با خدا بسته و اکنون بیمحابا شکسته بودند، به یادشان آورده بود.
شب از نیمه گذشته است. دقایقی پیش، علی از دفن شبانه و پنهان فاطمه که توصیه خود ایشان بود فارغ شده است. علی غمگین است و فرشتگان در آسمان نیز. همه پیامبران خدا و آدم و حوا هم.
امیرالمؤمنین(ع) بر تربت پاک زهرا(س) که قرار است تا ظهور مراد غایبمان (ارواحنا له الفداء) بینشان بماند نشسته است و با پیامبر خدا(ص) نجوا میکند؛ «ای رسول خدا... سلام من و دخترت را که به دیدار تو آمده و در جوار تو به خاک رفته، پذیرا باش... اکنون امانت به صاحبش رسیده، زهرا از کنار من دامن کشیده و نزد تو آرمیده است... بعد از او، آسمان و زمین زشت مینماید و اندوه دلم، هرگز نمیگشاید... رفتن فاطمه، دلم را خسته و غصهام را پیوسته کرد و چه زود جمع ما به پریشانی کشید... شکایت خود به خدا میبرم و دخترت را به تو میسپارم. زهرا خواهد گفت که پس از تو چه ستمها بر او روا داشتند... آنچه میخواهی از او بجوی و هرچه میخواهی با او بگوی، تا راز دل نزد تو بگشاید و خون دلی که فرو داده است، برون آید... ای پیامبر خدا... دخترت زهرا، پنهانی به خاک میرود و حال آنکه، هنوز چند روزی بیش، از رحلت تو سپری نشده و هنوز نامت از زبانها نیفتاده است... ای فاطمه!... اگر بیم آن نبود که ستمگران چیره شوند، برای همیشه در کنار مزارت میماندم و در این ماتم بزرگ جوی اشک از دیده میراندم و...»...
علی را چه میشود؟! بر دختر رسول خدا چه گذشته است؟! که علی در دل آن شب غم گرفته بر مزار او اینگونه با رسول خدا به نجوا نشسته است؟ و زبان به گلایه گشوده که «شکایت خود به خدا میبرم و دخترت را به تو میسپارم. زهرا خواهد گفت که پس از تو چه ستمها بر او روا داشتند و...»... مگر آن روزها چه اتفاقی افتاده بود؟
«زهرا(س)، آن روزها، بعد از رحلت رسول خدا(ص) و پیش از آنکه، خود نیز چشم از جهان فرو بندد و در جوار قرب الهی به پدر چشمانتظار خویش بپیوندد، بارها کوچههای مدینه را کاویده بود و به دیدن برخی از «خواص» رفته بود، فاطمه(س) با دلواپسی سفارشهای رسول خدا(ص) را به آنان گوشزد کرده بود و عهدی را که با خدا بسته و اکنون بیمحابا شکسته بودند، به یادشان آورده بود. اما، دلشوره فاطمه(س) که اصرار او را در پی داشت، پاسخی جز سکوت برخی از خواص را به دنبال نداشت و چنین بود که صدای فاطمه(س) در سکوت سنگین و سؤالآفرین آن روزها گم شد.
زهرای ما(س) میدانست که اگر مردم از ولایت علی(ع) دور شوند بیتردید به پذیرش ولایت حاکمان جور، مجبور میشوند. فاطمه(س) در محرومیت جهان اسلام از امامت علی(ع)، «فتنه جمل» را میدید، نعره مستانه معاویه در فریب صفین را میشنید، در «نهروان»، جهالت خوارج را مینگریست و در سحرگاه خونین نوزدهم رمضان سال چهلم هجری در محراب مسجد کوفه بر فرق شکافته علی(ع) میگریست، اشرافیت بر باد رفته را میدید که بار دیگر به میدان آمده، حسن(ع) را که از محرومیت مردم گرفتار در چنگال معاویه خون دل میخورد و سر مطهر حسین(ع) را میدید که در هنگامه خون و فریب اشراف بر نیزه میرود، یزید را میدید که سر بریده فرزند رسول خدا(ص) را پیش روی نهاده، بر لب و دندان او میزند و اجداد به هلاکت رسیده خود در «بدر» و «حنین» را به تماشای انتقام میخواند! و... مردم مظلوم را که در چنگال خونریز «بنیامیه» و «بنیعباس» گرفتارند و جماعت مسلمانان را که انگشت پشیمانی به دندان میگزند و دست حسرت بر پیشانی میزنند که کاش ولایت علی(ع) آن دوستدار محرومان و حامی مظلومان را پاس میداشتند تا ولایت حجاجبن یوسفها و منصور دوانقیها که خونریز و انسانستیزند را به زور بر گرده خویش نمیداشتند» فاطمه(س)، این همه را میدید که آن همه دلواپس بود.
گردونه زمان چرخید و چرخید تا به دورانی رسید که به قول رهبر معظم انقلاب، «عصر خمینی» شایستهترین تابلو و بایستهترین نام برای معرفی آن است. گردونه زمان که به عصر خمینی رسید، بار دیگر ماجرای صدر اسلام جامه تکرار پوشید. این دفعه اما با آنچه در صدر اسلام اتفاق افتاده بود، تفاوت بنیادین داشت. امت اسلام، تجربهای ۱۴۰۰ ساله را به دوش کشیده بود. چهرهها را از پشت نقابها میدید.
سرهها را از ناسره تشخیص میداد. درپی آب به سوی سراب نمیرفت و... مردم این دوران از فاطمه(س) آموخته بودند که اگر از ولایت علی(ع) دور شوند بیتردید به پذیرش ولایت حاکمان جور، مجبور میشوند... با خدای خویش آن عهد که در «وادی ایمن» بسته بودند، «ارَنی گوی» به میقات بردند.
با پای جان به دو فرزند فاطمه -خمینی و خامنهای- پیوستند. سقف تاریک نظام سلطه را شکافتند و طرحی نو در انداختند و این قافله نورانی همچنان سنگر به سنگر پیش میرود تا به فرموده امام راحلمان سنگرهای کلیدی جهان را یکی پس از دیگری فتح کند... امروز در آوردگاه غرب آسیا فتح فلسطین اشغالی و سرنگونی رژیم وحشی صهیونیستی را پیشروی دارد.
نگاه که میکنی و نقطه کنونی را که با نقطه آغاز به مقایسه مینشینی، به وضوح میبینی که سنگرهای فراوانی را گشوده است و در نزدیکی قله ایستاده است.
راستی، فاطمه عزیز! امروز از فرزند تو به یک اشاره است و از خیل عظیم مردان و زنان، به سر دویدن... آیا از امت آخرالزمانی خود راضی هستید؟
رفتار حضرت زهرا (علیها السّلام) با همسرش علی بن ابی طالب علیه السّلام در مسائل خانه و روابط دو جانبه، الگوی اخلاق متعالی در خانواده است. آن بانو نمونه ای برجسته برای «همسرداری» و قناعت و ساختن در تنگناهای معیشتی زندگی است.

حضرت فاطمه علیها السّلام خطاب به همسرش علی بن ابی طالب علیه السّلام فرمود:
یا اَبا الحَسَن! اِنّی لَأستَحیی مِن اِلهی اَن اُکَلِّف نَفسَکَ ما لا تَقدِرُ عَلَیه
یا علی! من از پروردگارم شرم می کنم که از تو چیزی بخواهم که بر آن قادر نیستی.
مناقب ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۷۷
شرح حدیث
رفتار حضرت زهرا (علیها السّلام) با همسرش علی بن ابی طالب علیه السّلام در مسائل خانه و روابط دو جانبه، الگوی اخلاق متعالی در خانواده است. آن بانو نمونه ای برجسته برای «همسرداری» و قناعت و ساختن در تنگناهای معیشتی زندگی است.
روزی علی بن ابی طالب علیه السّلام به همسرش گفت: فاطمه جان! غذایی داری تا بیاوری و از رنج گرسنگی خلاصی یابم؟ فاطمه(علیها السّلام) پاسخ داد: به خدا قسم علی جان، دو روز است که در خانه غذای کافی نداریم، آنچه هم که بوده ایثار کرده ام و به شما و حسن و حسین داده ام و خودم چیزی نخورده ام. حضرت فرمود:
چرا نگفتی تا چیزی تهیه کنم؟ فاطمه(علیها السّلام) پاسخ داد: از خدا خجالت می کشم درخواستی از تو کنم که توان انجامش را نداری. آن گاه امام از خانه بیرون رفت. یک دینار قرض گرفت، ولی در راه به مقداد برخورد کرد که او هم چیزی نداشت. همان دینار را به مقداد داد.
این است رفتار ایثارگرانه و کریمانه ی خاندانی که با اخلاق والای خود الگوی فضیلت و درس آموز گذشت و سخاوتند.
منبع: حکمت های فاطمی ، جواد محدثی

امیرالمؤمنین علیهالسلام در حدیثی می فرمایند:
«شجاعت، زینت مرد است.»
غررالحکم، فصل۱، ح۱۲۶

مراسم عزاداری فاطمیه دوم با سخنرانی شیخ اسماعیل رمضانی و مداحی حاج محمود کریمی جمعه ۳۰ آبان به مدّت ۳ شب برگزار می شود.
ساده زیستی و پرهیز از تجملات و دل نبستن به جلوه های فریبای دنیا ویژه کسانی است که به«آخرت» می اندیشند و نعمتهای ماندگار آن سرا را بر لذّتهای ناپایدار دنیا ترجیح می دهند.

حضرت فاطمه علیها السّلام فرمودند:
یا سَلمانُ! اِنَّ اللهَ ذَخَّرَ لَنا الثّیابَ وَ الکَراسِیَّ لِیَومٍ آخَرَ
ای سلمان! خداوند بزرگ، لباسهای زینتی و تختهای طلایی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است
بحارالانوار، ج ۸، ص ۳۰۳
شرح حدیث
ساده زیستی و پرهیز از تجملات و دل نبستن به جلوه های فریبای دنیا ویژه کسانی است که به«آخرت» می اندیشند و نعمتهای ماندگار آن سرا را بر لذّتهای ناپایدار دنیا ترجیح می دهند.
روزی سلمان فارسی، آن صحابی پاک و پارسا، حضرت فاطمه(علیها السّلام) را دید که چادری وصله دار و ساده بر سر دارد. در شگفت شد و با تعجب از این که سرور زنان جهان چنین وضعی دارد، گفت: دختران سلاطین ایران و روم بر تختهای جواهر نشان می نشینند و جامه های زربفت بر تن دارند و این دختر رسول خاتم است که چنین جامه ای دارد!
پاسخ حضرت فاطمه اشاره به پاداشهایی معنوی و مقاماتی اخروی داشت که خداوند برای پاکان در سرای بهشت قرار داده و عالی ترین رتبه وجاه و جلال برای دودمان پیامبر و دختر حضرت رسول است که فخر زنان عالم و نور چشم حضرت محمد و شفیعه ی روز جزاست.
نعمتهای دنیا آمیخته به رنج است و نعمت بهشت بی رنج و غم است. لذایذ دنیا فانی و اندک است اما نعمتهای الهی برای صالحان ابدی و بی نظیر است.
پیروان فاطمه(علیها السّلام) نیز می کوشند تا خانه ی آخرت خویش را آباد و آراسته سازند.
منبع:حکمت های فاطمی ، جواد محدثی
در دیوارنگاره میدان ولیعصر تصویری از شهیدان حاجیزاده و طهرانیمقدم و همچنین سردار مجید موسوی مشاهده میشود که در کنار این سه شخصیت شناختهشده، تصویر یکی از نوابغ صنعت موشکی کشور دیده میشود که خیلیها او را نمیشناسند.
به مناسبت هفته هوافضای سپاه و سالروز شهادت سردار حاجحسن طهرانیمقدم، دیوارنگارهای در میدان ولیعصر تهران نصب شد که تصویری از شهیدان حاجیزاده و طهرانیمقدم و همچنین سردار مجید موسوی در آن مشاهده میشود. در کنار این سه شخصیت شناختهشده، تصویر یکی از نوابغ صنعت موشکی کشور دیده میشود که خیلیها او را نمیشناسند؛ نابغهای که حتی پس از شهادتش نیز کمتر شناخته شد.

سردار شهید محمود باقری؛ او متولد ۵ تیر ماه ۱۳۴۴ در میبد یزد بود و تمام ۴۱ سال سابقه خدمت خود را منحصراً در مجموعه موشکی نیروی هوافضای سپاه سپری کردند و در سطوح مختلف فرماندهی موشکی، مسئولیتهای کلیدی نظیر واحدهای نقشهبرداری، مهندسی و اطلاعات را بر عهده داشت.
سردار باقری از سال ۱۳۸۸، همزمان با حضور سردار حاجیزاده در رأس نیرو، به عنوان بازوی توانمند ایشان و فرمانده موشکی نیروی هوافضای سپاه منصوب شد. ایشان تا لحظه شهادت، قریب به ۱۶ سال فرماندهی این مجموعه مهم (در جایگاه پیشین شهید حسن طهرانی مقدم) را عهدهدار بودند.
در طول دوران فرماندهی وی، دستاوردهای مهم و مؤثری همچون گسترش شهرهای موشکی، تولید محصولات متنوع موشکی و ساخت سازههای امن رقم خورد. علاوه بر این، پر کردن جبهه مقاومت از تجهیزات موشکی و همچنین طرحریزی و برنامهریزی عملیاتهای تعیینکننده مانند وعده صادق ۱ و ۲ با هدایت مستقیم سردار باقری و یارانش انجام پذیرفت.

بر همین اساس، بسیاری از کارشناسان و رسانهها از سردار شهید محمود باقری به عنوان «معمار اقتدار موشکی ایران» یاد میکنند.
اين آسمان و زمين كه می بينيد، آسمانى که گاهى باران مىآيد و گاهى نمىآيد، زمينی که گاهى از آن گياه می رويد و گاهى نمی رويد، هر دو بنده و مخلوق مطيع خدا هستند. هر وقت خدا بگويد ببار، می بارد و هر وقت هم بگويد نبار، نمی بارد.

خطبه ای که امیرالمومنین(علیه السلام) به مناسبت نماز باران ایراد کردند.
زمانی كه خشكسالى می شود و باران نمى آيد، چه بايد كرد؟ كسانى به فكر می افتند كه ابرها را بارور كنند.
در اين زمينه تكنولوژى هایی هم وجود دارد و در ايران هم تجربياتى شده. شايد گاهى هم اثرى داشته باشد اما احداث ابرها با اين تكنولوژى ها ميسر نيست. به هر حال اين راه را بلديم اما اگر ابرى نبود چه می شود؟ هيچ؟!
اميرالمؤمنين علی (علیه السلام) در خطبه اى كه به مناسبت دعاى باران ايراد کردند، می فرمايند: اين آسمان و زمين كه می بينيد، آسمانى که گاهى باران مىآيد و گاهى نمىآيد، زمينی که گاهى از آن گياه می رويد و گاهى نمی رويد، هر دو بنده و مخلوق مطيع خدا هستند. هر وقت خدا بگويد ببار، می بارد و هر وقت هم بگويد نبار، نمی بارد. اين را على (علیه السلام) می گويد. (نهج البلاغه، خطبه ۱۱۵)
خدا از آن رحمت واسعه اى كه دارد براى اينكه بشر از اين راه هم كه شده يک ارتباطى با خدا برقرار كند، وسيله اى قرار داده تا باران رحمت خود را نازل کند. خدا براى ما مقرر فرموده كه در این شرایط به در خانه او برويم تا اين نياز مادى، ما را به طرف نياز معنوی مان بكشاند. نياز انسان فقط يک نياز زمينى نيست كه آب به آن برسد و سبز بشود؛ اينكه نياز انسانى نيست! نياز انسانى اين است كه رشد معنوى پيدا كند.
خدا از باب لطف، نياز مادى را وسيله اى قرار می دهد تا به او توجه پيدا كنيم و استعداد پيدا كنيم براى اينكه به سراغ نياز معنوی مان برویم تا آدم بشویم.
بیانات علامه مصباح یزدی در شرح نهج البلاغه، ۱۳۸۷/۰۲/۱۷

حضرت فاطمه علیها السّلام فرمودند:
مَن عادانا فَقَد عادَی اللهَ وَمَن خالَفَنا فَقَد خالَفَ اللهَ وَ مَن خالَف الله فَقَد إستوجَبَ مِنَ اللهِ العذابَ الالیم
هر کس با ما دشمنی کند، با خدا دشمنی کرده است، وهر کس با ما مخالفت کند، با خدا مخالفت کرده است، و هر کس با خدا مخالفت کند، به یقین از سوی خداوند مستوجب عذاب دردناک است.
نهج الحیاة، ص ۲۴۰
شرح حدیث
بزرگترین فضیلت اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم معیار بودن آنان برای خشم و رضای الهی و موافقت و مخالفت با پروردگار است.
آنان فانی در خدایند و آنچه را خدا می خواهد، می گویند و به آنچه پروردگار می پسندد، عمل می کنند و محبوب خداوند جهانند. پس خواسته ی آنان با خواسته ی پروردگار یکی است و عملشان با حکم خدا منطبق است.
دوستی با دوستان هر کس، نشانه ی صداقت در دوستی است.
وقتی خاندان پیامبر، دوستان و اولیای برگزیده ی خدایند، پس دشمنی با آنان دشمنی با خداست و مخالفت با آنان هم خروج از دایره ی ولایت و اطاعت خدای سبحان است.
اینکه اهل بیت علیه السّلام معیارند، نعمتی برای بشریت و مسلمانان است، تا خط اصلی و راه درست را گم نکنند و هر جا تردید داشتند یا در حق و باطل بودن هر فرقه و گروه مردد ماندند، آن مورد و آن گروه را با این «معیار الهی» مقایسه کند تا راه درست را بشناسند.
کیفر مخالفت با خدا عذاب دوزخ است.
شخص مسلمان باید مواظب باشد تا از مدار بندگی خدا و اطاعت پیامبر و امام و همسویی با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام خارج نشود.
محقق قرآنی با اشاره به اینکه اقتصاد قرآنی ترکیبی از هدایت، عقلانیت و مسئولیت اخلاقی است، تأکید کرد: اگر امروز جهان گرفتار بحرانهای اخلاقی و مالی است، به دلیل کنار گذاشتن همین اصول است.

منیرهسادات طباطبایی، استاد حوزه و پژوهشگر دینی، با بیان اینکه قرآن اقتصادی ارائه میدهد که بر پایه عدالت، تعقّل و عبودیت سامان یافته، گفت: برخلاف نظامهای اقتصادی مدرن که اغلب انسان را به یک عامل مصرفکننده فرو میکاهند، قرآن انسان را موجودی چندبعدی، مختار و مکلف میشناسد.
طباطبایی تصریح کرد: غفلت از این نگرش، بخش قابل توجهی از بحرانهای اقتصادی معاصر را توضیح میدهد.
کارشناس قرآنی با اشاره به اینکه قرآن، اقتصاد را جزء حوزههای راهبردی برای سعادت بشر میداند، اظهار کرد:
آیاتى مانند «مَنْ عَمِلَ صالِحاً… فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً» (نحل/97) نشان مىدهد که کیفیت حیات اجتماعی و اقتصادی با عمل صالح پیوند دارد. بنابراین سامانه اقتصادی قرآن بر اصولی شکل میگیرد که فراتر از محاسبات صرف سود و زیان است.
او با بیان اینکه عدالت شاهبیت اقتصاد قرآنی است، توضیح داد: در آیات بسیاری، عدالت به عنوان ستون جامعه دینی مطرح شده است. دولتی که در اقتصاد مداخله میکند، وظیفه دارد چرخش ثروت را عادلانه نگاه دارد. سیاستگذاری اقتصادی بدون این اصل، از نگاه قرآن مشروعیت ندارد.
کارشناس قرآنی در ادامه با اشاره به اینکه تجارت مشروع باید بر رضایت و شفافیت بنا شود، گفت: قرآن هرگونه فعالیت اقتصادی ناسالم را منع کرده است. آیه «وَلا تَبْخَسُوا النّاسَ أَشْیاءَهُمْ» نمونهای است که به صراحت کلاهبرداری، کمفروشی و برهمزدن توازن بازار را محکوم میکند. این آیات، پشتوانه اصول تجارت عادلانه در اقتصاد اسلامی هستند.
او با اشاره به نقش تجربه و دانش بشری در رشد اقتصادی تصریح کرد: قرآن نهتنها عقل را نفی نمیکند، بلکه آن را ستون تدبیر میداند.
طباطبایی با اشاره به آیه «فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الأَبْصار» اضافه کرد: دعوت قرآن به عبرت، در حقیقت دعوت به تحلیل دادهها، استفاده از دانش و اتخاذ تصمیم اقتصادی مبتنی بر شواهد است. این همان جایی است که اقتصاد اسلامی با اقتصاد تجربی گفتوگو میکند.
او با بیان اینکه ایمان و تقوا در قرآن عامل گشایش اقتصادی معرفی شدهاند، گفت: آیه «وَمَن یَتَّقِ اللّهَ یَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب» (طلاق/2-3) نشان میدهد که اقتصاد قرآنی تنها با ابزار مادی تحلیل نمیشود، بلکه قانونمندیهای غیرمادی نیز در رشد جامعه نقش دارند.
محقق قرآنی با اشاره به اینکه اقتصاد قرآنی ترکیبی از هدایت، عقلانیت و مسئولیت اخلاقی است، تأکید کرد: اگر امروز جهان گرفتار بحرانهای اخلاقی و مالی است، به دلیل کنار گذاشتن همین اصول است. اقتصاد سالم، بدون تزکیه انسانی امکانپذیر نیست، به همین دلیل برای ساخت آیندهای عادلانه، باید نگاه قرآنی به اقتصاد را از سطح شعار به عرصه سیاستگذاری عملی منتقل کرد.
سورهای که آیتالله فاطمینیا از آن بهعنوان «سرّ عجیب الهی» یاد میکرد، همان سوره صافات است؛ سی و هفتمین سوره قرآن که خواندنش در روز جمعه، دریایی از برکات را نصیب انسان میکند.

در وصف فضایل سوره صافات و خواندن آن در اوقات مختلف، روایات بسیار است که هر کدام آثار و برکات خاص خود را به همراه دارد اما بااینحال خواندن این سوره در روز جمعه به شکل ویژهتری توصیه شده و برکاتش بهقدری زیاد است که حتی گاهی از ان بهعنوان یک سرّ الهی یاد میشود.
آیتالله فاطمینیا استاد اخلاق و عرفان میگوید: «سوره صافات سوره عجیبی است و بهعنوان برادر دینیتان توصیه میکنم به خواندن آن بهخصوص در روزهای جمعه. پدر بنده ولی خدا بود و با اینکه اصلاً سختگیر نبود و نمیپرسید که فلان مستحب را خواندی یا فلان کار را کردی، اما خواندن سوره صافات در روز جمعه را بر من واجب کرده بود و میگفت حتماً آن را بخوان؛ خیلی عجیب است و یک سرّی است که وقتی خودت بخوانی، میفهمی!» سی و هفتمین سوره قرآن است با ۱۸۲ آیه؛ شاید فقط یک ربع ساعت زمان ببرد و شاید هم کمتر اما برکاتش بینهایت است و حتی در برخی روایات، برخی از آیاتش برای مقاصدی خاص توصیه میشود اما درکل خواندن این سوره در روزهای جمعه، یک تیر است و صد نشان. طوری که رسول خدا (ص) فرمودهاند: «هر کسی سوره یس و صافات را در روز جمعه بخواند و بعد از آن دعا کند خداوند خواسته او را مستجاب میکند.» (الدرالمنثور، ج۵، ص ۲۷۰) ایشان همچنین میفرمایند: «هر کس سوره صافات را غروب جمعه بخواند، خداوند به تعداد همه جنیان و شیاطین به او ده حسنه عنایت میکند و شیطانها را از او دور میکند و از شرک مبرّی شده و دو فرشته حافظ او، در روز قیامت به سود او شهادت میدهند که به پیامبران الهی ایمان دارد.» (مجمعالبیان، ج۸، ص۲۹۳)
در وصف برکات خواندن سوره صافات در روز جمعه، از امام صادق (ع) نیز احادیثی وجود دارد. مثلاً ایشان در حدیثی فرمودهاند: «هر کس سوره صافات را در روز جمعه بخواند، همیشه در حفظ و امان الهی خواهد بود و آفات و بلاها در زندگی دنیایی از او دفع میشوند و روزی فراوان از جانب پروردگار به او عطا میشود؛ از سوی حاکمان ستمگر و شیطان به مال و فرزندان و بدن او آسیبی نخواهد رسید و اگر در همان روز یا در شب جمعه از دنیا برود خداوند او را شهید به شمار میآورد و در روز قیامت در شمار شهدا قرار میگیرد و در بهشت هم درجه با شهیدان خواهد بود.» (ثوابالاعمال، ص ۱۱۲)
عیدی اصلی عید غدیر بود می رفت شیرینی هایی که متداول نبودند و خیلی خاص و خوشمزه بودند تهیه میکرد میبرد پایگاه پخش می کرد.

عید غدیر بهترین عید ابراهیم بود. به همه عیدی میداد به تک تک ما عیدی میداد. به تمام خانواده و دوستانش عیدی میداد. همیشه بهترین هدیه را برای من می گرفت.
یک ۵ هزار تومانی نو را بسته بندی میکرد. میگفتم: ابراهیم جان حداقل یک ۱۰ تومانی بده. این خیلی کمه.
میگفت: مامان تعداد دوستام زیاده، می خواهم به همه برسد، این تبرکه.
عیدی اصلی عید غدیر بود می رفت شیرینی هایی که متداول نبودند و خیلی خاص و خوشمزه بودند تهیه میکرد میبرد پایگاه پخش می کرد.
به دوستانش آب هویج بستنی می داد، خلاصه آن روز با تمام وجودش شاد بود و میخندید.
خیلی روی این روز حساس بود. از یه هفته قبل از عید غدیر یه تیم جمع میشدند و به صورت خودجوش عکس چاپ میکردند و روز عید در سطح شهر پخش می کردند.
خاطرهای از مادر شهید ابراهیم اسمی
برگرفته از کتاب «اسمی از تبار ابراهیم»؛ روایت هایی از زندگانی شهید مدافع حرم ابراهیم اسمی
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآله فرمود:
«اسرافیل اولین فرشتهای بود که برادری امیرالمؤمنین علیهالسلام را پذیرفت، به همین دلیل سرور فرشتگان شد.»
کشف الغمه، ج۱، ص۱۰۱
دیگه یه روز خودش اومد توی خوابم خوابیده بودم روی زمین بعد از نماز صبح بود، با یک دشداشه سفید همین جوری که بغلش کرده بودم گریه می کردیم.

بعد از مفقود شدن حاجی من رفتم توی اتاق و تا سه چهار روز من فقط گریه می کردم طوری که از بچه هام خجالت می کشیدم.
من خیلی به علی وابسته بودم همش می گفتم خدایا کمکم کن.
زندگی رو برای شوهر و بچه هام زهر کرده بودم.
دیگه یه روز خودش اومد توی خوابم خوابیده بودم روی زمین بعد از نماز صبح بود، با یک دشداشه سفید همین جوری که بغلش کرده بودم گریه می کردیم.
تمام ریش هاش از گریه خیس شده بود اشک های من هی می چکید روی آنها.
گفتمش: حاجی بلند شو گفت: من نمی توانم بلند شوم. گفتم چرا؟ گفت: من کمرم شکسته.
گفتم برای چی؟ گفت: من از اشک های تو کمرم شکسته. گفتم: دیدی که فلانی چی میگه؟ میگه تو شهید شدی.
گفت: دیگه باید راضی باشی به رضای خدا.
قشنگ این رو بهم گفت وقتی از خواب پریدم همینجوری گریه می کردم.
برای شوهرم تعریف کردم گفت: دیگه می خوای چه جوری باهات حرف بزنه که قبول کنی؟
از اون موقع تا حالا سعی کردم دیگه با خودم کنار بیام.
برگرفته از کتاب هوری؛ زندگی نامه و خاطرات شهید علی هاشمی
راوی: خواهر شهید
(اي رسول خدا)، امانت برگردانده شد و آن روح مقدس که چند روزي در گرو بدن بود، گرفته شد! پس از اين، اندوهم ابدي است و شبم با بيداري خواهد گذشت. تا آنگاه که خداوند متعال همان جايگاه را که اکنون تو در آن اقامت نموده اي، براي من برگزيند.

امیرالمومنین(ع) در خطبه ۲۰۲ نهجالبلاغه درباره وداع خود با حضرت زهرا (س) میفرماید:
السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِكَ. قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَ عَنْهَا تَجَلُّدِي، إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ، فَ "إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ". فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ، أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ، إِلَى أَنْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ. وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا، فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ؛ هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ. وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ، فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ.
درود بر تو اي رسول خدا، از من و از دختر تو که در همسايگي تو به خاک فرود آمد و براي رسيدن به تو شتابان حرکت کرد. اي رسول خدا، در فقدان دختر نازنينت شکيبايي از دستم رفته و تحملي برايم نمانده است، ولي پيرو سختي جدايي از تو و شدت مصيبت از دست دادن تو، که باعظمت تر از اين مصيبت بود، تسليتي براي من وجود دارد. من جسد مبارک تو را با دست خودم در قبر نهادم و نفس مبارک تو در آن موقع که سر مقدست مابين گلو و سينه من قرار داشت از بدن شريفت بيرون رفت (ما از آن خداييم و ما به سوي او برمي گرديم.
(اي رسول خدا)، امانت برگردانده شد و آن روح مقدس که چند روزي در گرو بدن بود، گرفته شد! پس از اين، اندوهم ابدي است و شبم با بيداري خواهد گذشت. تا آنگاه که خداوند متعال همان جايگاه را که اکنون تو در آن اقامت نموده اي، براي من برگزيند. اي پيامبر عزيز، به زودي دخترت خبر اجتماع امت تو را براي از بين بردن حقوقش به تو خواهد داد. تا عمق مصائبي که به او وارد شده است، از وي سوال فرما و سرگذشتش را بپرس. (اين همه مصيبتها بر او روا داشته شد) با اين که از رحلت تو و تعهدي که براي دوست داشتن خاندانت از مردم گرفته بودي، زماني دراز نگذشته و هنوز نام مبارک تو و قضاياي تو از زبان ها قطع نشده است.
درود بر شما، درود وداع کننده اي که وداعش نه از روي اعراض است و نه از ملالت خاطر. پس اگر برگردم، نه به جهت خستگي از تنگدلي است، و اگر بر سر قبر اقامت گزينم، نه به جهت بدگماني به آن وعده اي است که خداوند به صبر کنندگان فرموده است.
در نقلهایی از ائمه اطهار علیهمالسلام و در زیارت وجود مقدس حضرت زهرا علیهاالسلام به شهادت آن وجود مقدس اذعان شده است و به صراحت شهادت آن حضرت ذکر شده است. آن وجود مقدس در دفاع از ولایت با ایستادگی و مقاومتی که از خود نشان داد به عنوان بزرگترین الگوی دفاع از ولایت و ولایت مداری برای تمام مردان و زنان شناخته شد و راهنمای همگان در مسیر هدایت دنیا و آخرت گردید.

رویدادهای تلخ، شرایط سخت بیماری و دوری از پدر بیش از پیش شرايط جسمى و وضعيت روحى حضرت زهرا (س) را دشوارتر میکرد، اما حضرت فاطمه (س) با اینکه روز به روز پيكرش آب مىشد، هیچ شِکوهای از بیماری نداشت.
در هنگام یورش حاکمان غاصب به خانهاش، حضرت زهرا (س) به گونهای میان درب و دیوار آسیب دیدند که علاوه بر صدمههای سخت، جنین ایشان نیز سقط شد و تازیانه های بیشماری بر جان و روح او نشست. همه این رویدادهای تلخ و دردناک حضرت زهرا(س) را به بستر بیماری کشاند و به شهادت ایشان منجر شد.
حضرت امام حسن مجتبى (ع) در يک مجلس مناظره در حضور معاويه خطاب به مغيرة بن شعبه فرمود: «انت الذى ضربت فاطمة بنت رسولاللَّه صلى اللَّه عليه و آله حتى ادميتها و القت ما فى بطنها...؛ تو مادرم را زده و مصدوم و مجروح ساختى، تا اينكه او بچه اش را سقط كرد...»
حضرت امام صادق (ع) با تصريح بيشتر در مورد علت بيمارى و شهادت فاطمه (س) مىفرمايند: «و كان سبب وفاتها ان قنفذا مولى الرجل لكزها بنعل السيف بامره فاسقطت محسنا، و مرضت من ذلك مرضا شديدا؛ سبب شهادت فاطمه(س) اين بود كه

امام رضا علیه السلام فرمودند:
لا یُحبِنُّا کافِرُ وَ لا یُبغِضُنا مُؤمِنُ، وَ مَن مَاتَ وَ هُوَ یُحِبُّنا کانَ عَلَی اللهِ حَقَّا اَن یَبعَثَهُ مَعَنا
هیچ کافری دوستدار ما نیست و هیچ مؤمنی دشمن ما نمی شود، هر کس با محبّت ما از دنیا برود، بر خداوند است که او را در قیامت با ما برانگیزد.
مسند الامام الرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۳۵۸

امروز ششم آبان، سومین سالگرد شهادت مظلومانه آرمان عزیز در فتنه زن زندگی آزادی است. طلبه جوانی که زیر شکنجه های وحشیانه اغتشاشگران در شهرک اکباتان تهران به شهادت رسید.
رهبرانقلاب درباره این شهید عزیز می فرمایند: «آن طلبهی جوان ــ طلبهی شهید جوان در تهران، آرمان عزیز ــ چه گناهی کرده بود؟ یک طلبهی جوان؛ دانشجو بوده، آمده طلبه شده؛ متدیّن، مؤمن، متعبّد، حزباللهی. [اینکه او را] شکنجه کنند، زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان. اینها کارهای کوچکی است؟ اینها چه کسانیاند؟ باید فکر کرد. اینها چه کسانیاند؟ اینها بچّههای ما که نیستند، اینها جوانهای ما که نیستند؛ اینها چه کسانیاند؟ از کجا دستور میگیرند؟ چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟»
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
آیا حضرت زینب (سلام الله علیها) را دوست داریم؟
اگر راست مى گوييم، چطور ممكن است حضرت زينب (سلام الله علیها) را دوست بداریم اما بويى از عفت و حيا نداشته باشیم؟
چطور ممكن است حضرت زينب (سلام الله علیها) را دوست بداریم اما در مقام دفاع از حق، از همه چيز خود نگذریم و شهامت نداشته باشیم؟!
اگر او را دوست داریم بايد شبيه او بشویم.
۱۳۷۸/۰۲/۱۲ علامه مصباح یزدی
اگر حضرت زینب (س) در کربلا پرستار بود، پس از عاشورا پیامآور امام حسین (ع) شد. او مصداق کامل آیه «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلا اللَّهَ» بود. در کاخ یزید بدون هیچ ترس و اضطرابی، حق را فریاد زد.

زهرا حجازی، استاد دانشگاه و کارشناس علوم دینی، با اشاره به اینکه روز ولادت حضرت زینب (س) به نام روز پرستار نامگذاری شده است، گفت: این انتخاب کاملاً به جاست، زیرا حضرت زینب (س) در کربلا نمونه کامل ایثار، مراقبت و خدمت عاشقانه به بیمار بود. امام سجاد (ع) در الارشاد شیخ مفید نقل میکند: «شبی که پدرم فردای آن شهید شد، من بیمار بودم و عمهام زینب از من پرستاری میکرد.» این روایت گویای منزلت معنوی آن بانوی بزرگ است.
او با اشاره به اینکه پرستاری در نگاه آن حضرت تنها خدمت جسمی نبود بلکه نوعی عبادت و ادای وظیفه الهی بود، گفت: حضرت زینب (س) با قلبی لبریز از محبت، در همان شرایطی که عزیزانش یکی پس از دیگری شهید میشدند، از امام بیمار نگهداری کرد. این همان روحیهای است که قرآن در وصف مؤمنان میفرماید: «وَیُؤْثِرُونَ عَلَى أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ»؛ یعنی ایثار حتی در تنگدستی و سختی را از یاد نمیبرند.
حجازی تصریح کرد: پرستاری از نگاه حضرت زینب (س) نوعی مجاهدت در مسیر خدا بود. همانطور که مجاهد در میدان جنگ از جان میگذرد، پرستار نیز در میدان خدمت از آسایش خود میگذرد. او الگوی تمام پرستاران مؤمن است که با صبر، ادب و لبخند به انسانها خدمت میکنند.
این کارشناس دینی سپس به مرحله دوم رسالت حضرت زینب (س) اشاره کرد و گفت: اگر در کربلا پرستار امام بود، پس از عاشورا پیامآور امام حسین (ع) شد. او مصداق کامل آیه «الَّذِینَ یُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَیَخْشَوْنَهُ وَلا یَخْشَوْنَ أَحَداً إِلا اللَّهَ» بود. در کاخ یزید بدون هیچ ترس و اضطرابی، حق را فریاد زد و با سخنانش پایههای ظلم را لرزاند.
او ادامه داد: سید بن طاووس نقل میکند که شبیر بن خزیم اسدی میگفت: «زینب دختر علی را دیدم که هیچ زنی چون او سخن نمیگفت؛ گویی از زبان پدرش علی(ع) سخن میگوید.» این توصیف نشان میدهد که حکمت علوی در کلام حضرت زینب(س) جاری بود.
این استاد دینی با تأکید بر اینکه خطبههای حضرت زینب(س) در کوفه و شام نقشی بیبدیل در تداوم پیام عاشورا داشت، گفت: اگر آن خطبهها نبود، قیام حسینی در تاریخ خاموش میشد. در حقیقت زینب کبری(س) با زبان و صبر خود، خون امام حسین (ع) را تفسیر کرد و دین پیامبر (ص) را زنده نگه داشت.
حجازی در پایان با اشاره به حفظ عفاف و حجاب حضرت زینب (س) در تمام این مراحل گفت: او در اوج فعالیت اجتماعی، هرگز از مرز کرامت زنانه عبور نکرد. حجابش مانند سپر عزت بود. امروز، زنان مؤمن باید بیاموزند که میتوان در میدانهای اجتماعی نقشآفرین بود و در عین حال، پاکدامنی و تقوا را پاس داشت.
حضرت زینب(س) عالیترین درسهای زندگی را در دامان پدر و مادر آموخت و دانش، بزرگمنشی، عقلانیت و تکریم شخصیت را از محضر جد گرامیش کسب نمود.نوازشهای پدرانه و عاطفی پیامبر(ص) نه تنها متوجه حسنین(ع) میگردید بلکه دختران فاطمه(س) نیز از آن بهره مند می شدند.

حضرت زینب(س) در سال ششم هجری در خانه ی بزرگمرد تاریخ، حضرت علی(ع) و برترین و شریفترین زنان جهان فاطمه ی زهرا(س) دیده به جهان گشود.
بانویی که وقتی به دنیا آمد، به شدت گریه میکرد، او را در آغوش مادر قرار دادند اما آرام نگرفت، در آغوش پدر هم آرام نمیگرفت و حتی در آغوش جد بزرگوارشان، اما وقتی اباعبدالله (ع) وارد شد، نگاهش به حضرت افتاد و در آغوش برادر قرار گرفت، دیگر از گریه و بیتابی خواهر خبری نبود و آنچنان به آرامش رسید که حتی لبخندی زیبا بر چهرهاش نمایان شد.
در بعضی منابع تاریخی آمده است: تا چند روز پس از تولد، حضرت زینب(س) نامی نداشت و وقتی حضرت فاطمه(س) از امیرالمؤمنین(ع) علت تأخیر آن را خواست، امام فرمود: «منتظر هستم تا رسول خدا(ص) نامش را برگزیند.» و پس از این جریان پیامبر(ص) به فرمان خدا نام زینب را برای فرزند فاطمه(س) برگزید.

کنیه ی حضرت زینب(س) را ام کلثوم و ام الحسن گفته اند که بعضاً با نام خواهرش حضرت ام کلثوم(س) نوعی تشابه به وجود آورده است. دختر امیرالمؤمنین(ع) چون به سن رشد رسید، عبدالله بن جعفر بن ابی طالب وی را به همسری برگزید. وی از تولد یافتگان حبشه و کسی است که پیامبر درباره اش دعای خیر فرمود. همه ی نویسندگانِ سیره، او را به بزرگواری، عزت نفس و بخشش فراوان ستوده اند. حضرت زینب(س) از عبدالله صاحب فرزندانی شد از جمله سه پسر و یک دختر معروف است پسران او عون و محمد در کربلا در رکاب امام حسین(ع) جهاد کردند و به شهادت رسیدند.
در محضر رسول اکرم(ص)
حضرت زینب(س) عالیترین درسهای زندگی را در دامان پدر و مادر آموخت و دانش، بزرگمنشی، عقلانیت و تکریم شخصیت را از محضر جد گرامیش کسب نمود.
نوازشهای پدرانه و عاطفی پیامبر(ص) نه تنها متوجه حسنین(ع) میگردید بلکه دختران فاطمه(س) نیز از آن بهره مند می شدند. خصوصاً حضرت زینب(س) که از قدرت تفکر و اندیشه ی بالایی برخوردار بود و در عین کودکی خصلتهای والایی داشت.
همگام با ولایت
مردم کوفه پس از شهادت امام علی(ع)، با امام حسن(ع) بیعت نمودند اما دیری نپایید که عهد خود را شکستند و از فرمان آن حضرت سرپیچی نمودند. فرماندهان لشکرش با وعده های معاویه به وی خیانت نموده، تنهایش گذاشتند و سرانجام آن حضرت ناچار شد با معاویه پیمان صلح ببندد و در این میان از زخم زبان و شماتت دشمنان دوست نما بسیار رنجیده خاطر گردد. در این شرایط، حضرت زینب(س) به همراه برادرش امام حسن(ع) و دیگر علویان، از کوفه به سوی مدینه بازگشتند و در رکاب آن حضرت با صبر و مقاومت، مدافع ارزشهای دینی و دستآوردهای رسالت رسول خدا(ص) بودند.
احترام و محبت خاص حضرت زینب(س) به امام مجتبی(ع) از دو جهت قابل تأمل است. ابتدا اینکه آن حضرت برادر بزرگتر و محل اتکاء زینب(س) پس از امیرالمؤمنین(ع) و به منزله ی پدرش بود و دیگر آنکه وی امام زمانش به حساب می آمد و تبعیت از آن حضرت را بر خویش واجب می دانست.

همراز حماسه حسینی
عشق و محبت حضرت زینب(س) به ذات احدیت، اوج ایثار و فداکاری وی را به نمایش گذارد و در همین راستا، ولآیت امام حسین(ع) قلب خواهر را از مهر و عاطفه لبریز کرد و او را مطیع محض حق و حقیقت نمود.
تعلق خاطر این خواهر و برادر در خلال شواهد تاریخی و حتی دورانی که حضرت زینب(س) همسر عبدالله بن جعفر شده و زندگی مشترک تشکیل داده بود به خوبی نمایان است. در تاریخ چنین درجه ای از محبت بین یک خواهر و برادر کمتر دیده شده که البته دلیل آن واضح است؛ آن دو بزرگوار، عارف به کمال، عظمت و جلالت قدر و شأن یکدیگر بودند. به گونه ای که زینب(س) برادرش را سرور جوانان اهل بهشت و ریحانه ی رسول خدا(ص) می دانست امام حسین(ع) برایش یکی از شخصیتهای مطرح در «آیه ی تطهیر»، «آیه ی مباهله» و «سوره ی هل اتی» و مهمتر از همه امام منصوب از جانب خدا و پیامبرص) و به نص صریح قرآن بود. حضرت امام حسین(ع) نیز خواهرش را به حقیقت شناخته و به کمالات و فضائل و ویژگی هایش آشنایی کامل داشت و روح بلندش را مخزن اسرار الهی و حافظ اصل نبوت و ولآیت می دانست.
در تاریخ آمده است، روزی حضرت امام حسین(ع) مشغول تلاوت قرآن بود که خواهرش بر وی وارد شد. امام در حالی که قرآن را به دست گرفته بود به احترام وی از جا برخاست.
زمان جدایی
پس از آنکه اصحاب و یاران امام، یکی پس از دیگری شهید شدند، نوبت به مردان علوی و وابستگان امام(ع) رسید. علی اکبر فرزند شجاع امام که شبیه ترین افراد از حیث اخلاق و رفتار به پیامبر(ص) بود در کارزاری سنگین دعوت حق را لبیک گفت. شهادت وی برای عمه اش بسیار سخت و طاقت فرسا بود، طوری که خود را بر جسم مطهر او انداخت و بر سوگش گریست. امام حسین(ع) آن حضرت را از علی اکبر(ع) جدا ساخت و به خیمه باز گرداند. عون و جعفر، پسران حضرت زینب در حالی که رجز حماسی می خواندند قدم به صحنه ی جنگ گذاشتند. عون در معرفی خود چنین گفت: اگر مرا نمی شناسید، بدانید من از نسل جعفرم، شهید راستینی که در بهشت می درخشد همو که با بالهای سبز پرواز می کند و همین افتخار ما را کفآیت خواهد کرد. شهادت دو فرزند برومند حضرت زینب او را اندوهناک و متأثر نمود. اما هرگز داغ دل و عواطف مادریش را بروز نداد و با صبر و استقامت در جهت حمآیت از امام ایستاد تا برای لحظه ای نیز خاطر امام را مکدّر و خجل نبیند. او نه تنها در این برهه بلکه در شهادت برادرش عباس و برادرزادگانش _ که کافی بود هر کدام یک انسان عادی را دچار تزلزل و جزع و فزع نماید - زبان به شکوه نگشود. چنان تحمل پیشه کرد و شکسته دلی و حزن خویش را مدبرانه مدیریت نمود که خللی در تصمیم، برنامه و هدف امام پیش نیاید. او تابع امامش بود که می فرمود: «اصبری و احتسبی فیما اصابک؛ ای نفس صبر کن و هر مصیبتی بر سرت اید در نزد خدا محاسبه کن.»

در شهر بی وفایان
کوفه مرکز حکومت امام علی(ع) و جایگاه رهبری ایشان بود و در همان دوران، حضرت زینب کبری(س) در این شهر در اوج عزت و شکوه زندگی می کرد و خانه اش محل مراجعه ی زنان بسیاری بود که با مشاوره و ارشادش درس ایمان و زندگی می گرفتند و به این مصاحبت و مباحثه افتخار می کردند. اهالی این سرزمین، پیرو ولآیت امیر المؤمنین(ع) و محب اهل بیت(ع) بودند و بیشترین تأثیر را از رفتار و کردار و شیوه ی حکومتی آن حضرت(ع) فرا گرفتند.
اما چه اتفاقی افتاد که بعد از بیست سال وضعیت آن شهر چنان دچار گسیختگی، رخوت، تناقض و بی وفایی گشت که ناگوارترین حادثه ی تاریخ به واسطه ی سستی آنان رقم خورد؟! البته نباید از نظر دور داشت که کوفه با به قدرت رسیدن «ابن زیاد» با اختناق، خوف و ترور قرین شد و هزاران مأمور و جاسوس هر نوع حرکتی در سطح شهر و خانه ها را گزارش می دادند و در این میان بسیاری از دوستداران و پیروان امیرالمؤمنین(ع) دستگیر و زندانی شدند و مجالی برایشان حاصل نشد تا به کاروان امام حسین(ع) ملحق شوند. علاوه بر این، کسانی بودند که از ترس حکومت و حفظ جانشان در خانه ها پنهان و یا به سهل انگاری و بی وفایی نسبت به نماینده ی امام حسین(ع)- مسلم بن عقیل- دچار شدند و فقط معدود افرادی به طور مخفیانه توانستند خود را به قافله ی امام رسانده و او را یاری کنند و به فیض شهادت نائل شوند.
نکته ی مهم و تأسف بار اینکه در پی شهادت فرزند پیامبر(ص) دنیاپرستان طماع و بردگان دین فروش، اهل بیت(ص) او را اسیر کرده به کوفه آوردند. شهری که یادگارهای زیادی از دوران ولآیت امیرالمؤمنین(ع) با خود داشت، اکنون پذیرای دختر والاتبارش گردیده بود. کوفه زینب را خوب می شناخت. زنانی که در آن روز سی سال بیشتر نداشتند و حشمت او را در دیده ی مسلمانان و عزتش را در چشم پدر دیده بودند، حال شاهد بودند که او بدون یار و یاور، سوار بر مرکبی بی جهاز و بدون هیچ احترامی همراه با سرهای بریده و بر سر نیزه شده ی عزیزانش، با نان و خرما مورد ترحم واقع می شود. اینجا بود که دختر امیرالمؤمنین(ع) فرمود: ای مردم صدقه بر ما حرام است و مردم کم کم فهمیدند چه جنآیتی رخ داده و چه عزیزی در خون تپیده و به چه خسارتی مبتلا شده اند. به دنبال این شرمساری حضرت زینب(س) با کمال وقار و در حالی که بر احساسات خود مسلط بود، شجاعانه لب به سخن گشود و خطبه ای فصیح ایراد نمود.
'شخصیت و کمالات بانوی رسالت در کلام رهبرانقلاب'
شاید تا آن زمان به دلیل نجابت و صیانت از دید نامحرمان چنین سخن نگفته بود. بشیر بن خزیم اسدی گوید: «زینب(س) دختر علی(ع) را در آن روز دیدم، به خدا سوگند زن با حیایی که تا آن روز سخنورتر از او ندیدم. گویی کلمات از زبان گویای امیرالمؤمنین(ع) جاری بود. او به مردمی که هم همه می کردند و می گریستند اشاره کرد و فرمود:
ساکت شوید! ناگهان نفس ها در سینه ها حبس شد و زنگ شتران از صدا افتاد.» راوی این خطبه از کسانی بود که حضرت علی(ع) را از نزدیک دیده و سخنرانی های آن حضرت را شنیده بود.
در شرایطی که مأموران و مزدوران اموی سعی در کنترل اوضاع و فضای شهر داشتند تا صدایی از گلو برنیاید و کسی اعتراضی نکند حضرت زینب با تصرف ولایی خویش در انسانها، حیوانات و حتی جمادات، نفس ها را در سینه حبس و زنگ شتران را از حرکت باز داشت و خطبه اش را با حمد و سپاس الهی و درود بر پیامبر خدا(ص) و خاندان پاکش آغاز کرد. و با بیان عبارت «یا اهل الکوفه، یا اهل الخَتلِ و الغَدر» تأثیرگذارترین جمله را برای بیداری وجدان های به خواب رفته به کار برد تا خود را بشناسند و صورت خود را بخراشند که اهل وقاحت و رسوائی اند، دورو و تملق گویند و در مقابل دشمن خوار و ذلیلند.

«الا و هل فیک الّا الصَّلف النطف؟ و الصَّدر اشنف؟ و ملق الاِماء؟ و غمز الاعداء.» آن حضرت فرمود: «چه بد توشه ای برای آخرت خود فرستادید! توشه ای که همان خشم و سخط خداست و در عذاب جاویدان خواهید بود.» آری، لکه ی ننگی بر دامان خویش نهاده بودند که به گفته ی آن حضرت با هیچ عملی پاک نمی شد و آن قتل سلاله نبوی بود. حسین(ع) کسی نبود که شما او را نشناسید زیرا پیامبر(ص) فرمود: «سید شباب اهل الجنه».
حضرت در ادامه با اشاره به خصوصیات منحصر به فرد امام فرمود: «او پناه مومنان فریادرس در بلاها، مشعل فروزانِ استدلال شما بر حق و حقیقت و یاور شما در قحطی و خشکسالی بود.» سپس از آن مردم برائت جست «الاساء ما تزرون و بُعداً لکم و سحقاً و ... چه بار بدی بر دوش خود گذاشتید پس رحمت خدا از شما دور و دورتر باد، چونکه جگری از رسول خدا دریده اید و زنان و دختران با عفت و نجیبی از خاندانش را به کوچه و بازار کشانده اید.» در بعضی اقوال آمده است دشمن از رسایی و بیداری کلام حضرت و نگرانی از شورش مردمی که کمکم از حوادث آگاه می شدند تصمیم گرفت با آوردن سر مبارک امام(ع) کلام خواهرش را قطع نماید. و در آن موقع زینب(س) با چنین اشعار سوزناکی مردم را به حیرت و گریه انداخت «ای هلال ماه نو که تا به سر حد کمال رسید خسوف او را غافلگیر کرد و غروب نمود. ای پارهی قلبم، هرگز گمان نمی کردم دست تقدیر چنین سرنوشتی را برای من رقم زده باشد.»
گوهر افشانی افشاگر
یزید مجلسی با حضور شخصیت های مهم لشکری و کشوری تشکیل داد و مأموران نظامی را به محافظت گمارد. آن وجود ناپاک و خیانتکار با ورود اسیران آل محمد(ص) نسبت به اسلام و مقدسات به بدترین وجه توهین نمود و باورها و ارزشهای دینی را به استهزاء گرفت. او با بازماندگان کاروان کربلا از روی تحقیر سخن گفت و در حالی که متکبرانه شراب مینوشید نسبت به سر مقدس امام حسین(ع) که در مقابلش نهاده بود بی ادبی می کرد و با چوبدستی خویش بر لب و دهان مبارک آن عزیز میزد. برخی شامیان نیز که با تبلیغات مسموم امویان چهرهای منفی از خاندان رسول خدا(ص) در ذهن داشتند با حضور در این مجلس و مشاهده ی حرکات و رفتارهای یزید اظهار خوشحالی می کردند. حضرت زینب(س) بار دیگر فرصت را غنیمت شمرد و با آنکه جایگاهش بالاتر و والاتر از آن مجلس آلوده بود و جانش نیز در معرض خطر قرار می گرفت از جا برخاست و پس از حمد پروردگار و درود بر جدّ مکرمش خودبزرگبینی یزید را نکوهش کرد و فرمود: «حال که ما را مغلوب و پیروزی را از آن خود میدانی گمان داری نزد خدا ارج و منزلتی نداریم!» آن حضرت با زیر سؤال بردن اصل و نسب یزید به او یادآور شد که خاندانت در روز فتح مکه تحت سلطه ی سربازان جدّ ما رسول خدا(ص) بودند، ولی آن حضرت به سبب بزرگواریش آنان را آزاد کرد. به نظر می رسد حضرت از بیان جمله ی یابن الطلقاء دو هدف داشته یکی بیان سوابق و گذشته ی شرم آور خاندان یزید که همیشه علیه اسلام موضع می گرفتند و دیگر آنکه به او بفهماند ایا انصاف بود که در جواب آن نیکی ها که جد ما درباره اجداد تو انجام داد اینگونه پاسخ گویی؟!
پاکدامنی، حجاب و اعتقاد به ارزشها از اهداف اساسی بانوی پاکی چون حضرت زینب(س) است. آن حضرت ضمن اعتراض به رفتار مغرضانه ی لشکریان یزید بیان کرد: «تحذیرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا، قد هتکت ستورهنّ و ابَدیتَ وُ جوهَنن... . [این عادلانه است] که زنان و کنیزان خود را پشت پرده جای دهی و دختران پیامبر اسلام را به اسیری ببری و بگردانی، در حالی که حجابشان را هتک کردی و چهرههایشان را نمایاندی ... .»

حضرت در ادامه ی خطبه ی خویش عمل زشت یزید را مقطعی و زودگذر ندانسته که با یک عذرخواهی بتوان از آن گذشت پس فرمود: «... لعمری لقد نکات القرحه و استاصلت الشافه، با رأفتک دهم سید شباب اهل الجنه و ابن یعسوب الدین و شمس آل عبدالمطلب... به جانم سوگند با ریختن خون سرور جوانان بهشت و فرزند یعسوب الدین – علی(ع)- و خورشید تابان خاندان عبدالمطلب، نیشتر به زخم زدی و رگ و ریشه را قطع کردی.» دختر امیرالمؤمنین(ع) عاقبت کار یزید را یادآور شد و فرمود:
«روزی خواهد آمد که آرزو کنی کاش دستت خشک شده بود و این عمل را انجام نمیدادی و مادرت هرگز به تو باردار نمیشد.» سپس آن حضرت با دلی سوخته و خسته از مصیبتهای پی در پی و هتک حرمتها، زبان به نفرین گشود و عرضه داشت« ... اللهم خذ بحقنا و انتقم من ظالمنا و احلل غضبک علی من سفک دمائنا و نقضَ ذمارنا و قتل حماتنا و هتک عنّا سد و لنا...؛ خدایا داد ما را بستان و انتقام ما را از ظالمان بگیر و خشم خود را نصیب کسانی ساز که خون ما را ریختند و پیمان ما را نگاه نداشتند و پیشنییان و یاران ما را کشتند و پردهی حرمت ما را دریدند.» آن حضرت با قاطعیتی علی وار و مقاومتی بی نظیر و شجاعتی فاطمی در مقابل تمام مقامات حاضر در مجلس به مشروعیت نداشتن حکومت یزید تصریح کرد و با لحنی تحقیرآمیز کلامی گهربار و ارزشمند بر زبان جاری کرد «...و ما استضعاری قدرک. و لا استعظامی تقریعک توهماً... من مقام و منزلت تو را خوار و کوچک و سرکوب و توبیخ تو را بزرگ و لازم میشمارم.» سپس با بزرگواری و عزت نفس از شرافت و نسب خویش گفت: و «... فوالله الذی شرّفنا بالوحی و الکتاب و النبوه و الانتخاب، لا تدرک امرنا و لا تبلغ غآیتنا و لا تمحو ذکرَنا و لا یرحضُ عنک عارها... به خدایی که ما را به وحی و قرآن و پیغمبری و برگزیدگی شرافت بخشید به خواسته ی خود نخواهی رسید و نمیتوانی نام و یاد ما را بزدایی و از این عار و ننگ تبرئه نخواهی شد.»

به سوی شهر پیامبر
از زمانی که حضرت زینب(س) تحت فشار ظالمان جسم مطهر برادر و بستگانش را در دشت نینوا تنها گذاشت تا لحظه ی بازگشت به مدینه، دلش سخت در گرو ملاقات دوباره ی آن عزیزان می تپید. بدین سبب در مسیر بازگشت کاروان از شام به مدینه از راهنما خواستند آنان را از جانب کربلا ببرد تا به زیارت شهیدان، قلب خویش را تسلی بخشند. با تحقیق این امر و رسیدن قافله به مشهد شهیدان، حضرت زینب با کوهی از اندوه و مصیبت و درد فراق، قبر برادر را در آغوش گرفت و با ناله های «وا اخاه» دلهای داغدیده را با خود همنوا کرد و صدای عزایشان به آسمان بلند شد. او با ندبه هایش به برادر عرض کرد: «زینب همانگونه بود که تو خواستی و خدایش فرمان داده بود». آری، آن حضرت به مدد الهی و استقامت و ایمانش نگذاشت خونِ به ناحق ریخته ی سید آل عبا(ع) و فرزند مادرش، بی اثر و مکتوم بماند. افزون بر این، وجدانهای غفلت زده را بیدار و دلهای منحرف را به سوی حق متمایل ساخت و ماهیت ناثواب خاندان ابوسفیان را برملا نمود و با این رشادتها و جان فشانیها نهضت کربلا را کامل کرد.
بنا بر اقوال تاریخی پس از سه روز عزاداری در کربلا حضرت زینب همراه امام سجاد(ع) و دیگر کاروانیان به سوی مدینه جایگاه رسول خدا(ص) بازگشت. بانوی رسالت که چندین ماه پیش در کمال عزت و احترام همراه برادران و مردان هاشمی از این دیار رفته بود در حالی بازگشت که جز برادرزاده اش هیچ محرمی و مردی با او نبود. آن حضرت همراه تنی چند از زنان بنی هاشم سوی مسجد پیامبر(ص) شتافت و وقتی بدانجا رسید دست به در گرفت و ندا داد یا جداه من خبر ماتم حسین(ع) را برآیت آورده ام. تاکنون هر کجا زینب(س) قصد عزاداری داشت دشمن مانعش می شد. اما اینجا موطن امن او و شهر جدش رسول خدا(ص) بود. از این جهت همراه با زنان بنی هاشم به سوگ نشست و با بیان مصیبتهای کربلا، کوفه و شام، اهالی مدینه را مطلع نمود. تا جایی که اگر هنوز افرادی دل با بنی امیه داشتند، از اقدامات و روشنگری های این بانو تحت تأثیر قرار گرفته، مهرشان به نفرت مبدل گشت. در تاریخ آمده، عبدالله بن جعفر همسر زینب در خانه اش از عزاداران حسینی و فرزندانش استقبال می کرد و می گفت: «سپاس خدای را که مرا عزادار حسین قرار داد. اگر چه نبودم تا با دو دست خود او را یاری کنم، دو پسرم وی را با جان خود یاری نموده اند.»

امام رضا علیه السلام فرمودند:
ما اَفادَ عَبدُ فائِدةً خَیراً مِن زَوجهٍ صالِحةٍ، اِذا رَآها سَرَّتهُ، وَ إذا غابَ عَنها حَفِظَتهُ فی نَفسِها وَ مَالِهِ
بنده مؤمن، هیچ بهره ای نبرده است که بهتر از همسر خوب و شایسته ای باشد که هنگام حضور شوهر، مایه ی خوشحالی او و در غیاب شوهر، نگهدار ناموس و مال او باشد.
مسند الامام الرضا علیه السلام، ج ۲، ص ۲۵۶
فاطمه جان هر کسی از مردان و زنان نمازش را سبك بشمارد خداوند او را به پانزده بلا گرفتار می سازد.

حضرت فاطمه سلام الله علیها يك بار نیز از پدرش صلی الله علیه و آله و سلم درباره کسانی که نماز خود را سبک می شمارند سؤال کرد،که حضرت فرمود: فاطمه جان هر کسی از مردان و زنان نمازش را سبك بشمارد خداوند او را به پانزده بلا گرفتار می سازد؛
شش بلای دنیوی، سه مورد در وقت مردن، سه بلا در قبر و سه گرفتاری در قیامت آنگاه که از قبر خارج می شود.
شش بلای دنیوی:
▫️خداوند برکت را از عمرش بر می دارد،
▫️از روزی او برکت را دور میکند،
▫️سیمای صالحان را از چهره اش محو می کند،
▫️به اعمالش پاداش نمیدهد،
▫️دعایش به آسمان نمیرود،
▫️بهره ای از صالحان ندارد،
سه بلای وقت مرگ:
▫️ذلیل از دنیا می رود،
▫️گرسنه می میرد،
▫️تشنه از دنیا می رود؛ هر چند آب نهر های دنیا را به او بدهند.
سه بلای قبر:
▫️خداوند فرشته ای در قبر می گمارد که او را عذاب دهد،
▫️قبرش را تنگ می کند،
▫️گرفتار ظلمت قبر می شود.
سه بلای روز قیامت:
▫️خداوند ملکی را موکل میسازد تا او را با صورت بر زمین بکشد در حالی که خلایق تماشا میکنند،
▫️محاسبه اعمالش به سختی انجام میشود.
▫️خدا نظر لطف به او نمی نگرد و برای اوست عذاب همیشگی.
فلاح السائل ص۲۲
کتاب فاطمه سلام الله علیها اسوه بشر - آیت الله العظمی جوادی آملی- ص۷۱

به گزارش جهان نیوز، امام حسين عليه السلام در حدیثی می فرمایند:
إنَّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ
بی گمان شیعیان ما، دلهایشان از هر خیانت، کینه و فریبکاری پاک است.
بحار الأنوار ج65 ص154
حدیثی نصب شده از حضرت علی(ع) در دیدار امروز رهبر انقلاب با قهرمانان و مدالآوران

رهبرانقلاب: رئیسجمهور آمریکا افتخار میکند که صنعت هستهای ایران را از بین بردیم؛ به همین خیال باش!/ امکانات و صنعت هستهای ایران به آمریکا ربطی ندارد/ یاوهگوییهای سخیف رئیس جمهور آمریکا، تلاش برای روحیه دادن به صهیونیستهای مأیوس است/ لازم باشد بازهم از موشکها استفاده میکنیم
رهبر معظم انقلاب با اشاره به قلدرمآبیها و یاوهگوییهای اخیر رئیس جمهور آمریکا، گفتند: این شخص سعی کرد با رفتار سخیف و دروغهای فراوان درباره منطقه، ایران و ملت ایران، به صهیونیستها روحیه و خود را توانا جلوه دهد اما اگر توانایی دارد، برود میلیونها نفری را که در همه ایالتهای آمریکا علیه او شعار میدهند آرام کند.

حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار صدها نفر از قهرمانان رشتههای مختلف ورزشی و مدالآوران المپیادهای علمی جهانی، این افتخارآفرینان را مظهر رشد و تجلّی قدرت ملی خواندند و تأکید کردند: شما ثابت کردید جوانان امیدآفرین ایران عزیز به عنوان «نماد ملت»، این قدرت را دارند که بر قلهها بایستند و ذهنها و چشمهای جهان را متوجه فضای روشن ایران کنند.
رهبر معظم انقلاب همچنین با اشاره به قلدرمآبیها و یاوهگوییهای اخیر رئیس جمهور آمریکا، گفتند: این شخص سعی کرد با رفتار سخیف و دروغهای فراوان درباره منطقه، ایران و ملت ایران، به صهیونیستها روحیه و خود را توانا جلوه دهد اما اگر توانایی دارد، برود میلیونها نفری را که در همه ایالتهای آمریکا علیه او شعار میدهند آرام کند.

ایشان با ابراز خرسندی از حضور در جمع جوانان قدرتمندی که با همت و تلاش و مدالآوری در عرصههای ورزشی و علمی، ملت را شاد
بعضی وقتها به او اعتراض می کردم که تو بر چه اساسی پولت را می دی؟ او میخندید و میگفت: "شما کاری نداشته باش، خدا هست." میگفتم: "برای خودت هم نیاز است!

کارهای خیر بسیار زیادی می کرد که هیچ کس خبر دار نمی شد. هر آنچه از دستش برمیآمد انجام میداد. ابراهیم هم بخشنده بود هم سخاوتمند، اصلا به امور دنیایی پایبند نبود.
یعنی تو یک لحظه کل پس اندازش را قرض می داد و می بخشید به کسی که احتمال برگشت پولش صفر بود.
بعضی وقتها به او اعتراض می کردم که تو بر چه اساسی پولت را میدی؟ او میخندید و میگفت: "شما کاری نداشته باش، خدا هست." میگفتم: "برای خودت هم نیاز است!
میگفت چطور میتوانم خانمی را که همسرش از دنیا رفته و میخواهند از خانه بیرونش کنند را ببینم و در پول پیش خانهاش کمکش نکنم که میخواد یه روزی به دردمان بخورد! میخواهم اصلا به صد سال سیاه به دردم نخوره!"
دوستش در آستانه ازدواج بود و یک مبلغی از ابراهیم می خواست، ابراهیم چند میلیون بیشتر هم به دوستش داد که بروند حلقه بگیرند، حتی حساب کتاب بعدش را هم میکرد، میگفت: "تو که داری کل پولت رو میدی برای خرید حلقه، بعدشم قرار یک چند جلسه با خانومت بیرون بری، بازم پول نیاز داری. فعلاً من این پول را نیاز ندارم دستت باشد که با خانمت بیرون می روی پول کم نیاوری."
هیچ وقت، نشد کسی از او کمک مالی، کاری، یا چیزی بخواهد، او دست رد به سینهاش زده باشد. اصلا نمی توانست مشکلات دیگران را ببیند. بی حد و حساب بخشندگی داشت.
همیشه در خانواده به او می گفتیم: "آقا! شما کمک کن، خانواده ما اهل بخشش هستند، منتها تو همه رو یک دفعه نبخش این رو مرحله به مرحله تو چندین سال ببخش که قرار چندین سال زنده باشی.
چندباری کل پس اندازش را بخشید و برایش اصلا پول مهم نبود.
خاطرهای از مجید اسمی، برادر شهید
برگرفته از کتاب «اسمی از تبار ابراهیم»؛ روایت هایی از زندگانی شهید مدافع حرم ابراهیم اسمی

امام سجاد (علیه السلام) فرمودند:
ما مِن قَطرَةٍ اَحَبَّ إلَی اللهِ عَزَّوجَلَّ مِن قَطرتَینِ: قَطرةِ دَم فی سَبیل اللهِ، وَ قَطرَةِ دَمعٍ فی سوادِ اللَّیلِ لا یُریدُ بِها عَبدٌ إلاّ اللهَ عزَّو جَلَّ
هیچ قطره ای نزد خدای متعال، محبوبتر از دو قطره نیست: یکی قطره خونی که در راه خدا ریخته می شود، دیگری قطره اشکی که در تاریکی شب فقط به خاطر خدا ریخته می شود.
الخصال، ج ۱، ص ۵۰













