گفتم: مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا به زبان فارسی توئیت کرده و نوشته است «ایران در چهل سالگی شکست خورده است»
! گفت: اگر شکست خورده است پس چرا با همه توان خود و متحدان غربی و عبری و عربیتان برای مقابله با ایران اسلامی به میدان آمدهاید و اینهمه جیلیز و ویلیز میکنید؟!
گفتم: باید از او پرسید، در لبنان و سوریه و عراق و یمن و افغانستان و… چه کسی شکست خورده و مجبور شده دُمش را روی کولش بگذارد و فرار کند؟!
و…گفت: باید به او گفت، شاه معدوم باید زبان انگلیسی یاد میگرفت تا با شما صحبت کند ولی تو مجبور شدهای پرت و پلاهای خود را با زبان فارسی بنویسی. کدام طرف تحقیر شده است؟!
گفتم: یارو سواد نداشت ولی برای اینکه قمپز در کند یک روزنامه بهدست میگرفت و وانمود میکرد که در حال مطالعه است. یکی از عابران پرسید آقا چه خبر؟ و یارو قیافهای گرفت و گفت یک اتوبوس چپ شده ولی مسافرانش همه با خیال راحت روی صندلیها نشستهاند! طرف به روزنامه نگاه کرد و گفت مرد ناحسابی روزنامه را برعکس بهدست گرفتهای!

گفت: این چه بامبولی است که بر سر گوشت آورده و قیمت آن را تا ۱۰۰ هزار تومان افزایش دادهاند؟!
گفتم: علتش آن است که دلالها با مبالغ کلانی که برخی دولتهای عربی مثل عربستان و امارات در اختیارشان میگذارند گوسفندها را به قیمت زیاد میخرند و صادر میکنند!
گفت: مگر صادرات گوسفند ممنوع نیست؟! چطوری هر دفعه چند صد هزار گوسفند را قاچاقی از مرز رد میکنند؟!
گفتم: فقط قاچاق نیست. گرانفروشی، مافیای داخلی و… هم در کار است!
گفت: خب چرا با گرانفروشان برخورد نمیکنند! چرا با دلالها و مافیای گوشت کاری ندارند!
گفتم: چه عرض کنم؟
گفت: پس اینهمه دستگاههای عریض و طویل نظارتی با آنهمه بودجهای که میگیرند چه میکنند؟! و در مقابل ملت چه پاسخی دارند؟!
گفتم: یارو صد جور کلاهبرداری کرده بود و قرار بود محاکمه شود. وکیل مدافعش قول دستمزد کلانی گرفت و گفت؛ هرچه قاضی از تو سوال کرد فقط بگو «بعبع». روز محاکمه هرچه سوال کردند در جواب فقط گفت؛ بعبعبع و نهایتاً تبرئه شد! وقتی وکیل مدافع دستمزد کلان را مطالبه کرد یارو در جواب گفت؛ بعبع؟!

گفت: این «کانال ویژه مالی» - SPV - که قرار است اتحادیه اروپا برای ایران انجام بدهد یعنی روابط تجاری ایران با سایر کشورها را برقرار میکند و تحریمها را دور میزند و…؟!
گفتم: عجب هالو هفت شنبهای هستی! SPV در یک کلمه یعنی نفت در مقابل دارو و غذا!
گفت: یعنی اروپا از ما نفت میخرد و به جای پول نفت مواد غذایی و دارویی میدهد؟
گفتم: نه عمو جان! از ما نفت نمیخرد. نفت ما را تحریم کرده است. پول نفتی که به کشورهای آسیایی فروختهایم به اروپا منتقل میشود و در مقابل خرید کالایی که آمریکا تحریم نکرده باشد به کشور فروشنده که باید حتماً اروپایی باشد، تحویل میشود!
گفت: یعنی اروپا از پولی که به بانکهایش منتقل کردهایم سود میبرد و کالای بنجل خود را هم به ایران قالب میکند و در عوض برای ما با پول خودمان قاقا لیلی میخرد! خب! کجای این به نفع ایران است؟!
گفتم: ای عوام! اگر کارتون تماشا میکردی متوجه میشدی که آمریکا و اروپا همان گربه نره و روباه مکار هستند که سکه طلای پینوکیو را در خاک کاشتند تا درخت سکه درآید! و بعد با تاکتیک بُرد بُرد، سکه را بردند و خوردند!
گفتم: مگر اجلاس داووس که همه ساله با حضور غولهای اقتصادی دنیا برگزار میشود بهقول خودشان برای تعیین خطمشی اقتصادی دنیا در سال پیش روی نیست؟!
گفت: این هدف اجلاس داووس موضوع پنهانی نیست و رسماً اعلام شده و میشود.
گفتم: امسال ترامپ گفته است به دلیل مشکلات داخلی و تعطیلی دولت در این اجلاس شرکت نمیکند و انگلیس به علت درگیری با برگزیت و فرانسه به خاطر آشوبهای گسترده داخلی و جلیقهزردها شرکت نمیکند. چین و هند اعلام کردهاند که شرکت نمیکنند و روسیه هم گفته است باید بررسی کنیم و احتمالاً شرکت نمیکنیم!
گفت: بعضیها را بگو که گشایش اقتصادی را در برقراری رابطه تجاری با این کشورها جستجو میکنند!
گفتم: یارو دستش خورد به آفتابه، ناگهان غول جادو از آن بیرون آمد و گفت؛ یک خواسته تو را برآورده میکنم. یارو گفت؛ یک خانه میخواهم! غول جادو پوزخندی زد و گفت؛ مرد حسابی اگر من خانه داشتم که توی آفتابه زندگی نمیکردم!
گفتم: یعنی بهطور متوسط هر روز ۱۵ دروغ!
گفت: پس چه حرف راستی زده است؟!
گفتم: از بهلول پرسیدند؛ در این شهر چندتا آدم دیوانه وجود دارد؟ فکری کرد و سرش را خاراند و گفت؛ سوال سختی است، ۶ هفته مهلت لازم دارم تا آنها را بشمارم! بپرس چندتا آدم عاقل در این شهر است تا ظرف چند دقیقه برائت بشمارم!
گفت: بالاخره ماجرای ۱۸ میلیارد دلاری که دود کردند و به هوا فرستادند به کجا کشید؟! چه کسانی در شرایط حساس کنونی، این مبلغ کلان را در قالب ارز ۴۲۰۰ تومانی بر باد دادهاند؟!
گفتم: آقای روحانی میگوید، همه اقتصاددانان با هم تصمیم گرفتند!
گفت: ولی برخی از اقتصاددانان حامی دولت میگویند با این تصمیم مخالف بودهاند!
گفتم: این تصمیم مطابق روال قانونی باید از طریق بانک مرکزی اعلام میشد ولی آقای جهانگیری آن را اعلام کرد و آقای سیف، رئیس وقت بانک مرکزی هم میگوید، ما در آن هیچ دخالتی نداشتیم!
گفت: آقای آشنا، مشاور رئیسجمهور هم گفته است «جلسه دلار ۴۲۰۰تومانی، فقط یک مخالف داشت که روحانی بود»!
گفتم: شخصی نزد قاضی رفت و از شخص دیگری شکایت کرد که چنین و چنان کرده است! قاضی گفت؛ حق با توست! ساعتی بعد طرف مقابل آمد و ماجرا را تعریف کرد، قاضی گفت؛ حق با توست! شخصی که ناظر این دو صحنه بود اعتراض کرد این دیگر چه نوع قضاوتی است که به هر دو طرف حق میدهی؟! قاضی فکری کرد و گفت؛ مثل اینکه حق با تو هم هست!
گفتم: اجازه داده یا ماموریت داده در برجام بمانید که امتیازات نقد ایران باقی بماند و وعدههای نسیه شما به سر خرمن موکول شود؟!
گفت: آقای رئیسجمهور همان شب که ترامپ از برجام خارج شد گفت چند هفته به اروپا مهلت میدهیم که ساز و کار جبرانی بدهد و بعد گفتند دو هفته مهلت میدهیم و بعد در ۱۳ شهریور امسال آقای عراقچی گفت اگر اروپا تا ۱۳ آبان ساز و کار جبرانی را ارائه نکند دیگر فایدهای نخواهد داشت!
گفتم: حالا که اروپا هیچ کاری نکرده است چی؟!
گفت: آقای عراقچی میگوید البته انجام این کار از سوی اروپا به چند ماه زمان احتیاج دارد!
گفتم: طرف را برای شام دعوت کرده بودند ولی هرچه نشست از غذا خبری نشد. بعد از چند ساعت صاحبخانه گفت؛ مرغ هست، اگر غذا میل دارید بگویم تخم کند!
گفت: از قرار معلوم شورای شهر قصد دارد آقای آخوندی را به عنوان شهردار تهران انتخاب کند!
گفتم: ایشان در طول ۵ سالی که وزیر مسکن و شهرسازی بود چه خدمت قابل ارائهای انجام داده است؟!
گفت: ایشان بعد از استعفا اعلام کرد افتخار میکنم که حتی یک مسکن مهر هم نساختم! و حتی یک مسکن اجتماعی هم که قولش را داده بود نساخت!
گفتم: پس برای چه ۵ سال وزیر مسکن بوده است؟! و حالا قرار است در شهرداری چه گلی به سر ملت بزند؟!
گفت: ای عوام! اصلا او را برای همین انتخاب کردهاند که مثل دوران وزارتش هیچ کاری انجام ندهد! خب وقتی نظارتی بر شورای شهر نباشد هرکس هر کاری دلش خواست انجام میدهد! و هزینه سنگینش را هم از کیسه ملت میپردازند!
گفتم: رئیس اداره به کارمندش گفت؛ خجالت نمیکشی از بیتالمال حقوق میگیری ولی نشستهای جدول حل میکنی؟ گفت؛ چه کنم؟ مگر سر و صداها میگذارند بخوابم؟!
گفت: رئیسسازمان امور مالیاتی کشور اعلام کرد که یک نفر در ۱۶۷ شرکت مدیر عامل بوده است!
گفتم: اشتباه نمیکنی؟! شاید منظورش این است که ۱۶۷ نفر مدیر عامل یک شرکت بودهاند؟!
گفت: چرا چرت و پرت میگویی؟ یک نفر مدیر عامل ۱۶۷ شرکت بوده!
گفتم: باز هم میگویند دولت شغل ایجاد نکرده است!
گفت: مسئولان مربوطه چجوری حساب کردهاند که متوجه کلک یارو نشدهاند؟! مگر حساب و کتاب و نظارتی در کار نیست؟!
گفتم: چه عرض کنم! آموزگاری به دانشآموزش گفت؛ ۹ تا حیوان وحشی را نام ببر! دانشآموز جواب داد؛ ۹ تا گرگ! آموزگار گفت؛ باید ۹ تا حیوان وحشی متفاوت را نام ببری مثل گرگ، پلنگ، خرس و... دانشآموز گفت؛ حیوانات وحشی که با هم فرق ندارند.
گفتم: بنسلمان قبل از گردنزدن آیتالله نمر و به شهادت رساندن آن روحانی مظلوم شیعه، با لگد استخوانهای دنده او را شکسته بود!
گفت: شورای امنیت سازمان ملل همزمان با شهادت آیتالله نمر، عربستان را به ریاست کمیته حقوق بشر این سازمان منصوب کرد و دیروز همزمان با افشای قتل وحشیانه خاشقجی، نشست مبارزه با افراطیگری با شرکت عربستان و اسرائیل و... در آمریکا برگزار شد!
گفتم: در پرچم آمریکا جای ستارهها را باید با جمجمه عوض کرد و در پرچم عربستان هم بهجای شمشیر باید تصویر اره برقی گذاشت!
گفت: ولی هیچکدام از اینها بهاندازه شلیک یک گلوله وسط دو چشم دریده بنسلمان و شلیک یک آر پی جی وسط کمر ترامپ، کارساز نیست!
گفتم: یکی از خلفای خونریز بنیعباس به مشاورش گفت؛ هریک از خلفای پیشین برای خود لقبی برگزیده بودند، مثل المؤمنبالله و المعتصمبالله و المعتمدبالله و... به نظر تو چه لقبی مناسب من است، مشاور گفت؛ مناسبترین لقب برای تو العیاذبالله است!
گفتم: ولی آقای ظریف که دستاندرکار اصلی این لوایح است با صراحت میگوید «نه من و نه آقای رئیسجمهور تضمین نمیدهیم که این لایحه مشکلات ما را حل کند»!!
گفت: پس این نماینده چه میگوید؟!
گفتم: اصلا بپرس ایشان از FATF و مبادلات ارزی چه میداند؟!
گفت: وقتی از موضوعی اطلاع ندارد مگر مجبور است اظهارنظر کند؟!
گفتم: با این اظهار نظر به آبروی بقیه نمایندگان موافق FATF هم لطمه زده است!
گفت: غصه بقیه موافقین FATF را نخور. بسیاری از آنها هم مثل ایشان از FATF و لوایح آن چیزی سر در نمیآورند!
گفتم: از برنارد شاو پرسیدند؛ شما چرا به اپرا نمیروید؟ گفت؛ خوابم میبره! گفتند؛ خب همانجا روی صندلی بخواب! گفت؛ آخه خُرخُر میکنم دیگران بیدار میشن!!
گفتم: انصارالله یمن هم فرودگاه بینالمللی دوبی را به موشک بست و خسارت و تلفات مالی فراوانی به این فرودگاه وارد کرده و آن را به تعطیلی کشاند.
گفت: دستگاه قضایی هم حکم مجازات ۳۵ تن از اخلالگران در بازار ارز را صادر کرد و ۳ تن ازمفسدان اقتصادی را به اعدام محکوم کرد.
گفتم: پس آمریکا و اسرائیل و آلسعود و امارات حق دارند که عزا بگیرند! چون همه پادوهای داخلی و منطقهای آنها دارند لت و پار میشوند.
گفت: ایول...
گفتم: از یارو پرسیدند؛ فلانی چرا مرد؟ گفت؛ انگشتش رفت زیر تریلی ۱۸ چرخ! گفتند؛ اینکه باعث مرگ نمیشود! گفت؛ آخه انگشتش توی دهنش بود!
گفت: نتانیاهو در سازمان ملل عکس یک ساختمان را نشان داده و گفته است «اینجا روستای تورقوزآباد در اطراف تهران است! و ایران در زیر این ساختمان که میبینید بمب اتمی میسازد»!گفتم: این مردک عجب خل و چلیه؟!
گفت: بالاخره وسط سخنرانیهای خشک مجمع عمومی سازمان ملل به یک میانپرده تفریحی و خندهدار هم نیاز هست که حوصله مستمعین سر نرود و کلی بخندند و حال کنند!
گفتم: معلوم نیست کدام شیر پاک خوردهای این حیوون زبون بسته را سر کار گذاشته؟!
گفت: اما خودمونیمها، اگر کسانی نباشند که آدمنماهای خل و چلی مثل نتانیاهو را سر کار بگذارند که ملت را بخندانند، سازمان ملل به چه درد میخوره؟!
گفتم: هزار آفرین به این نماینده وظیفهشناس! حالا خواستهاش چی بود؟! حتما به گرانی قیمتها، بیکاری، افزایش قیمت دلار و سکه اعتراض کرده و شهادت ۲۵ شهید عملیات تروریستی اهواز را تسلیت گفته است!
گفت: ای عوام! به وزیر ارشاد اعتراض کرده که چرا در تقویمها روز کوروش نداریم!!
گفتم: یعنی همه مشکلات حل شده و فقط همین مشکل باقی مانده که چرا در تقویمها روز کوروش نداریم؟!
گفت: انگار مشکلات اصلی مردم به گوشش هم نخورده است که از آن باخبر باشد!
گفتم: چه عرض کنم؟! از طرف پرسیدند قبله کدام طرف است؟ مدتی فکر کرد و گفت؛ حالا کجا به شما آدرس دادهاند؟!
گفتم: ای عوام؟! نمایندگان مدعی اصلاحات! و تدبیر و امید! تظاهر به موافقت کردند چون میدانستند این طرح خواسته همه مردم است ولی به آن رای ندادند چون نمیخواستند دستشان پیش مردم رو بشود و مردم بدانند نمایندگانشان تا چه اندازه با منافع آنها همسو هستند!
گفت: اگر مردمی هستند چرا از اینکه مردم بفهمند رای آنها به فلان طرح و لایحه چه بوده است، وحشت دارند؟!
گفت: مگر قرار است چه کنند که از واکنش مردم و شورای نگهبان میترسند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو فال قهوه گرفته بود. فالگیر گفت؛ فالت نشان میدهد که شریکت فردا میمیرد! یارو گفت؛ این را که خودم هم میدانم، بگو ببینم دستگیر میشوم یا نه؟!
گفت: یکی از کارکنان زن کاخ سفید با انتشار کتاب و ارائه چند نوارصوتی از فساد اخلاقی گسترده ترامپ پرده برداشته است.
گفتم: شکل هر سایه خبر میدهد از سرّ ضمیر!
گفت: نمونههایی از فساد اخلاقی ترامپ که در این کتاب و فایلهای صوتی آمده است به اندازهای شرمآور است که شبکههای خبری آمریکا برای انتشار آن از مردم عذرخواهی کرده و یا از انتشار آن خودداری ورزیدهاند.
گفتم: دیگه چی؟!
گفت: همسر ترامپ بعد از انتشار این کتاب به نویسنده آن گفته است، روزشماری میکنم که دوره ریاست جمهوری او تمام شود تا از او جدا شوم!
گفتم: واکنش ترامپ چه بوده؟
گفت: با کمال پررویی گفته است مردم آمریکا با تمام وجودشان به من علاقه دارند!
گفتم: یارو به یکی میگفت تو در تکتک رگهای بدن من جای داری چون دیروز آزمایش خون دادم، بهم گفتند انگل داری!
گفتم: همه با هم آمده بودند که بندر الحدیده را از دست انصارالله خارج کنند ولی بعد از آنهمه رجزخوانی نه فقط هیچ غلطی نتوانستند بکنند بلکه کلی هم تلفات دادند.
گفت: آمریکا و انگلیس و فرانسه که آنهمه آلسعود را دوشیده بودند که کمکش کنند، پس چی شد؟!
گفتم: دورهگرد شیادی وارد یک روستا شد و دید خانواده کدخدا بدجوری به سر و کله خودشان میزنند و نگرانند. علت را پرسید گفتند؛ کدخدا مریض است. گفت؛ دوای او دست من است، غذای مفصلی بیاورید و مرا با او تنها بگذارید! و بعد از یک ساعت از اتاق خارج شد، پرسیدند کدخدا چه شد؟ گفت؛ کدخدا مرد! پرسیدند این دیگر چه معالجهای بود؟ گف
گفت: میگویند افزایش قیمت مسکن و اجاره بها حباب است!
گفتم: حباب دیگر یعنی چی؟!
گفت: منظورشان این است که این افزایش قیمتها واقعی نیست! مثل حباب است که زود میترکد!
گفتم: ولی قیمت مسکن و اجاره بها که به طور واقعی افزایش یافته. کجای آن حباب است؟! افزایش قیمت سکه و دلار و سایر اقلام را هم میگفتند حباب است ولی نبود!
گفت: چه عرض کنم؟! باید گفت، برجام حباب بود که قرار بود فتحالفتوح و بزرگترین دستاورد قرن باشد! تحریمها را بردارد! گشایش اقتصادی بیاورد! و...!
گفتم: یارو که رفته بود ماشین بخره، بعد از امتحان یکی از خودروها به بنگاهی گفت؛ داداش این ماشین که همه جاش صدا میده، بنگاهی گفت؛ اختیار دارید، در عوض بوقشو امتحان کنید اصلا صدا نمیده!
نمایندگان مدعی اصلاحات و اعتدال که خودشان را نخبه میدانند! حتما باید در اینباره حسابی تحقیق کرده باشند!
گفت: یعنی دولت و جمعی از نمایندگان مجلس که اصرار دارند FATF را به ملت تحمیل کنند، از محتوای آن با خبر نیستند و نمیدانند که بر اساس آن باید بازوهای اقتدار خود از جمله سپاه قدس را خلع سلاح کنیم و برای ورود تروریستهای تکفیری به کشورمان فرش قرمز پهن کنیم؟!
گفتم: نمایندگان مدعی اصلاحات و اعتدال که خودشان را نخبه میدانند! حتما باید در اینباره حسابی تحقیق کرده باشند!
گفت: چه تحقیقی؟! اگر اهل بررسی و تحقیق بودند که فاجعه برجام را به ملت تحمیل نمیکردند!
گفتم: به یارو گفتند درباره فلان آدم موفق تحقیق کن! و طرف بعد از مدتی گزارش داد که؛ پشت سر این آدم موفق یک خانم جدی ایستاده و پشت سر او یک پیرمرد و پشت سر پیرمرد هم یک پیرزن و پشت سر پیرزن یک نوجوان ایستاده و پشت سر او من ایستادهام، توی صف نونوایی سنگکی!
گفتم: باز هم که...! حالا چی گفته؟!
گفت: آقای عراقچی گفته است؛ اروپا برای همکاری با ایران دو مشکل دارد؛ یکی راهبرد سیاسی مشترک اروپا و آمریکاست و یکی هم اینکه شرکتهای اروپایی زیر نظر مدیران خودشان هستند و نه دولتهای اروپایی.
گفتم: پس چرا وقتی کسانی با دلسوزی و بهطور مستند میگفتند اروپا ادامه آمریکاست و قابل اعتماد نیست، گوششان بدهکار نبود!
گفت: چه عرض کنم؟! ولی سؤال از صدا و سیما و ایشان این است که در شرایط کنونی چرا به جای دفاع از مواضع کشورمان، در پی توجیه بدعهدی اروپاییها هستند؟!
گفتم: آدم شارلاتان و کلاهبرداری را محاکمه میکردند، وکیل مدافع خطاب به قاضی گفت؛ قربان! این موکل من، انسان پاک و شریف و محترمی است که... در این هنگام، متهم که از این تعریف و تمجید تعجب کرده و گیج شده بود به وکیلش گفت؛ پول وکالتت را از من گرفتهای و داری از یک آدم پاک و شریف که نمیدانم کیست دفاع میکنی؟!
گفت: تازه چه خبر؟!
گفتم: نشست کنگره حزب اعتماد ملی به درگیری و زد و خورد بین اعضا کشیده شد!
گفت: دعوا دیگه واسه چی؟!
گفتم: چیزی نبود! اعضای حزب بر سر عضویت در شورای مرکزی حزب، با هم درگیر شدند!
گفت: یعنی عضویت در شورای مرکزی حزب را به یکدیگر تعارف میکردند؟!
گفتم: عمو یادگار! خوابی یا بیدار؟! بهخاطر اینکه عضو شورای مرکزی باشند، با هم درگیر شده و دعوا و مرافعه راه انداخته بودند!...
گفت: ولی آنها که ادعا میکردند قدرتطلب نیستند و فقط برای خدمت به مردم، حزب تشکیل دادهاند!... پس چی شد؟!
گفتم: پسربچهای قهر کرده بود که آبگوشت دوست ندارد، مادرش مقداری آبگوشت و گوشت کوبیده را در ظرفی ریخت و کنار گذاشت، پسرک که زیرچشمی نگاه میکرد، به مادرش گفت؛ میدونی که من آبگوشت دوست ندارم، ولی این آبگوشت رو برای هر کی کنار گذاشتین خیلی کمه!
گفت: شبکه بیبیسی انگلیس تصویر هوایی فرودگاه مهرآباد را به عنوان تصویری از پایگاه هوایی ایران در سوریه جا زده است!
گفتم: حیوون زبونبسته!
گفت: این تصویر را سخنگوی نظامی رژیم صهیونیستی منتشر کرده و با آب و تاب اعلام کرده بود که پایگاه پهپادهای ایران در سوریه است! و حال آنکه در تصویر برج میدان آزادی به وضوح دیده میشود. اما
بیبیسی انگلیس تصویر برج آزادی را محو کرده بود که کسی متوجه کلکمرغابی آنها نشود!
گفتم: یکی از اجق وجقهای ضد انقلاب که قصد فرار از ایران را داشت با هواپیما به مقصد پاریس حرکت کرد. هواپیما به دلیل بدی آب و هوا به فرودگاه مهرآباد بازگشت و یارو که خوابش برده بود به تصور پاریس از هواپیما پیاده شد و چشمش که به تابلوها و شعارهای در و دیوار فرودگاه افتاد با تعجب گفت؛ پاریس را دیگر در والفجر چند گرفتهاند؟!
گفت: شهرداری تهران به بهانه روز زن در برج میلاد و با حضور شهردار مراسم رقص و پایکوبی برپا کرده است!
گفتم: بعد از اعتراضها گفتهاند دختران زیر ۸ سال رقصیده بودند!
گفت: اولا که فیلم مراسم نشان میدهد دروغ میگویند ثانیا؛ چرا باید چنین مراسم مستهجنی برپا کنند؟! آنهم با پول بیتالمال و در شرایط کنونی؟!
گفتم: شهردار تهران گفته است من با این بخش از برنامه مخالف بودم و اعتراض داشتم!
گفت: همین که ادعا میکند اعتراض داشته است! نشان میدهد که خودش هم میداند چه مراسم مزخرف و ضد ارزشی برپا کرده بودند!
گفتم: البته، فیلم مراسم موجود است و نشان میدهد آقای شهردار تا آخر نشسته بود و هیچ اعتراضی هم نکرده است!
گفت: اگر قضیه فاش نشده بود که همین اندازه هم به روی خودشان نمیآوردند!
گفتم: به قول شعر دستکاری شده شاعر؛
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
ولی افسوس که گشت آمد و ما در رفتیم
گفت: چند روز قبل پادشاه سعودی دستور داده بود که همه مفتیهای وهابی همراه با کارکنان ادارات و معلمان و... نماز باران بخوانند.
گفتم: «خونه خرس و بادیه مس»؟ با آنهمه جنایت انتظار دارند به دعای آنها باران هم بیاید؟!
گفت: اتفاقاً، دیروز طوفان شدید و کم سابقه شن وزیدن گرفت و تمام فرودگاهها و بازارها و خیابانهای عربستان را فلج و تعطیل کرد!
گفتم: حالا که اینقدر مستجابالدعوه هستند! کاش برای سلامتی آلسعود هم یک دعایی میکردند!!
گفت: ایول، فکرش را بکن که چی میشد!
گفتم: اسب یکی از خانهای فاسد و فاجر مریض شده بود، به مباشرش گفت؛ دو رکعت نماز بخواند و دعا کند که خوب شود، ولی از قضا اسبش مرد! چند روز دیگر گاوش مریض شد و مباشر خان بازهم دعا کرد ولی گاو خان هم مرد! خان که حسابی عصبانی شده بود، مباشر را به باد ناسزا گرفت و مباشر گفت؛ کاری نکن که دو رکعت هم خرج تو کنم!
گفتم: منظورشان چه کسانی است؟ مثلا، بنیصدر و ناخدا افضلی و منافقین و جاسوسان و... منظورشان بوده است؟!
گفت: شاید، اینها همان کسانی باشند که آقای روحانی میگوید خودشان خواستند از قطار انقلاب پیاده شوند!
گفتم: این چه حرفی است! اینها همه تلاششان این بود که سوار قطار انقلاب باشند ولی ما خودمان به زور آنها را پیاده کردیم.
گفت: پس منظور رئیسجمهور از کسانی که پیاده کردیم و میتوانستیم پیاده نکنیم چه کسانی است؟!
گفتم: شاید منظورش اصحاب و سران فتنه است که اسرائیل آنها را بزرگترین سرمایه خود در ایران میدانست؟!
گفت: آنها که میخواستند قطار انقلاب و مسافرانش را یکجا به مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس بفروشند که از ملت تودهنی خوردند و نتوانستند!
گفتم: ولی برخی از همین قماش وطنفروش که باید از قطار انقلاب پیاده میشدند، در دولت به کار گرفته شدهاند!
گفت: پس بالاخره چه کسانی را پیاده کردیم که میتوانستیم پیاده نکنیم؟!
گفتم: شخصی با ناراحتی جلوی همسایه خود را گرفت و فریاد زد؛ آقاجان! جلوی بچهتان را بگیرید. دیروز زده شیشه منزل من را شکسته. طرف گفت؛ شما به ۴ دلیل اشتباه میکنید؛
اول اینکه تا آنجایی که من میدانم آن خانه مال شما نیست.
دوم اینکه بچه ما اصلاً دیروز خانه نبوده.
سوم اینکه بچه ما هیچ وقت اهل شکستن شیشه دیگران نیست. چهارم اینکه، ما اصلاً بچه نداریم...!
گفتم: ولی شواهد نشان میدهد که در کینهتوزی و دشمنی علیه کشورمان با هم اختلافی ندارند.
گفت: همین دو روز پیش بود که وزرای خارجه انگلیس و فرانسه و آلمان اعلام کردند که در تحریمها کنار آمریکا هستند.
گفتم: و هر سه کشور اروپایی تاکید کردهاند که مانند آمریکا خواستار محدودیت صنایع موشکی ایران، دست کشیدن از حمایت جبهه مقاومت و... هستند.
گفت: پس چرا معاون وزیر خارجه میگوید امروزه اختلاف آنها بیسابقه است؟! تاکنون که اروپا و آمریکا در تمامی دشمنیها علیه ایران کنار هم بودهاند.
گفتم: شخصی داشت خربزه و عسل را با هم میخورد، رهگذری گفت؛ این دو را باهم نخور! پرسید؛ چرا؟ گفت برای اینکه با هم نمیسازند! ولی طرف اعتنایی نکرد و به خوردن ادامه داد. ساعتی بعد همان رهگذر او را دید که از دلدرد به خود میپیچد، گفت؛ حالا دیدی که باهم نمیسازند؟! و طرف گفت؛ حالا که میبینی با هم ساختهاند و مرا به این روز انداختهاند!
گفتم: درباره مسائل اقتصادی و تجاری که اروپا از قبل اعلام کرده در کنار آمریکا ایستاده است و محیطزیست و آموزشعالی هم که معلوم است برای رد گم کردن است و میماند حقوقبشر و تحولات منطقه. یعنی قرار است نماینده کشورمان به قتلعام مردم مظلوم یمن و جنگافروزی آمریکا و اروپا در منطقه و حمایت آنها از تروریستها و... اعتراض کند؟!
گفت: عمو یادگار! خوابی یا بیدار؟! در این موارد هم اتحادیه اروپا با پررویی جمهوری اسلامی ایران را متهم کرده و مسائلی نظیر ممنوعیت همجنسبازی، برخورد با مفسدان اقتصادی و جاسوسها و قاچاقچیان موادمخدر را نقض حقوق بشر میداند و حمایت ما از جبهه مقاومت را حمایت از تروریستها تلقی میکند و... !!
گفتم: بالاخره مذاکره است یا محاکمه؟!
گفت: چه عرض کنم؟! مذاکرهکنندگان هم همان تیم مذاکرهکننده هستهای هستند!
گفتم: با آن تجربه تلخ و فاجعهآمیز برجام؟!
گفت: مرد حسابی اصلا چرا باید در این موضوع مذاکره کرد؟ موضوع مذاکره باید محاکمه غرب بهخاطر جنایات وحشیانهای باشد که در منطقه مرتکب شده و میشود وگرنه باید منتظر کلاه گشاد دیگری باشیم که برای سرمان تدارک دیدهاند!
گفتم: یارو وسط پیادهرو پوست موز دید، گفت؛ بخُشکی شانس! باز هم باید زمین بخوریم!!
گفت: دیروز گزارش دوم مجلس از روند اجرای برجام با 7 ماه تأخیر منتشر شد.
گفتم: وقتی برجام را در 20 دقیقه تصویب کردهاند، چرا برای ارائه گزارش اجرای آن علاوه بر فرصت تعیین شده، 7ماه تأخیر هم داشتهاند؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: حالا در گزارش آمده است که اجرای برجام چه دستاورد و فایدهای برای ایران داشته است؟!
گفت: چند تا فایده دمدستی برای آن ذکر کردهاند ولی اصلیترین هدف مذاکرات لغو تحریمها بود که در گزارش آمده است: تحریمها فقط روی کاغذ لغو شده.
گفتم: یارو میگفت؛ از مغازه سر کوچه یک بسته هوا خریدم، اما وقتی بازش کردم، دیدم چند تا چیپس درون بسته گذاشتهاند و هوای آن را آلوده کردهاند!
گفت: «نامزد سایه» و «نامزد ضربهگیر» ! و «نامزد موازی» ! که این روزها مدعیان اصلاحات از آن یاد میکنند و اصرار دارند که در انتخابات ریاستجمهوری چند تا از این نامزدها داشته باشند، یعنی چی؟
گفتم: در یک کلمه یعنی نامزد تقلبی! یعنی اینها نامزد واقعی نیستند!
گفت: پس برای چه قرار است نامزد شوند؟!
گفتم: برای اینکه در مناظرههای تلویزیونی از عملکرد دولت یازدهم دفاع کنند. چون معتقدند آقای روحانی به علت کارنامه ناموفقی که دارد نمیتواند از عملکرد خود دفاع کند!
گفت: خب! وقتی خود رئیسجمهور نتواند از عملکرد دولتش دفاع کند، از دست نامزدهای سایه و ضربهگیر و موازی و اینجور چیزها چه کاری ساخته است؟ تازه مگر این سایهها خودشان حامی و عضو همین دولت نبودهاند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! دو نفر رفته بودند شکار، یکی از آنها به طرف یک شیر شلیک کرد که به شیر نخورد و شیر به آنها حمله کرد، آن که شلیک کرده بود رفت بالای درخت و به رفیقش گفت؛ بیا بالا، خطرناکه! رفیقش گفت؛ چرا خطرناکه؟ به من چه ربطی داره؟ مگه من شلیک کردم؟!
گفت: یکی از خانمهای نماینده تهران و عضو فراکسیون امید در سخنانی به مناسبت 16 آذر، روز دانشجو، گفته است در دولت قبل حتی کاهو را از چین وارد میکردند!
گفتم: بیخود نبود که آقای هاشمی میگفت نمایندگان لیست امید تهران از سایر نمایندگان «کیفی»تر هستند و آقای مرعشی میگفت؛ شهرستانیها عقبمانده سیاسی هستند! ببین این خانم نماینده به چه نکته علمی و دقیقی اشاره کرده است؟!
گفت: مرد حسابی! «کاهو چینی» یک نوع از کاهو است که در مزارع شهرری و ورامین کشت میشود نه اینکه از چین وارد شود. مثل تخمه ژاپنی که از ژاپن وارد نمیکنند! و یا گوجه فرنگی که از فرنگ نمیآورند و...!
گفتم: چه عرض کنم؟! از شخصی که خیلی ادعای تخصص در تاریخ و ادبیات داشت، پرسیدند؛ اسم کوچک فردوسی چه بوده است؟ یک کمی فکر کرد و گفت؛ آهان! متوجه شدم! اسم کوچکش «میدان» بوده! گفتند؛ اسم کوچکش ابوالقاسم بود و طرف گفت؛ پس چرا میگویند «میدان فردوسی»!
گفت: خانم فائزه هاشمی گفته است؛ «من با حکومت دینی مخالفم»!
گفتم: خب! برای این که حکومت دینی، با رانتخواری، غارت بیتالمال، زندگی اشرافی از کیسه مردم، رشوهخواری، فتنهانگیزی و... مخالف است.
گفت: حالا ایشان غیر از اینکه فرزند آقای هاشمی رفسنجانی است، از خودش چه هنر و خصوصیت قابل ارائهای دارد؟
گفتم: اگر طلحه و زبیر وقتی دستشان از بیتالمال مسلمین کوتاه شد به معاویه پیوستند، حداقل از خودشان هم یک جایگاه و سابقهای داشتند ولی ایشان که غیر از وابستگی به آقای رفسنجانی از خودش هیچ چیز دیگری ندارد، چرا ادای آنها را درمیآورد؟!
گفت: چه عرض کنم؟! اصلا معلوم نیست چه کسی او را طرفدار حکومت دینی میدانست که حالا میگوید با حکومت دینی مخالفم؟!
گفتم: پشهای روی درخت خرما نشست و هنگامی که میخواست برود به درخت گفت خودت را محکم نگه دار که من دارم میپرم! درخت پوزخندی زد و گفت؛ مگر آمده بودی که میخواهی بروی؟!



