هدایت به بالای صفحه

حسام فرهنگی قوچانی | مطالب مذهبی
این پیروزی ادامه دارد
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ سه شنبه سی و یکم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 8:5 ] [ حسام ] [ ]
آماده سازی ابزار انتخاباتی!
افسران - آماده سازی ابزار انتخاباتی!
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ دوشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 10:59 ] [ حسام ] [ ]
پلاک برای من لاک و لایک برای شما ...!
افسران - پلاک برای من لاک و لایک برای شما  ...!
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ دوشنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 3:18 ] [ حسام ] [ ]
خائن کیست
افسران - خائن کیست؟
موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ یکشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 11:16 ] [ حسام ] [ ]
چرا قبل از قنوت “کذلک اللهُ ربّی” می گوییم
سورۀ توحید دارای مضامین بلندی است که به نوعی شناسنامه خداوند است، در این سوره خداوند را به توحید و بی‌نیازی معرفی می‌کند
پارسینه-گروه فرهنگی: سورۀ توحید دارای مضامین بلندی است که به نوعی شناسنامه خداوند است، در این سوره خداوند را به توحید و بی‌نیازی معرفی می‌کند؛ لذا عبارت «کذلک الله ربّی» تأکید و اعترافی است از طرف قاری و خواننده که خداوند همین گونه است که این سوره مبارکه معرفی می‌کند.

در روایتی آمده است که امام باقر(ع) بعد از قرائت سورۀ توحید، می‌فرمود: کذلک الله ربّی؛ یعنی خدای من همان‌گونه است که در این سوره بیان شده است.[۱]
لذا فقها در باب قرائت سوره توحید در نماز گفته‌اند: مستحب است بعد از خواندن سورۀ «قل هو اللّهُ احد»، یک، یا دو، یا سه مرتبه «کَذَلِکَ اللهُ ربّى» یا سه مرتبه «کَذَلِکَ اللّهُ رَبُّنٰا» بگوید.[۲]
پس گفتن این عبارت مخصوص رکعت دوم و قبل از قنوت نیست و در هر رکعت که سورۀ توحید خوانده شود، مستحب است بعد از آن این عبارت گفته شود.

پی نوشت ها :
[۱]. حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۷۱، موسسه آل البیت، قم، ۱۴۰۹ ق.
[۲]. توضیح المسائل(محشی)، ج ۱، ص

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ جمعه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 8:58 ] [ حسام ] [ ]
اسراری درباره سفید کردن دندان‎ها

یک لبخند زیبا قبل از هر فاکتور دیگری توجه اطرافیان ما را بویژه در اولین ارتباط، جلب می‎کند و شاید نخستین عامل ظاهری است که بواسطه آن، مورد قضاوت دیگران قرار می‌گیریم.

داشتن دندان‎های خراب، زرد و معیوب می‌تواند تاثیر نامطلوب بر زندگی و حتی حرفه افراد داشته باشد که این امر در زنان بیشتر صدق می‎کند.

، اغلب ما با مشاهده عکس‎ لبخند افرادی با دندان‎های کاملا سفید و زیبا در تبلیغات مجلات، روزنامه‌ها‌ و برنامه‌های تلویزیونی به فکر راه‎حلی برای سفید کردن دندان‎هایمان می‎افتیم اما باید بدانیم که برای داشتن دندان‎های سفید مجبور نیستیم به انواع درمان‎های شیمیایی سخت و روکش‌های مصنوعی تن دهیم چرا که می‌توانیم با بکارگیری توصیه‎های زیر و به طور طبیعی دندان‎هایی سفید و درخشان داشته باشیم. این توصیه‎ها به شرح زیر است:

- پس از صرف هر وعده غذایی یا مصرف تنقلات، میان‎وعده‎ها و نوشیدنی‌‎ها، دندان‎های خود را مسواک بزنید چرا که باقی ماندن ذرات غذا در دهان، محیط دهان را اسیدی کرده و که این امر باعث تخریب و تغییر رنگ و زرد شدن بیشتر مینای دندان می‌شود.

- استفاده از نخ دندان را فراموش نکنید زیرا اغلب در شکاف بین دندان‎ها لکههایی برجای می‎مانند و این فضاها، تنها با استفاده از نخ دندان تمیز می‌شوند.

- همچنین نوشیدن قهوه و چای و نوشیدنی‎های دارای رنگدانه را که موجب تغییر رنگ و ایجاد لکه در دندان‎ها می‌شوند، ترک کرده و یا به حداقل برسانید.

- استفاده روزانه از جوش شیرین به عنوان خمیر دندان اصلی باعث تحلیل رفتن مینای دندان می‌شود اما استفاده از آن به صورت یک بار در هفته یکی از راه‎حل‎های قدیمی برای سفید کردن دندان‌ها است.

- مراجعه به دندانپزشک هر شش ماه یک بار اگرچه یک توصیه پرهزینه است اما دندانپزشک با استفاده از ابزار فلزی مخصوص دندان‏‎های شما را به گونه‌ای جرم‎زدایی می‌کند که شما با هیچ روشی قادر به انجام آن نخواهید بود.

- غذاهای دارای خاصیت سفیدکنندگی مصرف کنید.

مطالعات علمی تایید می‎کند که بسیاری از موادغذایی برای سفید کردن دندان‎ها مفید هستند. مصرف موادغذایی از جمله پنیر، توت فرنگی، برگ بو، پوست پرتقال و نیز تکههای خام سبزیجاتی نظیر هویج، کرفس، کرم بروکلی و خیار می‌تواند به سفیدی دندان‎ها کمک کند.

- پوشیدن لباس‌هایی با رنگ‎های سرد و رنگ‎های پایه آبی نیز یکی از حقه‌هایی است که دندان‎ها را سفیدتر نشان می‌دهد.

- کربن (زغال) فعال که در فروشگاه‌های موادغذایی موجود است و سموم بدن را دفع می‌کند نیز می‌تواند به سفید کردن دندان‎ها کمک کند. بدین صورت که مقدار کمی از این پودر را روی مسواک قرار داده و پس از خیس کردن، چند دقیقه دندان‎ها را با آن مسواک کنید.

اکنون انتخاب با شماست که از سفید کننده‌های طبیعی یا محصولات تجاری استفاده کنید چون تمام سفید کننده‌های صنعتی و خانگی حاوی یک ماده مشترک برای سفید کردن دندان‎ها هستند که «پراکسید هیدروژن» نام دارد با این تفاوت که استفاده از روش‎های طبیعی و غیرشیمیایی بدون شک فاقد عوارض جانبی هستند.

«پراکسید هیدروژن» در واقع ماده‌ای است که تقریبا همه موجودات زنده ‌در مواجهه با عفونت از خود تولید می‌کنند.

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ چهارشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 11:1 ] [ حسام ] [ ]
سلام بر ام ابیها
موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ سه شنبه بیست و چهارم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 1:45 ] [ حسام ] [ ]
آقایان کاندیدا به این عکس نگاه کنید!
 

عکس زیر در روز ۹ شهریور ۱۳۶۰ گرفته شده است؛ یعنی یک روز بعد از شهادت رییس‌جمهور و نخست‌وزیر جمهوری اسلامی ایران.

خبرگزاری فارس: آقایان کاندیدا به این عکس نگاه کنید!

در آخرین روز ثبت نام کاندیداهای ریاست جمهوری شاهد هجوم چهره های متعدد سیاسی از جناح های مختلف به سمت ستاد انتخابات در وزارت کشور بودیم که شمار کاندیداها را به 686 نفر رساند.

با توجه به اینکه تا چند روز آینده شورای نگهبان اسامی کاندیداهای نهایی را اعلام خواهد کرد تا این افراد به رقابت برای کسب بالاترین مقام اجرایی کشور بپردازند، بد نیست تا با این آقایان مروری کنیم یکی از مقاطع تاریخی انقلاب اسلامی را.

عکس زیر در روز 9 شهریور 1360 گرفته شده است، یعنی یک روز بعد از شهادت رییس جمهور و نخست وزیر جمهوری اسلامی آقایان محمد علی رجایی و محمد جواد باهنر.

این عکس متعلق به اتاق شورای عالی امنیت ملی ست و صندلی های سوخته آقایان رجایی و باهنر هم با عکس هایشان مشخص شده است.

توضیح دیگری درباره این عکس نیست جز این که:

هر کس داعیه سربازی و خدمت در حکومت اسلامی را دارد اما خودش را برای نشستن روی صندلی آتش آماده نکرده، یا احمق است یا منافق.

خوب تماشا کنید:

این است بهای سربازی خمینی و نظام اسلامی

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ دوشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 16:7 ] [ حسام ] [ ]
نرم افزار چهل داستان و چهل حدیث امام باقر علیه السلام


نرم افزار چهل داستان و چهل حدیث امام باقر علیه السلام
تولید انجمن گفتگوی دینی


طبق آنچه كه تاريخ ‌نويسان و راويان حديث نقل كرده اند:
امام محمّد باقر عليه السلام ، در صحنه كربلا حضور داشت و برخى سنّ آن حضرت را در آن هنگام چهار ساله و عدّه اى هم دو سال گفته اند
و هنگامى كه حضرت به همراه ديگر اسيران كربلاء وارد مجلس يزيد ملعون شد؛ و پرخاشگرى هايى را از يزيد در مقابل پدرش امام سجّاد عليه السلام مشاهده كرد.
و چون امام سجّاد، زين العابدين عليه السلام در مقابل سخنان زشت و ناپسند يزيد ساكت نبود و جواب مى داد، يزيد با اطرافيان خود مشورت كرد و آنها پيشنهاد قتل حضرت را دادند.
به همين جهت حضرت باقرالعلوم عليه السلام در همان سنين كودكى ، پس از مشاهده چنين صحنه اى لب به سخن گشود و خطاب به يزيد كرد و فرمود:
اى يزيد! پيشنهاد و نظريه اطرافيان تو بر خلاف نظريّه اطرافيان فرعون مى باشد، چون كه آن ها در مقابل حركت و سخن حضرت موسى و هارون عليهماالسلام ، گفتند:
اى فرعون ! دانشمندان و جادوگران را جمع كن تا موسى و هارون را محكوم نمايند.
وليكن اطرافيان تو پيشنهاد قتل و كشتار ما را مى دهند.
يزيد ضمن تعجّب از سخنورى و استدلال اين كودك خردسال ، سؤ ال كرد: علّت و سبب اين دو نظريّه مخالف در چيست ؟!
حضرت باقرالعلوم عليه السلام با كمال شهامت فرمود: آن ها رشيد و هوشيار بودند؛ ولى اين ها بى فكر و عقب افتاده اند.
و سپس افزود: پيامبران و فرزندانشان را كسى نمى كشد، مگر آن كه زنازاده باشد.
پس از آن يزيد سرافكنده شد و ساكت ماند؛ و ديگر هيچ عكس العملى از خود نشان نداد.

هم اکنون دانلود کنید
هم اکنون دانلود کنید
هم اکنون دانلود کنید
هم اکنون دانلود کنید

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ دوشنبه بیست و سوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 8:45 ] [ حسام ] [ ]
چرا خداوند زمین و آسمان را در 6روز آفرید
 
خبرگزاری فارس: چرا خداوند زمین و آسمان را در 6روز آفرید

 در آیه چهارم سوره سجده خداوند می‌فرماید: آسمان و زمین و هر چه در بین آن‌هاست را در 6 روز آفرید و در چند آیه پس از آن آمده که خداوند زمین را در دو روز و ارزاق اهل زمین را در چهار روز آفریده و نظم هفت آسمان را در دو روز استوار گردانید.

سوالاتی که مطرح می‌شود این است که اولاً؛ ارتباط این دو با هم چیست؟ ثانیاً؛ منظور از شش روز یا دو روز به حساب دنیا چقدر است؟ ثالثاً؛ مگر خداوند نمی‌‌توانست در یک لحظه همه آن‌ها را بیافریند که در شش روز آفرید! با توجه به اینکه از صفات خداوند متعال «بی‌نیازی» است پس نباید به زمان نیازی داشته باشد؟

معنای یوم و مفهوم روز در این آیات

در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که همگی دلالت دارند بر اینکه خداوند آسمان‌‌ها و زمین را در شش روز خلق کرده است. (54/اعراف، 3/یونس، 7/هود، 4/سجده). از طرف دیگر در سوره مبارکه فصلت در آیات 9 و 10 آمده است: خداوند زمین را در دو روز و ارزاق زمین را در 4 روز آفریده است؛ آنگاه در آیه 12 همین سوره آمده که نظم هفت آسمان را خداوند در دو روز استوار گردانیده است.

مراد از «یوم» در آیاتی که دلالت دارد بر اینکه آسمان‌ها و زمین در 6 روز خلق شده‌‌اند عبارت است از برهه‌‌ای از زمان که تعبیر به «دوران» می‌کنیم. و مراد، همین روزهای معمولی ما نیست که از حرکت وضعی زمین پدید می‌آید و استعمال «روز» برای قطعه‌ای از زمان در قرآن و متون دینی زیاد استعمال شده است. (المیزان، ج 17، ص 362-363)

پس مراد از «یوم» در این دسته از آیات، روز در مقابل شب نیست؛ چون که در خلقت آسمان‌ها و زمین هنوز زمین و خورشیدی نبوده است تا این «روز» پدید آید و ملاک زمان‌بندی شود. پس باید مراد «دوره» باشد. اما اینکه کیفیت خلقت در این 6 دوره به چه صورتی بوده است معلوم نیست.

البته آنچه از آیات استفاده می‌شود این است که دو روز برای خلق زمین بوده است (و می‌توان احتمال داد که منظور از این دو روز، دو مرحله خلقت است؛ یک روز به گونه گاز و مایع و روز دیگر به صورت جامد) و دو روز، برای خلق آسمان (یک مرحله به صورت گاز یا دود و مرحله بعد به صورت آسمان‌های هفت‌گانه) (معارف قرآن، خداشناسی، کیهان‌شناسی، انسان‌شناسی، مصباح یزدی، ص 241-243، تاریخ انتشار 1376، چاپ اول، چاپ دفتر انتشارات اسلامی)

اما آنجا که در سوره فصلت آمده که خداوند، اقوات زمین را در 4 روز آفریده است، روز در آنجا مراد، فصول چهارگانه است و ربطی به این دوران و مراحل خلقت ندارد و فصول اربعه از حرکت انتقالی زمین به دور خورشید پدید می‌آید. (المیزان، ج 17، ص 364، اسماعیلیان)

پس نتیجه بحث تا اینجا این شد که خداوند آسمان‌ها و زمین را در 6 دوره خلق فرموده است؛ دو دوره مربوط به خلق زمین، دو دوره هم مربوط به خلق آسمان (اما کیفیت به چه صورتی بوده معلوم نیست)؛ آنگاه ارزاق و اقوات زمین در 4 فصل آفریده شده‌اند؛ یعنی خداوند 4 فصل را آفریده تا ارزاق زمین به دست آیند.

تا این جا هم مراد از یوم مشخص شد و هم ارتباط آیات تا حدودی معلوم شد.

و اما جواب سؤال سوم و آن اینکه چرا خداوند به تدریج عالم را خلق فرموده است.

منظور از آسمان‌ها و زمین در آیات قرآن، آن چنان که از موارد استعمال و قرائن کلام به دست می‌آید، مجموع «عالم ماده» است و امور مادی به تدریج صورت می‌پذیرند.

جهانی که ما در آن زندگی می‌کنیم، جهان مادی است و از آثار لاینفک موجود مادی این است که به تدریج و با طی مراحل به تکامل می‌رسد و آسمان و زمین نیز از این قاعده مستثنا نیستند.

خداوند عالم ماده را به اقتضای اینکه از جمله اموری است که به تدریج صورت می‌پذیرد و با طی مراحل به کمالات خود می‌رسد، در چند مرحله و در چند دوره خلق کرده است. (معارف قرآن، مصباح یزدی، ص253-254، چاپ اول، 1367، دفتر انتشارات اسلامی، و پرسش‌ها و پاسخ‌های مذهبی، ج3، مکارم شیرازی و جعفر سبحانی، ص204، انتشارات نسل جوان، 1370، چاپ دوازدهم)

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ یکشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 2:24 ] [ حسام ] [ ]
شادترین گروه دختران و پسران ایرانی!!


این روزها اینترنت و فضای مجازی را می توان به جرأت جزء لا ینفک زندگی انسان ها قلمداد کرد ، چرا که فوائد بیشماری را برای زندگی انسان قرن بیست و یکم به وجود آورده است ،شما به راحتی و با چند کلیک ساده می توانید هر چه نیاز دارید از اینترنت خریداری کنید و   به سرعت برق و باد برای یکدیگر نامه بنویسید و بدون اینکه حتی ثانیه ای در صف های طولانی بانک ها منتظر باشید قبوض برق و آب و ... خود را پرداخت کنید .

شادی

اما امروزه یکی دیگر از جنبه های استفاده از اینترنت که نقش مهمی در زندگی افراد پیدا کرده است را می توان جنبه تفریحی آن معرفی کرد، برخی از افراد، علاقه ویژه ای برای یک مسافرت مجازی در این فضا نشان می دهند و گاهی این قدر این مسافرت ها و یا به عبارت دیگر وبگردی ها زیاد می شود که دیگر نمی توانیم آنها را از اینترنت جدا کنیم .

در این حال افراد بسیاری با تبلیغات متعدد در صدد جذب مشتری برای محصولات خود هستند و هر کدام می خواهند گوی جذب مشتری را از دیگران بربایند، اما در این میان هستند تعدادی که با بکارگیری ابزارهای شیطانی و مخرب می خواهند کسب و کار خود را در این فضا شلوغ و پر رونق کنند .

کافی است سری به ایمیل خود بزنید و یا یک وبگردی کوتاه داشته باشید تا با برخی از عناوین به خوبی آشنا شوید که از جمله آنها می توان به این عناوین اشاره کرد (شادترین گروه دختر و پسرای ایرانی)و یا (شادترین گروه اینترنتی ...) که هدف اصلی از این گروه ها آنچنان که در تبلیغات آنها مشاهده می شود شاد کردن دختران و پسران ایرانی است .

با مشاهده تبلیغات این گروه ها باز با عناوین دیگری نیز آشنا می شویم عناوینی چون عکس های مثبت هجده و یا تصاویر بازیگران هالیوودی و فال روزانه که در ابتدای عضویت به شما قول داده می شود تا هر روز این مطالب به ایمیل شما ارسال شود .

اما سؤال مهمی  که اینجا مطرح می شود این است که آیا با این عناوین می توانیم شادترین گروه دختران و پسران ایرانی را داشته باشیم؟ آیا مشاهده تصاویر و کلیپ های غیر اخلاقی و مستهجن می تواند در شادی ما نقشی ایفا کند؟

برای رسیدن به پاسخ این سوالات و هزاران سوال دیگر مانند آنها جستجویی در روایات اسلامی می کنیم تا ببینیم چه عواملی به صورت واقعی می تواند سبب نشاط و شادمانی شود که با عمل کردن به آنها بتوانیم شادترین و با نشاط ترین جوانان را در جامعه مشاهده کنیم؟ هر چند که همه این عوامل را در این مقاله نمی توان بیان کرد اما به مهمترین آنها اشاره‌ای می کنیم:

یکی از مهمترین عواملی که امروزه سبب افزایش اندوه و مانع شادمانی افراد شده است،غم و غصه برای آینده است،فکر هایی مانند اینکه اگر در آینده نیازمند شوم،اگر ثروتم را از دست بدهم و هزاران اگر مانند این،نقش مهمی در غم و اندوه افراد و جداشدن آنها از نشاط و شادمانی دارد، اما آنچه در روایات اسلامی به آن سفارش شده است این است که در عین حال که تمام تلاش و کوشش خود را بکار می بندید،مبادا غم رزق و روزی آینده خود را بخورید چرا که خداوند متعال برای هر فردی رزقی را معین کرده است که اگر عمر تو باقی باشد آن رزق به تو خواهد رسید

1) پرهیز از نگاه حرام 

یکی از مهمترین مسائلی که در این گروه های اینترنتی به چشم می خورد تصاویر غیر اخلاقی  خوانندگان و بازیگران ایرانی و غربی است و عمده تبلیغات خود را نیز بر همین موضوع قرار می دهند، اما آنچه در روایات اسلامی به آن اشاره شده، این است که این تصاویر نه تنها فردی را شاد نمی کند بلکه اندوه و حسرتی در دل های افراد به وجود می آورد که شخص مجبور است مدت ها با این حسرت و اندوه مبارزه کند ،چنانچه امیر مومنان علی علیه السلام در روایتی گهربار می فرماید:

(مَن أطلَقَ ناظِرَهُ أتعَبَ حاضِرَهُ ، مَن تَتابَعَت لَحَظاتُهُ دامَت حَسَراتُهُ . امام على علیه السلام: «کسى که مهار چشم خود را رها کند، زندگى‏اش را به زحمت اندازد؛ کسى که نگاه‌‏هایش پیاپى باشد ، حسرت‏هایش بپاید.) (بحارالأنوار، ج 101، ص 38، ح 33)

و یا در روایتی دیگر حضرت به یکی از راه های آرامش و آسودگی دل ها اشاره می کنند و می فرمایند:

"من غضّ طرفه أراح قلبه: هر کس چشم خود را [از نامحرم] فرو بندد، قلبش راحت مى شود." (غررالحکم، ح 9122)

و بسیاری از روایت های دیگر که ثمره و نتیجه مدیریت و کنترل نگاه را آسودگی خاطر و آرامش و نشاط آدمی معرفی می‌کنند و در مقابل عدم کنترل نگاه را سبب حسرت و اندوه و گرفتار شدن در دام هلاکت بیان می کنند.

 

عینک شنا

2) نشاط را در فضای حقیقی جستجو کنید 

این تفکر که من باید در فضای مجازی به نشاط و شادمانی دست پیدا کنم را از ذهن خود دور کنید و سعی کنید به دنبال نشاط و شادمانی در فضای حقیقی باشید، چرا که بسیاری از ابزارهایی که در خارج از فضای مجازی به چشم می خورد میتواند بهتر و سالم تر شما را به نشاط واقعی برساند :

ابزاری مانند ورزش که می تواند شادی را در تک تک سلول های شما جریان بدهد، برای مثال یک ساعت شنا می تواند انرژی و نشاطی به شما تزریق کند که صدها ساعات پرسه در اینترنت هرگز این قدرت را نخواهد داشت ، چنانچه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) می فرماید:

(خَیْرُ لَهوِ الْمُۆمِنِ السَّباحهٌ:پیامبر اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمودند: بهترین سرگرمی برای مرد با ایمان، شنا است )(نهج‌الفصاحه، ص 319، حدیث شماره 1527)

و یا یک ساعت پیاده روی در صبح و یا غروب که هوا معتدل است می تواند نقش بسزایی در شادی و نشاط افراد داشته باشد چنانچه امیر مومنان می فرماید :

(و َسِرِِالْبَرْدَیْنِ، وَ‌غَوِّرْ بِالنّاسِ وَ رَفِّهْ فِی السَّیر: حضرت علی ـ علیه السلام ـ فرمود: در بامداد و عصر که هوا خنک است راه‌پیمایی کن و در وسطِ روز (که هوا گرم است) مردم را (برای استراحت و آسایش) باز دار و آهسته بران (تا ناتوانان نیز بتوانند همراه توانایان بیایند).(نهج‌البلاغه ، نامه 12، ص 856)

امام على علیه السلام:کسى که مهار چشم خود را رها کند ، زندگى‏اش را به زحمت اندازد؛ کسى که نگاه‌‏هایش پیاپى باشد، حسرت‏هایش بپاید

3) برای آینده تلاش کن اما غصه رزق خود را نخور 

یکی از مهمترین عواملی که امروزه سبب افزایش اندوه و مانع شادمانی افراد شده است، غم و غصه برای آینده است، فکر‌هایی مانند اینکه اگر در آینده نیازمند شوم، اگر ثروتم را از دست بدهم و هزاران اگر مانند این، نقش مهمی در غم و اندوه افراد و جدا شدن آنها از نشاط و شادمانی دارد، اما آنچه در روایات اسلامی به آن سفارش شده است این است که در عین حال که تمام تلاش و کوشش خود را بکار می بندید، مبادا غم رزق و روزی آینده خود را بخورید چرا که خداوند متعال برای هر فردی رزقی را معین کرده است که اگر عمر تو باقی باشد آن رزق به تو خواهد رسید چنانچه امیر مومنان در این رابطه می فرمایند:

(یا ابْنَ آدَمَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ یوْمِک الَّذِى لَمْ یأْتِک عَلَى یوْمِک الَّذِى قَدْ أَتَاک فَإِنَّهُ إِنْ یک مِنْ عُمُرِک یأْتِ اللَّهُ فِیهِ بِرِزْقِک: ای پسر آدم اندوه روز نیامده ات را بر روز آمده ات میفزا که اگر فردا از عمر تو ماند، خدا روزی تو را در آن رساند.) (نهج البلاغه/ کلمات قصار/267)

خلاصه کلام اینکه ، خداوند متعال هیچ گاه شادی و نشاط حقیقی و پایدار را در گناه و معصیت و دوری از دستورات الهی قرار نداده است و راه اصلی و حقیقی رسیدن به شادمانی را در این مسئله بیان می کند که انسان رنگ و بوی خدایی بگیرد و چنین انسانی است که سراسر زندگی او غرق در نشاط و آرامش خواهد بود.

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ یکشنبه بیست و دوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 2:7 ] [ حسام ] [ ]
پرسش‌هایی از بهائی‌ها
 
خبرگزاری فارس: چرا ازدواج با محارم در آیین بهائیت مجاز است

«بهاییت» بیشتر به عنوان یک فرقه سیاسی شناخته می‌شود تا یک مسلک دینی، چرا که شالوده و بنیان آن چنان سست و بی‌پایه است و نمی‌توان حتی آن را فرقه دینی نامید.

هر چند که این فرقه در زمان قاجاریه با حمایت‌های روسیه و انگلیس متولد شد و در «عکا»ی رژیم صهیونیستی ریشه بدواند و در حیفا نیز به ایجاد «بیت‌ العدل» مبادرت ورزد.

هنگامی که رهبران این فرقه تشکیلاتی با در آمیختن برخی از مبانی اسلام با آموزه‌های خود سعی کردند که دیگر مسلمانان را همراه سازند، هر چند که با ملغی کردن حجاب، پاک دانستن تمام اشیاء و رفع موانع ازدواج با محارم –منع ازدواج فقط با همسر پدر- تلاش کردند که بر جذابیت کاذب فرقه ساختگی خود بیافزایند، چنانچه برای خود حجی ساختند که با طواف در خانه‏اى که بهاء‌الله در آن اقامت داشته یا در خانه‏اى که على‌محمد باب در شیراز در آن سکنى داشته است، تحقق می‌یابد! این روش‌ها بیش از بیش باطل بودن این فرقه را آشکار می‌سازد.

همان گونه که گفته شد در آموزه‌های بهاییت تنها زن پدر است که محرم شناخته شده و بهاییان حق ازدواج با او را ندارند و مابقی مانند دختران، خواهران، خاله‌ها و عمه‌ها برای ازدواج و رابطه جنسی حلال هستند!

یکی از سندها در رساله «سؤال و جواب» بهائیان در ذیل سؤال 50 آمده است که در مورد حرمت ازدواج با اقارب سؤال شده که میرزا حسینعلی در جوابش چنین گفته است: «این امور به امنای بیت العدل راجع است» که در پی آن، در پیام 15 ژانویه 1981 بیت العدل چنین آمده است: «شما راجع به محدودیت‌های حاکم بر ازدواج با اقارب، سوای موردی که ازدواج با زن پدر را ممنوع می‌سازد، سؤال کرده‌اید بیت العدل همچنین خواسته‌اند به اطلاع شما برسانیم که آن معهد اعلی، هنوز موقعیت را برای صدور قوانین تکمیلی راجع به ازدواج با اقارب، مقتضی نمی‌داند، بنابراین در حال حاضر تصمیم‌گیری در این مورد به عهده خود نفوس مؤمنه محول شده است!

محول کردن این حکم به جامعه بهایی در واقع تأیید و یک نوع مسکوت گذاشتن حکم است که نشان می‌دهد مفهوم حکم قطعی در آموزه‌های بهایی با اصول انسانی در تعارض است، این در حالی است که در هیچ جامعه‌ای چنین مرسوم نبوده که امور به این مهمی به مردم تفویض شود!

از نکات قابل تأمل از مسلک انحرافی می‌توان به قبله‌گاه بهاییت اشاره کرد که همان قبر میرزا حسینعلی نوری در شهر عکاست که بهاییان آن را «روضه مبارکه» می‌خوانند که به هنگام خواندن نماز به جای آنکه رو به ذات اقدس الهی کنند به سوی قبر رهبرشان به خواندن نماز مشغول می‌شوند!

همچنین از دیگر مسائل قابل بحث در بهائیت، وجود 9 روز خاص به عنوان اعیاد و عزاست که این روزها یادبود مهم‌ترین روزها و وقایع تاریخ امر بهایی است که فلسفه وجودی این اعیاد نیز بر بی‌اساس بودن اندیشه بهاییت صحه می‌گذارد، جالب اینجاست که هر گونه فعالیت شغلی و کار در این 9 روز حرام است، حال فرض کنید بیماری در بستر بیماری، دزدی در حال سرقت و خانه‌ای در حال سوختن باشد، از آنجایی که انجام هرگونه کاری حرام است اوضاع شهر به چه وضع در می‌آید!

به طور مثال در نهمین روز عید رضوان چون سرکرده فرقه بهاییت همراه با 11 نفر از اعضای خانواده خود و 26 نفر از یارانش وارد باغی در خارج شهر بغداد شدند، این روز را جشن می‌گیرند! یا در  دوازدهمین روز عید رضوان، چون بهاء الله به همراه آن افراد از باغ خارج می‌شود و به سمت ترکیه حرکت می‌کند، این روز را به جشن و پایکوبی می‌پردازند! 

بهاییان در این حین برای تبلیغ مسلک ساختگی‌ خود از ابزارها و روش‌های مختلفی نظیر نشر کتاب، تبلیغ در تلویزیون، ماهواره، اینترنت و حتی اهدای کمک‌های مالی به افراد آسیب‌پذیر استفاده می‌کنند، هر چند که گاهی از روش مستقیم و در برخی موارد از روش غیر مستقیم برای تبلیغ بهره می‌گیرند، روش‌هایی همچون تبشیری و تخریبی در روش مستقیم با چاپ کتاب، طرح شعارهای جذاب، انتشار زندگی رهبران گرفته تا ایجاد پرسش و طرح شبهات، ذهن مسلمانان و به ویژه شیعیان را مشغول می‌کنند.

با توجه به اینکه «بیت العدل» به بهاییان امر کرده است که در هر کشوری که زندگی می‌کنند مطیع امر آن حکومت باشند و کاری بر خلاف قوانین آن کشور انجام ندهند -در عمل نشان داده‌اند که زیاد پایبند نیستند- از این روش برای تبلیغ غیر مستقیم استفاده می‌کنند.

با این اوصاف بهاییان با شناسایی افرادی که دچار فقر فرهنگی، اقتصادی و ناآشنا به معارف اسلامی هستند، از ترفندهایی نظیر خوش‌ خلقی، کمک به همنوعان، سرزدن به بیماران، هدیه فرستادن، ارزان‌ فروشی، دید و بازدید از همسایگان و کمک به اقشار آسیب‌پذیر بهره می‌گیرند، اما هنگامی که متوجه شوند طرف مقابل به ماهیت اصلی آن‌ها پی برده است و راضی به همکاری با آن‌ها نیست، با تندی و خشونت برخورد می‌کنند که در واقع مصداق گرگ در لباس گوسفند است.

این فرقه ضاله از اباحی‌گری، ترویج بی‌بندوباری و اختلاط میان زن و مرد و شعارهای فریبنده برای جذب افراد استفاده می‌کند.

منتها با تمام تلاش‌هایی که بهاییان برای تبلیغ دین ساختگی خودشان متحمل شده‌اند، هرگاه درباره خاتم انبیا حضرت محمد مصطفی(ص) و معجزات ایشان پرسیده می‌شود، نتوانسته‌اند جوابی ارائه دهند، به طوری که قرآن صراحتاً پیامبر اکرم(ص) را آخرین فرستاده خدا می‌داند، با اینکه بهاییت اعتقاد دارد قرآن فرستاده شده از سوی خداست اما درباره آخرین پیامبر نظر دیگری دارند!‬

با وجود اینکه تنها معجزه رسول اکرم(ص) قرآن نیست و ‫ایشان ده‌ها معجزه دیگر مثل شق القمر و ... ‫داشته‌اند، حال ‫سؤال این است که معجزات دیگر بهاء الله به جز کتاب «اقدس» چیست؟ سؤالی که هیچ‌گاه بهاییان به آن جوابی نداده‌اند.

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ پنجشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 20:21 ] [ حسام ] [ ]
فرمولی که جای انسان‌ را در «بهشت» نشان می‌دهد


پیامبر اعظم(صلی الله علیه وآله) فرمولی ساده ارائه داده‌اند که انسان‌ها می‌توانند با استفاده از آن تعداد طبقات بهشت و جای خود را در آن بیابند.


بهشت

باروری ایمان، تخفیف گناهان، درمان بیماری های روحی و روانی، عمر با بركت، استجابت دعا، صفای خانه، رفع غم و اندوه، پیمودن درجات كمال و ترقی از جمله پاداش های تلاوت قرآن است.

کسی که قرآن را آنگونه که قرآن و پیشوایان دینی دستور داده‌اند بخواند، در قیامت مبنای محاسبه درجات او قرآن است.

به سخنان امام صادق علیه‌السلام که در این زمینه از رسول بزرگوار اسلام صلی‌الله علیه و آله نقل کرده‌اند نظر کنید:

«بر شما باد تلاوت قرآن! همانا درجات بهشت به تعداد آیات قرآن است. هنگامی که قیامت برپا شد، به قاری قرآن گفته می‌شود: بخوان و بالا برو، و او هر آیه‌ای که می‌خواند، یک درجه بالا می‌رود»

البته باید بدانیم این پاداش‌ها، و مقام و منزلت‌ها از آن کسی است که به آیات قرآن عمل کند و حامل قرآن باشد، یعنی قاری قرآنی که رنگ قرآنی و خدایی گیرد؛ آنگاه در زمره شریف‌ترین انسان‌ها قرار می‌گیرد.

پیامبر اسلام صلی‌الله علیه و آله فرمود: «اَشرافُ اُمَّتی حَمَلَةُ‌القرآن...؛ شریف‌ترین افراد امت من، حاملان قرآنند.»

 

قرآن مجید در زندگی ما حضور ندارد

بدون شک سبک زندگی دینی ، مشخصات و شرایط ویژه خود را دارد. شاید یکی از مواردی که در زندگی ما به عنوان یک مسلمان کمتر بدان توجه می شود تلاوت قرآن ، به عنوان کتاب دینی و تعمق در آیات آن است.

این در حالی است که خداوند حكیم در این مورد می فرماید: ای مردم، از سوی پروردگارتان موعظه و اندرزی برای شما آمد، قرآنی كه مایه شفای بیماری دل ها و روان ها است و چیزی كه مایه هدایت و راهنمایی و رحمت برای مؤمنان است. 

ای پیامبر به مردم بگو به فضل پروردگار و به رحمت بی پایان او و این كتاب بزرگ آسمانی كه جامع همه نعمت ها است ، باید خشنود بشوند نه به ثروت اندوزی و پست و مقام دنیا و فزونی قوم و قبیله. (سوره یونس آیات 58-57)

پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه وآله ) فرمود: قلوب شما همانند آهن، زنگار می گیرد. پرسیدند جلا دهنده آن چیست؟ فرمود: تلاوت قرآن

كفاره گناهان

انسان در زندگی گاه دچار گناه و لغزش های كوچك و بزرگ می شود كه برخی از آنان كفاره دارد، تلاوت قرآن كفاره گناهان است.

قرآن بخوان كه خواندن قرآن كفاره گناهان، سپر آتش و امان از عذاب الهی است. (وسایل الشیعه، ج4، ص 839)

 

بارور شدن ایمان

امیرالمومنین (علیه السلام) فرمودند: تلاوت قرآن، مایه باروری ایمان است .(غررالحكم و دررالكلم ص 263)

بنابر این یكی از راه های موثر در رشد و باروری ایمان در هر فرد قرائت قرآن است.

 

 

ادامه مطلب

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ پنجشنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 8:1 ] [ حسام ] [ ]
حدیث
افسران - حدیث بندگـــی 3
موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ چهارشنبه هجدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 13:31 ] [ حسام ] [ ]
با چه مردان و زناني نبايد ازدواج كرد
صداقت، استقلال مالي و عاطفي، خوش قول بودن، هدفمند بودن، مسئوليت پذيري، اخلاق مناسب و ايمان كافي، داشتن توانايي و خلاقيت در كارهاي مفيد از جمله خصلت هايي است كه بايد در انتخاب همسر مدنظر قرار داد.
 ازدواج یکی از حساس ترین و مهمترین وقایع زندگی هر انسانی است، چرا که می تواند روند زندگی فرد را در مسیری خوب یا بد قرار دهد. به همین دلیل براي ازدواج بايد به دنبال فردي با خصوصيات اخلاقي خوب بود. خصوصيات اخلاقي در واقع نشان دهنده نهاد، سرشت و ارزشهايي است كه هر فرد با آنها زندگي مي كند. خصوصيات اخلاقي يك نفر تعيين كننده رفتاري است كه با خودش و با ما دارد و روزي با فرزندانش خواهد داشت.
 
خصوصيات اخلاقي خوب، اساس و پايه يك ازدواج موفق است. ممكن است فردي شخصيت خوبي داشته باشد ولي خصوصيات اخلاقي پسنديده اي نداشته باشد. در حقيقت شخصيت حالتي است كه فرد در دنياي بيرون از خود و در محيط بيرون از خانه به خود مي گيرد. ما هم حتما با افرادي مواجه شده ايم كه واقعا شوخ طبع و بذله گو هستند، ولي در خانه و خانواده شان افراد خوش برخوردي نيستند. ممكن است فردي در نظر اول كاملا جذاب و گيرا باشد ولي بعدا متوجه شويم كه كلاهبردار بوده است.
 
در حقيقت بسياري از انسان ها با نشان دادن شخصيتي تاثيرگذار از خود، مي كوشند بر روي نقصان هاي اخلاقي شان سر پوش بگذارند. خصوصيات اخلاقي در نهاد هر انساني است و ممكن است مانند شخصيت او آشكار نباشد، ولي در واقع بازتاب واقعي تري از ذات انسان است. شخصيت مانند تزيين روي يك كيك و خصوصيات اخلاقي مانند مواد اوليه آن كيك هستند. معمولا قضاوت انسان ها بر اساس شخصيت افراد صورت مي گيرد نه خصوصيات اخلاقي آنها، اين جاست كه قضاوت درستي انجام نمي گيرد.
 
همسر خوب بايد از ويژگي هاي زير برخوردار باشد:
 
- شخصيت؛ به دنبال شخصيتي باشيم كه او را بپذيريم و بتوانيم سال هاي متمادي در كنارش احساس خوبي داشته باشيم.
 
- هوش؛ به دنبال كسي باشيم كه نه بهره هوشي كمتري از ما داشته باشد و نه خيلي از ما باهوش تر باشد. بهره هاي هوشي نزديك به هم بهترين انتخاب است.
 
- شكل ظاهر؛ عده اي معتقدند كه انتخاب همسر بر مبناي شكل ظاهري احمقانه است، اما بايد در نظر داشته باشيم كه قرار است با همسرمان با همين شكل ظاهري ساليان سال زندگي كنيم، بنابراين، بايد از حداقل مشخصات تصوير ذهني ما برخوردار است.
 
- معنويت؛ تعهدات مذهبي و اعتقاد به يك دين و پيروي از آداب و رسوم معنوي مشابه براي ازدواج اصل مهمي است كه در موفقيت هاي زناشويي نقش اساسي دارد.
 
- صداقت؛ بسياري از ازدواج ها بر اثر دروغگويي، تقلب، فريب، بي مسئوليتي، بي احترامي و كاهلي متلاشي شده اند. براي ازدواج تحت هر شرايطي بايد راست بگوييم، تقلب نكنيم و قابل اعتماد باشيم.
 
- خلاقيت؛ خلاقيت مختص آدم هاي فوق العاده نيست. براي خلاق بودن الزاما نبايد هنرمند بود. همسرما مي تواند در زمينه پخت غذا، نظافت، كتاب خواني براي فرزندان، داستان پردازي براي آنها، گل كاري باغچه و هر موضوع ديگري خلاقيت داشته باشد.
 
- مراقبت از فرزندان؛ همسري انتخاب كنيم كه دوست داشته باشد پدر يا مادر شود و به مسئولیت والدینی علاقه مند باشد و اهميت رابطه شاد و خوب والد و فرزند را درك كند.
 
- خود بودن؛ طرفين نبايد در زندگي مشترك به ظاهر سازي، نيرنگ و فريب متوسل شوند و هيچ گاه نبايد يكديگر را به بازي بگيرند. بگذاريد طرف مقابلتان هماني باشد كه هست و اجازه بدهيد عقيده اش را آزادانه ابراز كند.
 
برخورداري از صداقت، استقلال مالي و عاطفي، خوش قول بودن، هدفمند بودن، مسئوليت پذيري، اخلاق مناسب و ايمان كافي، داشتن توانايي و خلاقيت در كار هاي مفيد از جمله خصلت هايي است كه بايد در همسر آينده جست و جو كرد.
 
با مردان هوس باز، بيكار، لاف زن، دائم الخمر، خسيس، وابسته به مادر يا خانواده، دمدمي مزاج، بي اراده، حقه باز، گوشه گير و بي خاصيت، بدبين و شكاك و سلطه جو نبايد ازدواج كرد. با زناني كه فقط متكي به زيبايي خود يا متكي به مال و منال پدر خود هستند و زنان مدپرست، لوس و از خود راضي، وابسته به خانواده و جاه طلب نیز نبايد ازدواج كرد.
موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ سه شنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 1:26 ] [ حسام ] [ ]
مقام والای مادر در قرآن کریم

نوع دستورهایی که اسلام به زن ومرد می‏دهد، در عین حال که یک راه مشترکی برای هر دو قائل است ولی راه مخصوص را هم از نظر دور نمی‏دارد، وقتی احترام به پدر ومادر را بازگو می‏کند، برای گرامی داشت مقام زن، نام مادر را جداگانه وبالاستقلال طرح می‏کند. قرآن کریم می‏فرماید: 

اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف ولاتنهرهما وقل لهما قولا کریما (۱)
اگر یکی از آن دو یا هر دو، در کنار تو به سالخوردگی رسیدند به آنها حتی «اوف‏» مگو وبه آنها پرخاش مکن و با آنها سخنی شایسته بگوی.
ودر بخشی دیگر می‏فرماید: ما سفارش کردیم به انسان که احسان را نسبت‏به پدر و مادر فراموش نکند:
و وصینا الانسان بوالدیه احسانا (۲)
وانسان را نسبت‏به پدر ومادرش به احسان سفارش کردیم.
وقضی ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا (۳)
پروردگار تو مقرر کرد که جز او را مپرستید وبه پدر ومادر خود احسان کنید. ودر جای دیگر احسان به پدر ومادر را در کنار عبادت حق یاد می‏کند:
ان اشکر لی و لوالدیک (۴)
شکرگزار من و پدر ومادرت باش.
اما با همه این تجلیل‏های مشترک، وقتی می‏خواهد از زحمات پدر ومادر یاد کند، از زحمت مادر سخن می‏گوید، نه از زحمت پدر، آنجا که می‏فرماید:
ووصینا الانسان بوالدیه احسانا حملته امه کرها ووضعته کرها وحمله وفصاله ثلاثون شهرا (۵)
زحمات سی ماهه مادر را می‏شمارد، که: دوران بارداری، زایمان، ودوران شیرخوراگی برای مادر دشوار است. وهمه اینها را به عنوان شرح خدمات مادر ذکر می‏کند. قرآن کریم به هنگام یادآوری زحمات حتی اشاره‏ای هم به این موضوع ندارد که: پدر زحمت کشیده است.
بنابراین، آیات قرآن که در مورد حق شناسی از والدین آمده است‏بر دو قسم است: یک قسم حق شناسی مشترک پدر ومادر را بیان می‏کند وقسم دیگر، آیاتی است که مخصوص حق شناسی مادر است، قرآن کریم اگر درباره پدر حکم خاصی بیان می‏کند فقط برای بیان وظیفه است، نظیر:
وعلی المولود له رزقهن وکسوتهن بالمعروف (۶)
خوراک وپوشاک مادران به طور شایسته به عهده پدر فرزند است.
ولیکن هنگامی که سخن از تجلیل وبیان زحمات است، اسم مادر را بالخصوص ذکر می‏کند.
پی نوشت :

۱- اسراء، ۲۳٫
۲- احقاف، ۱۵٫
۳- اسراء، ۲۳٫
۴- لقمان، ۱۴٫
۵- احقاف، ۱۵٫
۶- بقره، ۲۳۳٫

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ دوشنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 10:20 ] [ حسام ] [ ]
از شهيد مطهّرى بياموزيم

 

آيا مى‏دانيد كه شهيد مطهرى...

1. نامه خود به پدر بزرگوارش را با خطاب «روحى فداك» (جانم فداى تو باد) آغاز مى‏نمود.

2. استاد سه شب قبل از شهادت، پيامبراكرم صلى‏الله‏عليه‏و‏آله‏وسلم را در خواب مى‏بيند در حالى كه استاد در كنار امام خمينى ايستاده بودند. پيامبر پس از روبوسى با امام، استاد را در آغوش گرفته و لبهاى ايشان را مى‏بوسند. (ناقل اين خاطره كه همسر استاد هستند فرموده‏اند:) من گفتم: ان‏شاءاللّه پيامبر گفته‏هاى شما را تأييد كرده‏اند. و استاد فرمود: «مطمئنّم به زودى اتفاق مهمّى براى من رخ مى‏دهد.»

3. استاد پس از ترور و شهادت سرلشكر قرنى فرموده بود: «بعد از قرنى نوبت من است». محمد فرزند ايشان مى‏گويد: خوشحالى ايشان در روزى كه شب آن روز به شهادت رسيدند، طورى بود كه هرگز نمونه آن را نديده بودم.

4. شاگرد يكى از عرفا دقيقاً همزمان با شهادت استاد (ساعت 11 شب) در خواب مى‏بيند قبرى را نشان مى‏دهند و مى‏گويند: زيارت كنيد. مى‏پرسد: قبر كيست؟ مى‏گويند: قبر آقاى مطهرى است. بعد ايشان را عروج مى‏دهند و به جاى وسيعى مى‏برند. در آنجا تخت نورانى‏اى را نشان مى‏دهند كه بسيار زيبا بوده و عده‏اى دورش مى‏گشته و صلوات مى‏فرستاده، مى‏گفتند: اين، جاى اولياءاللّه است. و در همين وقت آقاى مطهرى وارد شده، روى آن تخت مى‏نشيند و مى‏گويند: «از خدا يك مقام عالى مى‏خواستم، به من مقامى متعالى عنايت فرمود.»

5. استاد بارها به دانشجويان مى‏گفتند: «دانشگاه به منزله مسجد است. سعى كنيد بدون وضو وارد دانشگاه نشويد.» و خود نيز به يكى از دانشجويان گفته بودند: «من هيچ وقت بدون وضو وارد كلاس نمى‏شوم.»

6. حدود 45 سال پيش در اوّلين جلسه‏اى كه در كلاس درس نهج البلاغه استاد حاضر شدم، توصيه زيادى براى نماز شب كردند و متذكّر شدند كه يكديگر را در نماز شب دعا كنيم. بعد گفتند: «من از شما مى‏خواهم كه دعايى كه در حقّ من مى‏كنيد، اين باشد كه من با شهادت از دنيا بروم.»

7. بعد از آنكه من ايشان را در جريان امر مريضى كه در بيمارستان خوابيده و پدرش وضع مالى خوبى نداشت، قرار دادم، استاد به من پول دادند تا او را مرخّص كنم و فرمودند: «هر وقت از اين مريض‏ها ديدى، به من بگو.»

8. استاد بود كه متن خير مقدم بازگشت امام در 12 بهمن 57 را تهيه و قرائت نمود. استاد اين متن را اين‏گونه آغاز كرد: «جاءالحق و زهق الباطل انّ الباطل كان زهوقاً»، «اَلا انّ حزب اللّه هم الغالبون»

اى روح خدا و اى ابراهيم بت شكن اسلام و اى بنده پاكباز حق و اى جان عزيز ملت ايران! به عرض برسانم كه:


  • رواق منظر چشم من، آشيانه توست كرم نما و قدم نه كه خانه، خانه توست

  • كرم نما و قدم نه كه خانه، خانه توست كرم نما و قدم نه كه خانه، خانه توست

9. استاد در نوشته‏اى كه پس از شهادت در جيب لباس ايشان يافت شد، اين نكات را براى در ميان گذاردن با امام قدس‏سره ياد داشت كرده بودند: نماز جمعه ـ تشكيلات روحانيت و خطر حزب ـ مسأله امر به معروف و نهى از منكر ـ پيشنهاد حجاب استاندارد ـ تسهيلات ازدواج ـ تعليم فنون جنگى براى افراد 18 سال تا 40 سال و...

10. استاد خويشتن خويش را مرهون امام مى‏دانست، در اين رابطه مى‏نويسند:

«پس از مهاجرت به قم، گمشده خود را در شخصيتى ديگر يافتم. فكر كردم كه روح تشنه‏ام از اين شخصيت سيراب خواهد شد... درس اخلاقى كه به وسيله شخصيت محبوبم در هر پنجشنبه و جمعه گفته مى‏شد و در حقيقت درس معارف و سير و سلوك بود، نه اخلاق به مفهوم خشك علمى، مرا سرمست مى‏كرد. بدون هيچ اغراق و مبالغه‏اى، اين درس مرا آنچنان به وجد مى‏آورد كه تا دوشنبه و سه شنبه هفته بعد خودم را شديداً تحت تأثير آن مى‏يافتم. بخش مهمّى از شخصيت من در آن درس و سپس درسهاى ديگرى كه طى دوازده سال از استاد الهى‏ام فراگرفتم، انعقاد يافت و همواره خود را مديون او دانسته و مى‏دانم. راستى كه او روح قدس الهى بود...»

بارها مى‏گفتند: «من نسبت به امام، حالتى چون مولوى نسبت به شمس دارم. تأثير تعلّم در محضر ايشان زايدالوصف است.»

ادامه مطلب

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ چهارشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 18:29 ] [ حسام ] [ ]
حق مادر در کلام امام زین العابدین علیه السلام

 

افسران - حق مادر در کلام امام زین العابدین علیه السلام
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
حضرت امام سجّاد علیه السّلام :
حق مادرت این است که بدانی او تو را در جایی نگه داشته است که کسی نگه نمی دارد و از میوه ی دلش به تو داده که کسی به کسی نمی دهد و از تو با همه ی وجودش از گوش و چشم و دست و پا و موی و پوست ، با شادمانی و سرور نگهبانی و نگهداری کرده و ناملایمات ، غم ، اندوه و نگرانی ها را تحمل می کند و شادان و خرّم است که تو را سیر نماید و خود گرسنه بماند ، تو را بپوشاند و خود برهنه باشد ، تو را سیراب کند و خود تشنه بماند ، خود درآفتاب باشد و بر تو سایه افکند ، با تحمّل ِ مشقّت ، آرامش و تنعّم ِ تو را فراهم آورد و با پذیرش ِ رنج ِ بی خوابی تو را از لذّت ِ خواب بهره مند سازد و شکمش ظرف ِ وجود ِ تو و دامنش پناهگاه امن تو و سینه اش چشمه ی جوشانی برای رفع ِعطش تو و جانش فدای تو شده و سرد و گرم روزگار را به خاطر تو پذیرا گشته است . پس باید به پاس این همه محبّت و زحمت شکر گزار او باشی و هرگز نمی توانی ، مگر خدایت یاری کند .

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ چهارشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 6:21 ] [ حسام ] [ ]
بانویی برتر از تمام پیامبران و فرشتگان

حضرت فاطمه

مزیتى كه رسول خاتم و آل مطهرش صلوات الله علیهم در كیفیت خلقت نسبت به عموم بشر دارند مقام ولایت آنان را ثابت مى كند، زیرا بدون داشتن آن مقام شامخ دارا بودن این امتیاز مخصوص ‍ در آفرینش امكان ندارد، و از این مطلب ، افضلیت آنان بر جمیع مخلوقات استفاده مى شود.

رسول اكرم و ائمه اطهار صلوات الله علیهم این موضوع را مبناى استدلال برترى خودشان بر تمام انبیا و فرشتگان قرار داده اند، و با در نظر گرفتن اینكه خاتون محشر فاطمه اطهر سلام الله علیها در این فضیلت ، ردیف و هم شان پیامبر اكرم صلی الله علیه وآله مى باشد، و با بررسى اخبار وارده در این موضوع كاملا واضح و ثابت مى شود كه حضرت فاطمه سلام الله علیها همانند معصومین دیگر از جمیع انبیا و ملائك افضل است ، و اگر نسبت به این مطلب در اخبار تصریحى نداشته باشیم (كه تصریح داریم) كیفیت آفرینش ‍ ممتاز و شئون خلقت آن حضرت حاكى از مقام ولایت و برترى رتبه آن وجود مقدس بر كافه مخلوقات خداوند تبارك و تعالى (از انس و جان ) مى باشد . در این باره ما به بررسى روایتی نورانی مى پردازیم.

 

نوری فراتر از خاکیان

در كتاب امالى شیخ صدوق ، از مفضل بن عمر نقل شده است كه گفت : به امام صادق علیه السلام گفتم : ولادت حضرت فاطمه علیهاالسلام چگونه بوده است ؟

امام فرمود: هنگامى كه رسول خدا صلى الله علیه و آله با خدیجه علیهاالسلام ازدواج كرد، زنان مكه از خدیجه كناره گیرى نمودند و نزد وى نمى رفتند، به او سلام نمى كردند، و به هیچ زنى اجازه نمى دادند كه با او معاشرت و تماس داشته باشد. این برخورد زنان سبب ناراحتى و اندوه خدیجه شد، البته غم و اندوه وى بیشتر براى پیامبر اسلام بود كه مبادا آسیبى متوجه وى گردد.

وقتى خدیجه به فاطمه علیهاالسلام حامله شد، فاطمه علیهاالسلام در رحم مادر همدم او بود و با مادرش سخن مى گفت ، و وى را به صبر توصیه مى نمود، خدیجه این موضوع را از رسول خدا مخفى مى داشت تا این كه یك روز پیامبر نزد خدیجه آمد و شنید كه او با كسى سخن مى گوید، پس به او گفت: اى خدیجه ! با چه كسى سخن مى گویى؟ خدیجه گفت: با این بچه‌اى كه در رحم دارم ؛ او با من سخن مى گوید و مونس ساعات تنهایى من است .

مراتب مذكور از خصوصیات نبوت و امامت نیست ، بلكه از شئون ولایت سرچشمه مى گیرد، و در اثر آن نور مباركى است كه مایه آفرینش آن حضرت بوده است ، نورى كه جز خدا كسى از كیفیت آن آگاه نیست نورى كه مانند آئینه اى تمام نما، همه عوالم ملكوت در آن منعكس است . نورى كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله درباره اش مى فرماید: آنگاه كه خداى تعالى آن نور را آفرید، به سه بخش تقسیمش ‍ فرمود، و از آن سه قسمت من و، على ، و فاطمه بوجود آمدیم

رسول خدا فرمود: اى خدیجه ! جبرئیل مرا بشارت داده كه او دختر است ، و گفته كه او منشاء نسلى پاك و مبارك است و خداوند تبارك و تعالى مقدر نموده كه نسل من از طریق او برقرار و پایدار بماند، و مقرر فرموده كه فرزندان او پس از انقطاع وحى امام و خلیفه خدا در زمین باشند.

خدیجه دائما در همین حال بود تا اینكه هنگام وضع حمل وى فرا رسید، پس كسى را نزد زنان قریش و بنى هاشم فرستاد كه بیایید و مرا در امر تولد فرزند یارى نمایید. آنان در جواب گفتند: چون تو سخن ما را درباره ازدواج با محمد صلى الله علیه و آله نادیده گرفتى و با آن مرد فقیر و یتیم ازدواج كردى ، پس ما نزد تو نخواهیم آمد و تو را در این امر یارى نخواهیم نمود. خدیجه از شنیدن این جواب غمگین شد؛ در همان حال چهار زن گندمگون و بلندبالا كه خدیجه فكر مى كرد از زنان بنى هاشم هستند نزد او حاضر شدند، هنگامى كه خدیجه آنها را دید اظهار درد و ناراحتى كرد، یكى از آنان گفت: اى خدیجه ! نگران نباش ، زیرا ما فرستاده خداییم تا تو را در امر زایمان كمك كنیم ، ما خواهران تو هستیم ، من ساره هستم ، و این بانو آسیه دختر مزاحم است كه در بهشت دوست و همراه تو خواهد بود، و این مریم دختر عمران ، و آن دیگر كلثوم خواهر موسى بن عمران است ، پس یكى از آنان در سمت راست خدیجه ، و یكى در طرف چپ وى ، و دیگرى در مقابل او و چهارمى ایشان در بالاى سر او نشستند، و بدین ترتیب خدیجه ، حضرت فاطمه علیهاالسلام را در حالى كه پاك و پاكیزه بود، به دنیا آورد.

حضرت فاطمه

هنگامى كه آن حضرت متولد شد نورى از او ساطع گردید و داخل خانه هاى مكه شد به طورى كه در شرق و غرب این شهر خانه اى باقى نبود مگر آنكه نور در آن داخل شده بود، آنگاه ده تن از حورالعین در حالى كه به دست هر كدامشان یك طشت و ابریقى از بهشت كه پر از آب كوثر بود داخل اتاق شدند، آن بانویى كه در پایین پاهاى خدیجه قرار گرفته بود آن ظرفها را از دست ایشان گرفته و فاطمه علیهاالسلام را با آب كوثر شستشو داد، سپس‍ طفل را در دو حوله سفید و خوشبو پیچید و بعد از آن از او خواست كه سخن بگوید، پس فاطمه زبان گشود و فرمود:

شهادت مى دهم كه معبودى جز خداى یگانه وجود ندارد، و شهادت مى دهم كه پدرم رسول خدا و برترین پیامبران است و همسرم على برترین اوصیا، و فرزندانم برترین بازماندگان و سرور مردمان هستند؛

و پس از این گفتار به آن بانوان سلام كرد و هر یك را به نامشان خطاب كرد، پس آنان خندان و شادمان گردیدند و تولد او را به یكدیگر گفتند و اهل آسمان نیز ولادت او را به یكدیگر تبریك مى گفتند، و به واسطه تولد حضرت فاطمه علیهاالسلام در آسمان نیز نور خیره كننده اى ظاهر گردید كه ملائكه پیش از آن نظیر آن را ندیده بودند. پس آن زنان به خدیجه گفتند: این مولود پاك و مبارك را بگیر كه در خود او و نسل او بركت قرار داده شده ، خدیجه در حالى كه خوشحال و مسرور بود فاطمه را در آغوش گرفت و براى نوشیدن شیر بر سینه اش نهاد... .

آنچه بیان شد، صفات و خصوصیات بشرى است كه « ولى الله » باشد، و این كیفیت ولادت ، مخصوص اولیاء خداست ، و این شئون منحصر است به كسانى كه داراى مقام ولایتند و اولى بنفس بر جمیع بشر .

حضرت فاطمه سلام الله علیها همانند معصومین دیگر از جمیع انبیا و ملائك افضل است ، و اگر نسبت به این مطلب در اخبار تصریحى نداشته باشیم (كه تصریح داریم) كیفیت آفرینش ‍ ممتاز و شئون خلقت آن حضرت حاكى از مقام ولایت و برترى رتبه آن وجود مقدس بر كافه مخلوقات خداوند تبارك و تعالى (از انس و جان ) مى باشد

همه از یک نور

مراتب مذكور از خصوصیات نبوت و امامت نیست ، بلكه از شئون ولایت سرچشمه مى گیرد، و در اثر آن نور مباركى است كه مایه آفرینش آن حضرت بوده است ، نورى كه جز خدا كسى از كیفیت آن آگاه نیست نورى كه مانند آئینه اى تمام نما، همه عوالم ملكوت در آن منعكس است .

نورى كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله درباره اش مى فرماید: آنگاه كه خداى تعالى آن نور را آفرید، به سه بخش تقسیمش ‍ فرمود، و از آن سه قسمت من و، على ، و فاطمه بوجود آمدیم .

نورى كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و امام على سلام الله علیه از آن نور آفریده شده اند، و به سبب همان نور نیز بر جمیع فرشتگان و جبرئیل برترى یافته اند. پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله خود این مطلب را تصریح مى فرماید، هنگامى كه پرسیده شد یا رسول الله تو افضلى یا جبرئیل فرمود: من.

ابن عباس پسر عموى پیغمبر سۆ ال كرد چرا یا رسول الله ؟

در جواب فرمود: خداى تعالى مرا آفریده است از نورى كه جز خدا كسى از كیفیت آن آگاه نیست.(من نور مخزون مكنون فى علم الله )

حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها نیز عینا چنین است، و دیگر تمام و كمالش به بزرگى و كوچكى سن او وابسته نیست. آنها نور واحدند، كه همردیف و یكنواخت ، تمام عوالم معنوى را با هم سیر كرده اند، و همین یك منقبت و اخبار یاد شده در این موضوع ایجاب مى كند كه حضرت صدیقه زهرا سلام الله علیها همانند پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و امام على و اولاد معصومش سلام الله علیهم صاحب ولایت كبرى بوده باشد.

منابع:   

ترجمه و تحقیق از جلد 43 بحارالانوار ، زندگانی حضرت زهرا علیهاالسلام، علامه محمدباقر مجلسی، مترجم و محقق: محمد روحانی زمان آبادی.

فاطمة الزهرا علیهاالسلام، علامه عبدالحسین امینى.

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ چهارشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 5:5 ] [ حسام ] [ ]
متن های زیبا برای روز مادر
 

بهار زندگی

مادر، تو شکوفاتر از بهار، نهالِ تنم را پر از شکوفه کردی و با بارانِ عاطفه های صمیمی، اندوه های قلبم را زدودی و مرهمی از ناز و نوازش بر زخم های زندگی ام نهادی. در «تابستان»های سختی با خنکای عشق و وفای خویش، مددکار مهربان مشکلاتم بودی تا در سایه سارِ آرامش بخش تو، من تمامی دردها و رنج ها را بدرود گویم. با وجود تو، یأس دری به رویم نگشود و زندگی رنگ «پائیز» ناامیدی را ندید. تو در «زمستانِ» مرارت های زندگی، چونان شمع سوختی تا نگذاری رنجش هیچ سختی ستون های تنم را بلرزاند. مادر، ای بهار زندگی، شادترین لبخندها و عمیق ترین سلام های ما، همراه با بهترین درودهای خداوندی، نثار بوستان دل آسمانی ات باد.

احسان به پدر و مادر

یکی از وظایف مهم دینی و اخلاقی ما، احسان به پدر و مادر است. در قرآن کریم، چندین بار احسان به آنان، توصیه شده است. علامه طباطبایی رحمه الله در این باره نگاشته اند: «انیکی به پدر ومادر، پس از یکتاپرستی از واجب ترین واجبات است؛ همان گونه که آزردن پدر و مادر پس از شرک، از بزرگ ترین گناهان است». و در جای دیگری آورده اند: «در چند جای قرآن کریم، خداوند متعال، احسان به والدین را در کنار توحید و نفی شرک آورده است و پس از فرمان به توحید یا نهی از شرک، به احسان نسبت به پدر و مادر فرمان داده است». تأکید قرآن کریم بر احسان به پدر و مادر نشان از عظمت والای مقام آنان، در فرهنگ اسلامی دارد.

 

بزرگ ترین واجب

در قران کریم و روایات اسلامی، درباره نیکی کردن به پدر و مادر سفارش بسیار شده است. قرآن در وصف حضرت یحیی علیه السلام می فرماید: «اونسبت به پدر و مادرش نیکوکار بود، و متکبر و عصیان گر نبود». و از زبان حضرت عیسی علیه السلام حکایت می کند: «مرا نسبت به مادرم نیکوکار گردانید و جبار و شقی قرار نداد». از این دو آیه برمی آید که هرکس به پدر و مادرش نیکی نکند، سرکش و بدبخت است. امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز می فرمایند: «نیکی کردن به پدر و مادر، بزرگ ترین واجب است».

 

زیباترین ستاره سپاس

مادر! تو جانانه جام بلای ما را نوشیدی و لباس رنج و محنت ما را پوشیدی، اینک، حریر محبت فرزندانت را بپوش و شربت شهد عشق آنان را بنوش. مادرم، در گرامی داشت روزت زیباترین ستاره سپاس را به پاس پاسداری بی کرانت از ما، بر آسمان پرمهرت می آویزیم. روزت مبارک باد.

 

ادامه مطلب

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 10:27 ] [ حسام ] [ ]
مردان آسمانی
افسران - خستگی هرگز!
موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: مطالب مذهبی
[ سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 9:21 ] [ حسام ] [ ]
روز مادر مبارک گرفته شده از تبیان
  • موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ سه شنبه دهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 8:1 ] [ حسام ] [ ]
    سخن‌چینی‌، مراعات نکردن طهارت و نجاست از جمله عواملی است که موجب فشار قبر می‌شود.
     
    اگر می‌خواهید فشار قبر نداشته باشید، بخوانید!
    مۆمن باید بیم و امیدش به خدا در یک سطح باشد اگر ترسش از عذاب‌های الهی بیش از حد باشد از رحمت خداوند مأیوس می‌شود و به اصطلاح عوام می‌گوید آب که از سر گذشت چه یک وجب و چه صد وجب. و از طرفی اگر امیدش به فضل و رحمت الهی بیش از اندازه باشد،امن از مکر الهی پیدا می‌کند و از جانب دیگر سقوط می‌کند و انگیزه‌ای برای انجام اعمال نیک و پسندیده پیدا نمی‌کند در حالی‌که خداوند کریم‌تر از آن است که بندة ضعیف و ذلیل را عذاب کند.

    در نتیجه به هر عمل ناشایستی تن داده و باز دم از فضل و کرم و لطف و رحمت خدا می‌زند در همین راستا حضرت پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (صلی الله علیه و آله) فرمود: «اگر اندازه رحمت خدا را می‌دانستید هر آیینه بر آن تکیه می‌کردید و جز اعمال اندکی انجام نمی‌دادید و اگر میزان غضب و خشم خدا را می‌دانستید گمان می‌کردید که دیگر نجات نخواهید یافت.»(۱)

    ولی بنابر فرمایش امام صادق(علیه السلام): «هیچ بنده مومنی نیست مگر آن که در قلبش دو نور وجود دارد نور خوف (از عذاب الهی) و نور امید (به رحمت پروردگار) که اگر هر یک را با دیگر بسنجد از آن زیادتر نخواهد بود»(۲) یعنی هر دو به یک میزان خواهند بود پس شما دوست عزیز هم به همان میزان که از عذاب الهی بیمناک هستید به فضل و رحمت پروردگار هم امیدوار باشید تا انگیزه خود را برای انجام اعمال خوب و پسندیده از دست ندهید و به گناه کبیره یأس از رحمت پروردگار گرفتار نشوید.

    فشار قبر

    انسان عوالم مختلفی را پشت سر نهاده و عوالم دیگری را در پیش‌رو دارد، انسان با مرگ از عالم دنیا به عالم آخرت منتقل می‌شود که عالم آخرت هم ابتدایش عالم برزخ و انتهایش که بعد از برپایی قیامت کبری است بهشت یا دوزخ می‌باشد. یکی از ویژگی‌های عالم برزخ فشار قبر می‌باشد. فشار قبر نسبت به افراد متفاوت است بعضی از افراد فشار قبر ندارند و آن‌ها که دارند فشارشان از نظر شدت و ضعف یکسان نیست و بستگی به اعمال آن‌ها دارد.

    عواملی که موجب فشار قبر می‌شود:

    ۱ـ بداخلاقی
    ۲ـ سخن‌چینی‌، مراعات نکردن طهارت و نجاست و پرهیز نکردن از بول.(۳)
    ۳ـ یاری نکردن مظلوم. در کتاب ثواب الاعمال آمده است که یکی از علمای بنی‌اسرائیل از دنیا رفت و فشار قبر بر او وارد شد چرا که او یک بار نماز را (عمداً) بی‌وضو خوانده بود و از کنار مظلومی گذشته بود و او را یاری نکرده بود.(۴)
    ۴ـ ضایع نمودن نعمت‌های الهی: حضرت پیامبر اکرم (ص) فرمودند: «فشار قبر برای مۆمن کفاره تباه نمودن نعمت‌ها از ناحیه اوست.»(۵)

    عواملی که باعث کاهش یا رفع فشار قبر می‌شود:(۶)

    ۱ـ نماز شب و کامل نمودن رکوع: امام رضا (علیه السلام) فرمود: «کسی که نماز شب بخواند و در قنوت نماز «وتر» هفتاد بار استغفار کند از عذاب قبر پناه داده می‌شود.» و امام باقر (علیه السلام ) فرمود: «هر کس رکوع نمازش را کامل انجام دهد وحشت قبر به او نمی‌رسد.»(۷)

    ادامه مطلب

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ دوشنبه نهم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 8:2 ] [ حسام ] [ ]
    مواظب باشیم
    افسران - جدول خالی دشمن را پر نکنید.
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ دوشنبه دوم اردیبهشت ۱۳۹۲ ] [ 8:0 ] [ حسام ] [ ]
    یک پست قدیمی

    الهي ...


    به بهشت و حور

     چه نازم ؟!؟

     
    مرا ديده اي ده


    که از هر نظر

     بهشتي سازم !

     

    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ شنبه سی و یکم فروردین ۱۳۹۲ ] [ 0:47 ] [ حسام ] [ ]
    حضور رهبر معظم انقلاب در پرواز عمومی تهران-مشهد + فیلم

    مسافران ۲۸ اسفند‌ماه ۹۱ پرواز تهران-مشهد شاهد حضور ولی ‌امر مسلمین جهان در هواپیما بودند. جالب است بدانید رهبر انقلاب تنها سفرهای رسمی را با پرواز اختصاصی می‌روند و سفرهای شخصی را -که عمدتا هم سفر زیارتی به مشهد است- مثل همه مردم، با پروازهای عمومی می‌روند. این فیلم توسط یکی از مسافران گرفته شده است.

    دانلود

    گفت: آقا فقط سفرهای رسمی دولتی را با پرواز اختصاصی می‌روند. سفرهای شخصی [که عمدتا هم سفر زیارتی به مشهد است ] را مثل همه مردم، با پروازهای عمومی می‌روند.

    به گزارش جهان نیوز، محمدرضا سرشار سال ۸۹در سایت شخصی خود؛ خاطره‌ای از دیدار رضا میرکریمی- نویسنده و کارگردان سینما – با رهبر انقلاب را نقل کرده است:

    ” حدود دو سال پیش، در سفری به مشهد، با آقای رضا میرکریمی – نویسنده و کارگردان سینما – همراه شدیم. در راه، صحبت از ساده زیستی رهبر انقلاب – حضرت آیت‌الله خامنه‌ای – شد. آقای میرکریمی خاطره‌ای از رهبر معظم انقلاب تعریف کرد که بسیار جالب و روشنگر بود. به نظرم رسید بیان آن، برای دیگران نیز بتواند روشنگر برخی مطالب باشد.

    آقای رضا میرکریمی می‌گفت(نقل به مضمون):

    “هر وقت در جریان کار و زندگی زیاد به من فشار [روانی ] وارد می‌آید، در هر مرحله‌ای که باشم، همه چیز را رها می‌کنم و – گاهی از همان سر کار – تلفنی به خانه می‌زنم و یک راست به فرودگاه می‌روم. همان جا بلیطی تهیه می‌کنم و عازم مشهد می‌شوم. آنجا زیارتی[و درد دلی] با امام رضا (ع) می‌کنم و آرام می‌شوم، و برمی‌گردم.

    یک بار – در یکی از همین سفرها – توی هواپیما نشسته بودم و در خودم بودم که دیدم در قسمت جلو هواپیما انگار وضعیت متفاوتی است. به این معنی که، کسانی را می‌دیدم که از جاهای مختلف هواپیما، یکی یکی به قسمت جلو می‌رفتند. آنجا کنار یکی از صندلی‌ها می‌نشستند. با شخصی که روی آن صندلی نشسته بود چیزهایی می‌گفتند و می‌شنیدند. بعد، خوشحال و راضی، برمی‌گشتند و سر جایشان می‌نشستند.

    کنجکاو شدم بدانم قضیه چیست. از یکی از کسانی که از آنجا برمی‌گشت، موضوع را پرسیدم. گفت: کسی که آنجا نشسته، مقام معظم رهبری است.

    هم بسیار تعجب کردم و هم خوشحال شدم. به قسمت جلو هواپیما رفتم و از فردی که معلوم بود محافظ است پرسیدم: می‌شود رفت، با آقا صحبت کرد؟

    گفت: بله. قدری صبر کن تا کسی که پهلوی آقاست، صحبتش تمام شود.

    از فرصت استفاده کردم و پرسیدم: چرا آقا با پرواز عمومی به مشهد می‌روند؟!

    گفت: آقا فقط سفرهای رسمی دولتی را با پرواز اختصاصی می‌روند. سفرهای شخصی [که عمدتا هم سفر زیارتی به مشهد است ] را مثل همه مردم، با پروازهای عمومی می‌روند.

    پرسیدم: یعنی می‌روند برایشان بلیط هم می‌خرید؟!

    گفت: بله. مثل همه مسافرهای معمولی، برایشان بلیط می‌خرند. بدون اطلاع یا تشریفات خاص، می‌آیند سوار هواپیما می‌شوند و راهی می شوند. تازه توی هواپیماست که خدمه پرواز و مسافران، متوجه حضور ایشان می‌شوند.

    صبر کردم تا صحبت نفر قبلی تمام شد. جلو رفتم. خودم را معرفی کردم و …. ”

    با خود گفتم: از کسی که عمری را به سادگی و با حداقل امکانات مادی زیسته و اکنون رهبری انقلابی‌ترین نظام‌های سیاسی – و البته مذهبی – جهان را بر عهده دارد، جز این همه ملاحظه و دقت در استفاده از بیت‌المال و قائل شدن مرز و تفاوت بین کار شخصی و کار حکومتی نیز انتظار نمی‌رود. کاش دیگر مسئولان نظام، خاصه آنان که این لباس مقدس را – که در حقیقت لباس رسول اکرم (ص) است – بر تن دارند هم، لااقل نصف ایشان، در رعایت مسائل مالی و امکانات بیت‌المال، خدا را در نظر می‌گرفتند و تقوا می‌ورزیدند.”

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ چهارشنبه بیست و هشتم فروردین ۱۳۹۲ ] [ 7:50 ] [ حسام ] [ ]
    پاسخ به وهابیت درباره حضرت فاطمه زهرا(س)

     

    اخيراً «عثمان الخميس» روحاني بشدت افراطي وهابي، در برنامه خود در "شبکه ماهواره‏اي الصفا" به حديث جعلي «نحن معاشر الانبياء لانورّث ، ما ترکناه صدقة» استناد کرده و فدک را حق حضرت فاطمه زهرا ـ عليها السلام ـ ندانست. وي در اين برنامه‏ها به زعم خود تلاش کرد تا با دلايل متعدد ثابت کند که منظور آيات قرآن از ارثي که انبياء باقي گذاشتند تنها "علم و نبوت" است.

    در پاسخ به اين اظهارات بي‏پايه، مفسّر و متأله بزرگ معاصر، آيت‏ الله عبدالله جوادي آملي با توضيح خطبه فدکيه حضرت زهرا و نيز وداع اميرالمؤمنين علي ـ عليهما السلام ـ با ايشان، به ايراد پاسخ پرداختند که در ضمن آن بر مظلوميت آن حضرت اشک ريختند.

    آنچه در پي مي‏آيد متن بيانات ايشان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله جوادی آملی است.

    نبوت ارثي نيست. «الله أعلم حيث يجعل رسالته»[۱]. رسالت، نبوّت، امامت، اينها به عصمت برمي‏گردد، اينها ارثي نيست. اين ميراث کتاب ـ به معناي نبّوت ـ را ارث بردن نيست.

    کتاب را پيامبر به امت ارث مي‏دهد. مثل اين‏که فرمود: «إنّي تارکٌ فيکم الثّقلين». از ارث به "ترکه" و "ماتَرَک" ياد مي‏کنند. در تعبيرات ديني، به "ترکه" ياد شده است. ما هم تعبير عرفي‏مان اين است که: تَرَکه ميّت چيست؟ حضرت (ص) هم فرمود: «ميراث من قرآن و عترت است؛ "إنّي تارکٌ فيکم الثَقَلَين"، اين ترکه، اين إرث در بين شما هست». به اين معنا ، همه چيز براي همه امّت، چه ظالم، چه صالح، چه طالح ارث است.

    وقتي که وجود مبارک زکريا (ع) از ذات اقدس إله فرزند مي‏خواهد، چون طبق دو آيه، دو خصيصه‏ي تلخ براي فرزندها ذکر شده، براي اينکه به آن دو خصيصه مبتلا نشود هم در آيه سوره مبارکه آل عمران به خدا عرض کرد: «و اجعله مِن لدُنکَ ذرّيةً طيبة» يعني فرزند طيب؛ هم در آيه مبارکه سوره مريم عرض کرد: «و اجعله ربِّ رضيا».

    در مسأله ارث [ارث گذاشتن انبياء در آياتي مثل "يرثني و يرث من آل يعقوب" و "ورث سليمان داود"] اقوال متعدّدي است. گفته‏اند:

    ادامه مطلب

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ شنبه بیست و چهارم فروردین ۱۳۹۲ ] [ 23:22 ] [ حسام ] [ ]
    علل حسادت و كينه‌ورزي عايشه به خديجه(س)

    علي (ع) براي جنگ جمل مدينه را ترك كرد و ديگر هرگز به مدينه بازنگشت

    پس از آنکه اميرالمؤمنين به خلافت رسيدند،‌ بيش از شش ماه در مدينه نبودند که جنگ جمل به ايشان تحميل شد. ايشان مدينه را به قصد بصره ترک کردند و پس از آن ديگر به مدينه بازنگشتند. بعد از جنگ جمل حضرت به کوفه رفتند و آنجا را مرکز حکومت قرار دادند و اين نشان مي‌دهد اقدامات حضرت در مدينه بازتاب‌هايي داشته که باعث شد ايشان ديگر نتوانند به مدينه بازگردند.

    متأسفانه اطلاعات دقيق تاريخي از آن دوره در دست نيست. در ادامه به برخي از اقدامات اميرالمؤمنين در دوران خلافتشان مي‌پردازيم:

    اقدمات اميرالمؤمنين در دوران خلافت

    1. عزل حاکمان فاسد دوران عثمان

    از نخستين اقدامات اميرالمؤمنين، عزل فرمانروايان فاسق و نالايق دوران پيشين بود. به عنوان نمونه، عبدالله‌بن‌عامر‌بن‌کريض (پسردايي عثمان) حاکم بصره بود. حضرت علي (ع) او را عزل و عثمان‌بن‌حنيف را که از اصحاب خوب پيامبر (ص) بود، حاکم آنجا نمود.
     
     

    ادامه مطلب

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ پنجشنبه نوزدهم مرداد ۱۳۹۱ ] [ 6:12 ] [ حسام ] [ ]
    خانواده چگونه از پیامدهای بی‌حجابی جلوگیری می‌کند؟
     

    بی‌حجابی آسیب‌های شخصی و اجتماعی به همراه دارد. با ب‌‌حجابی فرد از جایگاه انسان بودن نزول پیدا می‌کند. بنابراین بی‌حجابی قطعاً آسیب‌هایی به حوزه‌ی فردی وارد می‌کند. از جهت خانوادگی هم وقتی زمینه‌های تحریک و تنوع‌طلبی فراهم شود خانواده در معرض آسیب جدی قرار می‌گیرد.

    خبرگزاری فارس: خانواده چگونه از پیامدهای بی‌حجابی جلوگیری می‌کند؟

     حجاب زیبایی‌ها را برجسته می‌کند. در واقع حجاب به غیر از زیبایی‌های ظاهری، زیبایی‌های رفتار و شخصیت فرد را برجسته می‌کند، برای اینکه تمرکز افکار را از زیبایی‌های بدنش برمی‌دارد و بر زیبایی فکر، شخصیت و رفتارش متمرکز می‌کند. در این ارتباط با سرکار خانم «دکتر بدری السادات بهرامی» روانشناس و استاد دانشگاه به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

    آثار مثبت حجاب برای زنان در جامعه‌ی امروز چه مواردی هستند؟

    حجاب جایگاه زن را ارتقا می‌بخشد. وقتی تن او دیده نمی‌شود، ذهن، رفتار، شخصیت و منش او دیده می‌شود.

    ادامه مطلب

    موضوعات: مطالب مذهبي
    [ دوشنبه نوزدهم تیر ۱۳۹۱ ] [ 9:15 ] [ حسام ] [ ]
    زنان به این شش دلیل بد‌حجاب می‌شوند

    اگر بخواهیم مقوله‌ پوشش زن و مرد در جامعه ماندگار و فرهنگی باشد و با عامل بیرونی شکل نگیرد، باید این لایه‌های فرهنگی را دنبال بکنیم. ابتدا باید ببینیم چه مشکلی در ایجاد معرفت و آگاهی در جامعه داریم و چرا نمی‌توانیم این آگاهی و معرفتی که از راه سازمان‌ها و نهادهای آموزشی و تربیتی به جوانان کشور القا می‌شود، تبدیل به اعتقاد و باور کنیم.

    تهاجم فرهنگی در کشور ما بسیار جدّی است و تلاش می‌شود که این تخریب فرهنگی، به خصوص از راه دعوت به بدحجابی، در نسل جوان صورت گیرد. به همین دلیل هم بیش از 110 شبکه‌ی ماهواره‌ای فارسی زبان داریم که اگر مستقیم هم بدحجابی را تبلیغ نکنند، نفس برنامه‌هایشان قبح موضوع را می‌شکند. در این ارتباط با «دکتر حسن بنیانیان» استاد دانشگاه و رییس سابق حوزه‌ی هنری گفت و گویی را ترتیب دادیم تا ضمن طرح مسئله به دنبال کشف راه‌کاری برای برون رفت از شرایط موجود باشیم.
    ریشه‌های پدیده‌ی بد‌حجابی در جامعه را از لحاظ روان‌شناختی و جامعه‌شناختی چه می‌دانید و تأثیرات منفی این پدیده بر جامعه چیست؟

    پدیده‌ی حجاب با لایه‌های مختلف فرهنگ مرتبط است. دانش، آگاهی و معرفت ممکن است در درون فرد تبدیل به اعتقاد و باور شود. تا اینجا تحول در حیطه‌ی ذهن اتفاق می‌افتد. بعد از اینکه تمایل برای انجام یک رفتار در درون فرد به وجود آمد، در صورتی که محیط مساعد باشد، آن رفتار شکل می‌گیرد و به مرور تثبیت می‌شود. وقتی آن رفتار به صورت الگو درآمد، می‌گوییم در وجود فرد نهادینه شده و به فرهنگ تبدیل شده است.

    ادامه مطلب

    موضوعات: مطالب مذهبي
    [ شنبه دهم تیر ۱۳۹۱ ] [ 14:17 ] [ حسام ] [ ]
    گنجینه علم اولین و آخرین

    طاووس یمانی با خود اندیشید : از او سوالی خواهم پرسید که نتواند پاسخ گوید . به نوجوان رو کرد و با صدایی مطمئن پرسید: بگو بدانم چه زمان بود که یک سوم مردم روی زمین از میان رفتند؟ نوجوان با صدایی متین و آرام پاسخ داد : ای ابوعبدالرحمان یک سوم نبود بلکه یک چهارم جمعیت هلاک و نابود شدند . طاووس گفت بله حق با شماست ، اکنون بفرما که چه زمانی بود؟

    امام باقر
    چقدر شلوغ بود. همه گرداگرد خانه خدا در طواف بودند  هر کس ذکری و زمزمه ای.با دوستانش برای حج آمده بود. طواف میکرد و اعمال را به جا می آورد . ناگهان چشمش به نوجوانی افتاد با چهره ای آشنا . دقیق شد او را شناخت .

    با زیرکی به دوستانش گفت : من این نوجوان را میشناسم ؛ میخواهم او را بیازمایم آیا مرا در این بازی همراهی میکنید ؟ با هم جمع شدند و به سوی نوجوان حرکت کردند.

    دو رکعت نمازش را با طمانینه خوانده بود و در صحن مسجد الحرام در گوشه ای به سوالات مردم پاسخ میداد . مردم دسته دسته می آمدند و سوالات خود را پاسخ میگرفتند .

    طاووس یمانی با خود اندیشید : از او سوالی خواهم پرسید که نتواند پاسخ گوید . به نوجوان رو کرد و با صدایی مطمئن پرسید: بگو بدانم چه زمان بود که یک سوم مردم روی زمین از میان رفتند؟ نوجوان با صدایی متین و آرام پاسخ داد : ای ابوعبدالرحمان یک سوم نبود بلکه یک چهارم جمعیت هلاک و نابود شدند . طاووس گفت بله حق با شماست ، اکنون بفرما که چه زمانی بود؟

    نوجوان با صدای رسا پاسخ داد : این جریان آن زمانی اتفاق افتاد که تنها جمعیت روی زمین حضرت آدم ، حوا ، قابیل و هابیل بودند و قابیل برادر خود را کشت در حالی که هابیل در آن زمان یک چهارم جمعیت را تشکیل می داد .

    طاووس پرسید : چرا حضرت آدم (علیه السلام) را آدم نامیدند؟ پاسخ شنید : چون سرشت و خمیر مایه ی او را از خاک روی زمین برگرفتند .

    پرسید : چرا همسر حضرت آدم (علیه السلام) را حوا نامیدند؟ فرمود : چون او از دنده آدم (علیه السلام) آفریده شد.

    پرسید : چرا شیطان را ابلیس نامیدند؟ فرمود چون او از رحمت خدا نا امید گشت.

    پرسید : چرا جن را به این نام گفتند ؟ فرمود چون که آنها می توانند از دید انسانها مخفی و نامرئی گردند.

    پرسید : اولین کسی که حیله بکار برد و دروغ گفت چه کسی بود؟ فرمود شیطان بود که به خدا گفت من از آدم بهتر و برترم چون که مرا از آتش و او را از گل آفریدی .

    پرسید : آن رسولی را که خداوند برای هدایت انسان فرستاد ولی خودش از جن و انس نبود که بود؟ پاسخ داد : کلاغی بود که برای تعلیم قابیل آمد تا او او را هدایت کند که چگونه جسد برادرش قابیل را دفن نماید.

    اولین کسی که حیله بکار برد و دروغ گفت چه کسی بود؟ فرمود شیطان بود که به خدا گفت من از آدم بهتر و برترم چون که مرا از آتش و او را از گل آفریدی

     

    پرسید : آنکه قوم و تبار خود را راهنمایی و انذار کرد و از زمره ی جن و انس نبود که بود؟ فرمود : مورچه ای بود که در مقابل لشکر عظیم سلیمان نبی (علیه السلام) به همنوعان خود گفت : درون لانه هایتان بروید تا توسط لشکر سلیمان لگد مال نگردید. هر آنچه را می پرسید بی درنگ پاسخی صریح و روشن می شنید .

    هر لحظه بر حیرت همگان افزوده می شد. باز هم بخت خود را برای غلبه بر این نوجوان آزمود. این بار از حیوانی پرسید که به دروغ مورد تهمت قرار گرفته بود، نوجوان با همان صلابت و استواری گذشته چنین فرمود: گرگ بود که برادران حضرت یوسف (علیه السلام) آن را متهم به قتل برادر خویش کردند.

    در تنگنا قرار گرفته بود . تمامی سوالاتی را که به گمان خود ، مغرورانه بی پاسخ می دانست با جوابهایی کامل از سوی نوجوان دریافت کرده بود. تمام قوای خود را جمع نمود تا آخرین تیر را از چله کمان رها سازد.

    آخرین سؤال را پرسید : آن چیست که کم و زیاد می گردد و آن دیگری چیست که زیاد می گردد ولی کم نمی شود و ان چیست که کم می شود ولی زیاد نمی گردد ؟

    در دلش غوغایی به پا بود و از صمیم قلب آرزو می کرد نوجوان این بار در پاسخگویی تعلل کند ولی باز هم صدایی قاطع و کوبنده او را از رسیدن به آرزویش ناامید نمود.

    آنچه کم و زیاد میشود ماه آسمان است و آنچه زیاد می  شود ولی کم  نمی گردد آب دریاست و آنچه کم می شود ولی زیاد نمی گردد عمر انسان است.

    تمامی سوالها را پاسخ شنید ، آنچنان که از آن شایسته تر پاسخی برایش تصور نمی شد. سر را به زیر افکند ، دوستانش از او پرسیدند: بگو طاووس بدانیم این نوجوان که بود ؟ که چنین عالمانه تمامی سوالهایت را پاسخ گفت بی هیچ کم و کاستی.  با صدایی مغموم و شکست خورده گفت : او" ابوجعفر باقرالعلوم " ، شکافنده تمام دانش ها است.

    آری آن نوجوان ذریه رسول الله بود و خداوند بهتر از هر آنکس میداند که رسالتش را در کجا قرار دهد " اللّهُ أَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسَالَتَهُ" .(سوره انعام آیه 124)

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ چهارشنبه سوم خرداد ۱۳۹۱ ] [ 0:59 ] [ حسام ] [ ]
    لابي هاي صهيونيستي و پشت پرده هاي حمايت از جمهوري آذربايجان ؛
     
    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ سه شنبه دوم خرداد ۱۳۹۱ ] [ 19:29 ] [ حسام ] [ ]
    "خودشیفته ها" اینگونه هستند...!

    هر چند تمام افراد تا حدی دارای ویژگی های خودشیفتگی هستند و گاهی آن را از خود بروز می دهند اما افرادی که به طور خاص مبتلا به خودشیفتگی هستند ممکن است درباره توانایی های خود غلو کنند، محتاج توجه، شگفتی، تعجب، مهربانی و .. بسیار زیاد باشند و این امر می تواند برای یک ارتباط به ویژه هنگامی که خودپسندی و خودشیفتگی خود را نشان می دهند بسیار مضر باشد.

    شخصی که تا حد بیمارگونه مبتلا به خودشیفتگی است کم کم احساس شرم و حیای خود را از دست داده و یا حداقل بسیار کمتر از سایر افراد احساس شرم و حیا خواهد کرد

    در ادامه این یادداشت به برخی ویژگی های شخصیتهای خود شیفته و نحوه تاثیر آن بر ارتباطات را متذکر می شویم.

    - بی شرمی

    شخصی که تا حد بیمارگونه مبتلا به خودشیفتگی است کم کم احساس شرم و حیای خود را از دست داده و یا حداقل بسیار کمتر از سایر افراد احساس شرم و حیا خواهد کرد. این بدان معناست که چیزهایی که باعث می گردد دیگران به طور طبیعی احساس شرمساری کنند بر روی این افراد تاثیر مشابه ندارد و بنابراین بازی کردن با احساسات دیگران، استفاده و سواستفاده از سایر افراد و دست انداختن آنها باعث هیچ گونه تاثیری در وی نمی گردد و احساس شرمساری نمی کند که همین موضوع آنها را خطرناک می سازد. برای آنها به بازی گرفتن احساسات طرف مقابل باعث شرمساری نیست زیرا آنها همیشه خود را بالاتر از دیگران می بینند. آنها چیزی را می خواهند پس آن را به دست می آورند. صرفنظر از اینکه این کار چه تاثیری بر روی سایرین دارد چندان مهم نیست.

    - تصویر ذهنی تحریف شده از خود

    افراد سالم قادر به درک و شناخت عیوب و ایرادهای خود هستند، هر چند ممکن است برای شان ساده نباشد که بپذیرند باید قدری صبورتر باشند چون پرخاشگر است، باید فروتن باشد چون خودخواه است و یا باید قدری مودبانه تر صحبت کند چون کمی بی ملاحظه است و .. اما به هر حال به این عیوب واقفند در حالی که در افراد خودشیفته، شخص خودش را کامل می بیند لذا هیچ انگیزه ای برای بهبود ندارد و لذا هر گونه تغییری دور از انتظار خواهد بود.

    -متلاشی کردن و از هم گسیختن دیگران

    معمولا افراد خودشیفته احساس برتری و فوق العادگی می کنند لذا اگر ارزش و اعتبارشان به خطر بیفتد به قیمت نابود کردن و حتی متلاشی ساختن زندگی دیگران سعی در اصلاح امورات خود دارند. آنها دیگران را لگد مال می کنند، مقام و منزلت آنها را پایین می کشند، آنها را پست و زبون می کنند و یا حتی آنها را بی حرمت و آلوده می کنند تا خود احساس برتری نمایند. این موضوع به طور خاص در ارتباطات مشترک است. اگر شما با یک شخص خودشیفته ازدواج کنید، آنها مرتبا با تضعیف اعتماد به نفس شما و خوار و خفیف کردن شما خودش را احیا خواهد کرد و این یعنی اینکه شما سالها باید با این تفکر که موجودی پست و بی ارزش هستید و تنها هدف شما ارایه خدمات و سرویس به اوست با او زندگی کنید.

    افراد سالم قادر به درک و شناخت عیوب و ایرادهای خود هستند، در حالی که در افراد خودشیفته، شخص خودش را کامل می بیند لذا هیچ انگیزه ای برای بهبود ندارد.

    -طلبکار بودن

    افراد خودشیفته خودشان را افرادی خاص و برتر تصور می کنند یعنی اینکه گاهی احساس می کنند باید مطلوب و خواستنی باشند و خواسته هایشان باید به طور اتوماتیک و بدون هر گونه پرسشی اجابت شود. آنها نسبت به چنین رفتاری احساس طلبکارانه و مدعی دارند لذا هنگامی که این امر محقق نشود دچار عصبانیت های بی دلیل و یا خشم و غضب خود پسندانه ای میشوند.

    برای بیشتر افرادی که متحمل اختلال خودشیفتگی هستند دیگران تنها وسیله ای هستند که به آنها کمک می کنند به اهداف شان برسند.

    -نادیده گرفتن دیگران

    برای بیشتر افرادی که متحمل اختلال خودشیفتگی هستند دیگران تنها وسیله ای هستند که به آنها کمک می کنند به اهداف شان برسند و بنابراین طرز تفکر آنها نسبت به سایرین این است که چگونه می توانند برای چیزی که می خواهند از حمایت آنها بهره برداری شخصی کنند. شخصی که به خواسته های این گونه افراد تن درندهد، کسی که موافق این گونه افراد نباشد و یا کسی که آنها را آنگونه که خود می پندارند برتر و خاص نداند، از نظر این افراد وجود خارجی نداشته و به چشم شان نمی آید. به همین دلیل آنها گاهی با مردم بی ادبانه و یا به طور نامناسب رفتار می کنند زیرا از نظرشان دیگران تنها ابزاری هستند که باید مورد استفاده شان قرار دهند.

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ دوشنبه یکم خرداد ۱۳۹۱ ] [ 17:1 ] [ حسام ] [ ]
    تصاویری عاشورایی از یک عملیات
     

    حاج علی فضلی گفت: این عملیات حیاتی است و باید انجام شود. بعد چراغ را خاموش کرد و گفت: هرکه می‌خواهد فردا وارد عملیات شود، دست روی قرآن بگذارد و بیعت کند.

    خبرگزاری فارس: تصاویری عاشورایی از یک عملیات

     ما تازه از فاو آمده بودیم و بعد از شهادت هفت نفر از دوستانمون در روز ولادت قمربنی هاشم (ع) در ماموریت مین گذاری در مقابل دشمن، دل و دماغ کار جدید رو نداشتیم. بچه های گردان تخریب لشکر 10 غصه دار بودند. اوایل اردیبهشت 65 مصادف بود با نیمه شعبان، گفتیم با برپایی جشن میلاد حضرت صاحب(ع) روحیه بچه ها عوض بشه و مراسم جشن مفصلی در حسینیه الوارثین بر پا شد. بچه ها سه ماهی بود مرخصی نرفته بودند. شهید زینال الحسینی فرمانده گردان تخریب لشگر ده سیدالشهداء(ع) یک قول هایی داده بود که در صورت موافقت فرماندهی بچه ها به مرخصی بروند.

     

     

    اردوگاه فرات، هنگام عزیمت به عملیات، رزمندگان گردان علی اصغر(ع)

    برگه مرخصی ها صادر شد و یک تعداد از دوستان رفتند ایستگاه راه آهن اندیمشک تا برای گردان به صورت دست جمعی بلیط تهیه کنند که خبر رسید مرخصی ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در آمده. بچه ها یک مقدار دمق شدند. دوست داشتند قبل از ماه رمضون برن تهران و برگردند اما خبر آماده باش با پیغام امام همراه بود که فرموده بود به رزمنده ها بگید جلوی دشمن رو بگیرند و به او امان ندهند. مقر ما که موقعیت الوارثین نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت 5 در معرض خطر هجوم دشمن بود. صدای توپخانه دشمن که منطقه رو به شدت می‌کوبید می‌آمد. نیروهای دشمن به استعداد 2 لشکر پیاده مکانیزه و زرهی با پشتیبانی آتش توپخانه در محور فکه در تاریخ 10 اردیبهشت ماه سال65 تعرض خود را به مواضع پدافندی نیروهای ما آغاز کردند. رزمندگان ارتش که از قدیم پدافند منطقه رو به عهده داشتند غافلگیر شده بودند و دشمن منتظر عکس العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم گیری کنه.

     

    شهید اکبرعزیززاده-جاده فکه-محدوده عملیات گردان علی اصغر(ع)

     

    در مقر الوارثین همه به حالت آماده باش در آمدند و خبر رسید از فرماندهی لشگر که بچه های تخریب به همراه برادران اطلاعات عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند.

    شب یازدهم اردیبهشت 65 بود که تعدادی از بچه های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند شهید سعید صدیق هم رفته بود. وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می گفت. من از سعید در مورد عمق میدان مین پرسیدم و گفت که ما به میدون نرسیدیم و دشمن هنوز وقت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کند. صبح روز یازدهم فرمانده لشگر و بعضی از فرماندهان با هلی‌کوپتر منطقه رو توجیه شدند و حد مانور عملیاتی گردان‌ها مشخص شد و مقرر شد از شش محور به منظور باز پس گیری خطوط مقدم به دشمن حمله کنیم.

     

    موقعیت الوارثین-رزمندگان تخریبچی شرکت کننده در عملیات

     

    دوازدهم اردیبهشت فرماندهان گردان‌ها به مقر فرماندهی لشگر فراخوان شدند. شهید سید محمد زینال الحسینی فرمانده تخریب رفت و بعد از برگشتن از جلسه، برای ما تعریف کرد که همیشه شهید کیانپور که در آن مقطع به علت مجروحیت شهید عراقی مسوولیت اطلاعات عملیات لشگر رو به عهده داشت، وقت توضیح وضعیت دشمن تعداد سنگرها و نفرات مستقر در اونها رو برای فرمانده ها تشریح می‌کرد اما این بار گفت ما به علت نداشتن فرصت، اطلاعات زیادی از دشمن نداریم فقط محدوده استقرار دشمن رو می‌دونیم و من (شهید سیدمحمد)هم گفتم بچه های ما جلو رفته اند و در مسیر به میدان مین نرسیدند. شاید فردا که به دشمن حمله می‌کنیم با میدان مین هم برخورد کنیم.

     

    میدان مین و موانع دشمن

     

    این حرف ها موجب شده بود فرماندهان با تردید به کار نگاه کنند. این شهید از جلسه آن شب فرماندهان تعریف می‌کرد. اولین فرماندهی که گفت من با این اوصاف گردانم رو در اختیار قرار نمی‌دهم؛ شهید حسین اسکندرلو بود. سایر فرماندهان هم به تبع او از مسوولیت شانه خالی می‌کردند. تا اینکه آقای علی فضلی(فرمانده لشکر) گفت: «برادرها فرمان امام عزیز است که به دشمن امان ندهید. درسته ما از مواضع و موانع دشمن اطلاعاتی نداریم و حق شما فرماندهان است که به محدوده درگیری کاملا اشراف داشته باشید اما ما اگر زود اقدام نکنیم و جلوی دشمن را نگیریم، او به خود جرات میده و به سمت شهرهای ما پیشروی میکنه. ما چاره ای نداریم جز حمله به دشمن. برادرها امشب به تاسی از سرور و سالار شهیدان من نور اطاق فرماندهی رو کم می‌کنم و هرکس تمایل به قبول مسوولیت و ماموریت نداره از جمع بیرون بره و ما باید به تکلیف خود عمل کنیم»

     

    پیکر مطهرشهدای عملیات که 20 روز درگرمای فکه برجای ماند

     

    شهید سید محمد گفت کار به اینجا که رسید صدای گریه از گوشه کنار بلند شد و در یک لحظه همه جمع یکپارچه گریه می‌کردند که صدای حسین اسکندرلو بلند شد: برادرها هرکسی حاضره در این ماموریت تا پای جان بایسته دستشو جلو بیاره. دست‌ها جلو اومد و روی قرآن قرار گرفت و فرماندهان گردان‌ها هم قسم شدند که امان رو از دشمن بگیرند.

    نزدیک غروب روز دوازدهم اردیبهشت بود که گردان حضرت علی اکبر(ع) و گردان حضرت علی اصغر (ع) وارد مقر الوارثین شدند. همه با تجهیزات کامل آمده بودند. مثل اینکه کار خیلی جدی بود. و بچه های تخریب برای مامورشدن به گردان‌ها تجهیزات تحویل گرفتند. وقت گرفتن قرقره طناب معبر، دعوا بر سر این بود که میدون مین هست یا نه و اگر هست عمقش چقدره. این سوال بی جواب بود. شش تیم معبر آماده شد و به گردان‌های حضرت علی اکبر(ع)، حضرت علی اصغر(ع)، حضرت زینب (س)، حضرت قاسم، حضرت قمربنی هاشم (ع) و گردان المهدی مامور شدند. وقت رفتن با هم شوخی می‌کردند که مثلا ما الان مرخصی هستیم و بعضی ها هم برگه مرخصی که هنوز در جیبشان بود به هم نشان می‌دادند. قبل از تاریکی هوا مسوولین گروهان‌ها و دسته ها آخرین تذکرات را به نیروهاشون دادند و ساعت حدود 9 شب بود که گردان‌ها سوار بر ماشین ها به سمت خط حرکت کردند. بچه های تخریب اونقدر شهید سید مهدی اعتصامی رو بوسیده بودند که صورتش سرخ شده بود. از هرکی می پرسیدی احتمال شهادت سید مهدی چقدره؟می‌گفت: سید مهدی پریدنیه. بچه ها رفتند اما در کمال ناباوری با میدان مینی به عمق 200 متر و به طول بیش از ده کیلومتر که دشمن توسط یگان مهندسی خود در مدت 24 ساعت در جلوی مواضعش ایجاد کرده بود مواجه شدند. اول میدان مین دو ردیف مین منور و بعد از آن مین گوجه ای و بعد مین ضد نفرات والمری و بعد از آن مین ضدخودرو سبدی با محافظ گوجه ای و بعد باز مین والمری و سیم خاردارهای پرحجم تا به کمین و خاکریز دشمن متصل می‌شد. یکی از مسیرها حمله به دشمن از کنار جاده آسفالته فکه بود که می بایستی گردان حضرت علی اصغر (ع) در آن محدوده به دشمن یورش ببرد و سید ما تخریبچی گردان حضرت علی اصغر(ع) بود. سید در حین زدن معبر کنار جاده فکه در حالی که طناب معبر می کشید با روشن شدن مین منور بدن نازنینش آماج گلوله های دوشکا قرار گرفت و بعد از این اتفاق آتش دشمن روی معبر گردان حضرت علی اصغر (ع) متمرکز شد و در این لحظه حماسه عاشورایی حاج حسین اسکندرلو آغاز شد.

     

    پیکر مطهرشهدای عملیات که 20 روز درگرمای فکه برجای ماند

     

    شهید اسکندرلو در حالی که تعداد زیادی از بچه های گردانش زخمی و شهید شده بودند زیر آن آتش ایستاد و شروع به سخنرانی کرد: امشب شب عاشورا است، حفظ انقلاب و این منطقه خون می خواهد و اگر نتوانیم این منطقه را حفظ کنیم دشمن تا جاده اندیشمک -اهواز پیش خواهد رفت .

    با این سخنان حماسی حاج حسین، موجب شد بچه های گردان حضرت علی اصغر (ع) هم مردانه جنگیدند . شهید اسکندرلو در حال رجزخوانی بود که گلوله ای گردن مبارکش را شکافت و به شهادت رسید. با رفتن حاج حسین کار گره خورد. حجم آتش و انبوه نیروهای دشمن موجب شد که از کنارهای جاده فکه بچه ها عقب رفته و از پهلو به دشمن بزنند. این عقب رفتن باعث شد بدن مطهر شهید اسکندرلو و شهدای گردانش و شهدای تخریب از جمله شهید سیدمهدی اعتصامی ده ها روز در منطقه درگیری بماند. تا اینکه خرداد ماه سال 65 که مصادف با ایام ولادت کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (ع) بود این ابدان مطهر از خاک برداشته شد. اما سایه ای از بدن نازنین آنها روی زمین بود. حُرم گرما به قول بچه ها روغن بدن ها را کشیده بود. بدن شهید سید مهدی وقتی از روی زمین برداشته شد. موهای سر مهدی روی زمین ماند و بچه ها از محل شهادتش عکس گرفتند.

    این عملیات با رمز «یاسیدالشهداء(ع)» در روز 13 اردیبهشت ماه سال 65 مصادف با 23 ماه شعبان آغاز شد. در این عملیات سردارانی مثل حاج حسین اسکندرلو فرمانده گردان حضرت علی اصغر (ع) و شهید حسنیان فرمانده گردان المهدی(ع) به شهادت رسیدند. در این عملیات شهید سید مهدی اعتصامی، سیدمجتبی زینال الحسینی، اصغر کاظمی، علی دهقان سانیچ، سعید منتظری از جمع همسنگران تخریبچی لشکر10س در باز گشایی معبر جهت رزمندگان به آسمان پرکشیدند.

    پیکر مطهرشهدای عملیات که 20 روز درگرمای فکه برجای ماند

     

    روایت حاج ابوالفضل مسجدی از این عملیات:

     

    سال 65 عملیاتی در منطقه فکه در تپه سبز انجام شد که به دنبال عملیات متحرک عراق بود. عراق از فکه عبور کرد و نُه کیلومتر از مرز وارد خاک ما شد و ده‌ یازده کیلومتر از نقطه صفر مرزی پیشروی کرد و خط پدافندی تشکیل داد. فکه منطقه مهمی بود. در طول جنگ، هم برای ما هم عراق و بُعد تبلیغاتی‌اش بیشتر بود و هرکس فکه را داشت، برگ برنده را داشت. خطری که ما را تهدید می‌کرد، این بود که عراق ممکن بود بازهم پیشروی کند. نیروی زمینی سپاه مأموریتی را به لشکر 10 سیدالشهدا داد که عراق آمده در این منطقه و باید هرچه سریع‌تر عملیات کنید و دشمن را عقب بزنید. هر عملیاتی چند ماه زمان می‌خواهد تا نیروی اطلاعات عملیات، نیروهای تخریب، فرماندهان گرو‌هان‌ها و... کار خودشان را انجام دهند. ما نهایتاً 48 ساعت برای عملیات فرصت داشتیم! توی اردوگاه فرات، محل آموزش آبی‌ خاکی لشگر سیدالشهدا بودم؛ جایی که محل استقرار بسیاری از گردان‌ها، اعم از گردان زرهى، ناو تیپ فرات، گردان حضرت زینب(س) و گردان حضرت علی اصغر و... بود. پیک خبری را آورد برای حاج حسین اسکندرلو و گفت که هرچه سریع‌تر بیایید دفتر فرماندهی در دوکوهه. آمدیم آن‌جا و دیدیم فرماندهان دیگر گردان‌های لشکر هم آمدند. کارها تقسیم شد... کار فرمانده گردان‌ها و بچه‌های تخریب که مشخص شد، بچه‌های اطلاعات عملیات هرکدام تقسیم کار شدند و حاج علی فضلی در این جمعی که در اتاق فرماندهی بود، صحبت کرد. همه قبول داشتند عملیات عقلانی نیست. درست است که جنگ ما تکلیفی است، بحث دو ‌ دو تا چهارتا پیش می‌آمد و دچار مشکل می‌شدیم. سلاح‌ها و نیروهای ما نسبت به دشمن کار را پیش نمی‌برد. هم خود حاج علی فضلی و هم بسیاری از فرماندهان گردان‌ها، مخالف این عملیات بودند، از جمله خود شهید اسکندرلو می‌گفت من باید برایم عملیات جا بیفتد و بچه‌ها را به آن توجیه کنم و در این فرصت کم، ما نمی‌توانیم کاری انجام بدهیم. حاج علی فضلی گفت: این عملیات حیاتی است و باید انجام شود. بعد چراغ را خاموش کرد و گفت: هرکه می‌خواهد فردا وارد عملیات شود، دست روی قرآن بگذارد و بیعت کند. از محسن سوهانی شنیدم که گفت حاج حسین اسکندرلو، اولین کسی بود که در آن تاریکی بیعت کرد. حاج حسین اسکندرلو برگشت سر گردان؛ گردانی که همه رفته‌ بودند مرخصى. تعدادی زیادی از بچه‌های گردان، راه‌آهن بودند و منتظر بودند برگردند به شهرشان. از آن‌جا آمدند کنار رودخانه فرات و حاج حسین برای آنها صحبت ‌کرد و گفت هرکه می‌خواهد برود، برود و هرکه می‌خواهد بیاید، بماند. وقتی گفت هرکه می‌خواهد، برگردد، صدای گریه بچه‌ها بلند شد. بچه‌ها می‌گفتند ما اهل کوفه نیستیم و اگر در کربلای امام حسین(ع) نبودیم حالا هستیم. با ذوق و شوقی بسیار در اردوگاه فرات وارد چادرها شدند و تجهیزات گرفتند و زودتر از هر موقعی سوار اتوبوس شدند. اتوبوس‌ها به سمت فکه حرکت کردند. فرات که تا چند لحظه پیش غوغا می‌کرد، ناگهان سکوت عجیبی اردوگاه را فرا گرفت. با معاون حاج حسین ما جلوتر رفتیم جهت هماهنگی با دژبانی پل کرخه، چون می‌دانستیم ایراد گرفته و اجازه تردد به ما نمی‌دهند. بعد از عبور از پل کرخه وارد موقعیت الوارثین شدیم؛ جایی که گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهدا آنجا بود. نماز مغرب و عشا و شام را آن‌جا بودیم. حدود ساعت یازده به نقطة رهایی رسیدیم (جایی که عملیات از آنجا آغاز می‌شود). ما هنوز نمی‌دانستیم موقعیت دشمن کجاست. محسن سوهانی به عنوان مسئول محور، دوتا از بچه‌های اطلاعات عملیات را با موتور و بی‌سیم فرستاد که موقعیت دشمن را شناسایی کنند. یکی از آن‌ها شهید شد و دیگری با بی‌سیم اطلاعاتی را داد. وارد منطقه شدیم و درگیری سختی بین ما و نیروهای عراقی به وجود آمد. ما شش گردان بودیم؛ گردان المهدی(عج) به فرماندهی شهید حسینیان، گردان حضرت زینب(ع)، گردانی به نام ناو تیپ فرات، به فرماندهی شهید ناصر رضایى، گردان حضرت علی‌اصغر(ع) به فرماندهی شهید اسکندرلو و گردان حضرت قمر بنی‌هاشم(ع). آن شب سه تیپ مکانیزه و مسلح در منطقه مستقر شدند و سه تیپ دیگر برای تعویض آمده بود. شش گردان بودیم در مقابل شش تیپ مسلط و مسلح در منطقه. زمین پر بود از مین‌های عراق و حجم آتش سنگین. تعداد زیادی از تانک‌های دشمن را منهدم کردیم. دشمن تصورش را هم نمی‌کرد. تلفات زیادی داد و این از کاربلدی فرماندهان ما بود؛ کار عملى، نه تئورى. مهمات ما کم شده بود و دشمن به خودش آمد. درگیری تن‌به‌تن شد و کار سخت شده بود. خبر آمد تعدادی از بچه‌های گردان المهدی(ع) به شهادت رسیدند. تعدادی از گردان قمر بنی‌هاشم(ع) و... خبر شهادت شهید حسینیان رسید. وقتی دشمن بر ما مسلط شد، کار سخت‌تر شد. بیشتر از نود نفر همان شب به شهادت رسیدند. جانشین حاج حسین اسکندرلو مجروح شد و به عقب آوردندش. شهید صالح‌یار از رفقای ما از ناحیه سینه مجروح شد. حاج حسین اسکندرلو، بچه‌هایی را که مانده بودند، جمع کرد و گفت بچه‌ها این‌جا دیگر سلاح کار نمی‌کند. امشب شب عاشوراست. هرکس می‌خواهد اباعبدالله را یاری کند، با من بیاد. امشب باید با خون مبارزه کنیم. امشب تکلیف این است. حاج حسین در مقابل دشمن ایستاد. رجز خواند و از خودش گفت. دشمن جهنمی از آتش درست کرده بود، ولی این چیزی از دلاوری فرماندهان ما و حاج حسین کم نمی‌کرد. این رجزخوانی حسین، به بچه‌ها روحیه داد. می‌گفت من فرزند خمینی‌ام. من سرباز خمینی‌ام، من سرباز حسین بن‌علی‌ام. بچه‌ها دور حاج حسین جمع شدند و او شروع کرد به سینه‌زدن؛ چون هیئتی بود و ولایتی بود. صدای «حسین حسین» و «یازهرا» توی دشت فکه بلند شد. رمل‌های فکه شاهد حماسه‌آفرینی بودند. یکی از بچه‌ها می‌گفت: حسین گفت: سینه‌ای که به استقبال گلوله‌های دشمن می‌رود، باید باز شود. دکمه‌های پیرهنش رآ باز کرد و گفت گلوله‌ها ببارید. اگر با ریختن خون من اسلام احیا می‌شود، پرچم اسلام استوار می‌شود، تیرها ببارید. واقعه کربلا در دشت فکه زنده شد. پیکر حاج حسین روی زمین افتاد. سکوت عجیبی همة فکه را گرفت. حتی دشمن هم سکوت کرد. همه رمل‌های فکه آمدند دور حسین و خاک فکه باارزش شد...

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ شنبه سی ام اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 11:52 ] [ حسام ] [ ]
    خداوند شش چیز را در شش چیز قرار داد!

    استجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم و مردم در سر و صدا جستجو می‌کنند.

    خداوند به حضرت "داوود" علیه السلام فرمود: «من شش چیز را در شش چیز قرار دادم و مردم در چیز دیگری جستجو می کنند.

    1. آسایش را در بهشت قرار دادم و مردم در دنیا جستجو می کنند.

    2. علم را در گرسنگی قرار دادم و مردم در سیری جستجو می کنند.

    3. عزت را در بیداری شب قرار دادم ولی مردم در دربار جستجو می کنند.

    4. بزرگی را در تواضع قرار دادم ولی مردم در تکبر جستجو می کنند.

    5. استجابت دعا را در لقمه حلال قرار دادم و مردم در سر و صدا جستجو می کنند. ( آیت الله جوادی آملی: مردم فکر می کنند خدا خیلی دوره و داد می زنند در حالی که خدا همین نزدیکی هاست.)

    6. ثروت را در قناعت قرار دادم ولی مردم در انباشت جستجو می کنند.»
    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ چهارشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 11:4 ] [ حسام ] [ ]
    مفهوم "قضا و قدر" در اسلام چیست؟
    واژه «قدَر» به معناى اندازه، و «تقدير» به معناى سنجش و اندازه گيرى و چيزى را با اندازه معينى ساختن است. و واژه «قضاء» به معناى يكسره كردن و به انجام رساندن و داورى كردن (كه آن هم نوعى به انجام رساندنِ اعتبارى است) استعمال مى‌شود. و گاهى اين دو واژه به صورت مترادف و به معناى «سرشت» بكار مى‌رود.

    منظور از تقدير الهى اينست كه خداى متعال براى هر پديده‌اى اندازه و حدود كمّى و كيفى و زمانى و مكانى خاصى قرار داده است كه تحت تأثير علل و عوامل تدريجى، تحقق مى‌يابد. و منظور از قضاء الهى اينست كه پس از فراهم شدن مقدمات و اسباب و شرايطِ يك پديده، آنرا به مرحله نهائى و حتمى مى‌رساند.

    طبق اين تفسير، مرحله تقدير، قبل از مرحله قضاء و داراى مراتب تدريجى است و شامل مقدمات بعيد و متوسط و قريب مى‌شود و با تغيير بعضى از اسباب و شرايط، تغيير مى‌يابد، مثلاً سير تدريجى جنين از نطفه و علقه و مضغه تا حد يك چنين كامل، مراحل مختلف تقدير آنست كه شامل مشخصات زمانى و مكانى نيز مى‌شود، و سقوط آن در يكى از مراحل، تغييرى در تقدير آن بشمار مى‌رود. ولى مرحله قضاء، دفعى و مربوط به فراهم شدن همه اسباب و شرايط، و نيز حتمى و غيرقابل تغيير است «إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ».

    اما چنانكه اشاره شد گاهى «قضاء و قدر» بصورت مترادف بكار مى‌رود، و از اينروى، تقسيم به حتمى و غيرحتمى مى‌گردد، و بدين لحاظ است كه در روايات و ادعيه، از تغيير قضاء، ياد شده، و صدقه و بِرّ به والدين و صله رحم و دعاء، از عوامل تغيير قضاء، معرفى گرديده است.

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ چهارشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 10:55 ] [ حسام ] [ ]
    آخرالزّمان، از زبان پیامبر(ص)  

        

    از علی(ع) پرسیده شد: آن زمان چه زمانی است؟ پاسخ گفته شد: «زمانی است که پست‌فطرتان همه جا را پر می‌کنند؛ بزرگواران کمیاب می‌شوند؛ روزگاری است که پادشاهان چون درّندگان، تهیدستان، طعمه آنانند؛ راستی غارت می‌شود و دروغ، فراوان می‌گردد. مردمانشان با زبان، تظاهر به دوستی دارند؛ امّا در دل، دشمن هستند. گناه همه جا را فرا می‌گیرد و علنی به گناه افتخار می‌کنند و اسلام را چون پوستینی واژگونه می‌پوشند.»

    ادامه مطلب

    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ سه شنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 17:49 ] [ حسام ] [ ]
    رئیس جمهور در جمع مردم قوچان
     
    تبدیل قوچان به منطقه آزاد اقتصادی/ بخش کشاورزی را از هفت‌خان رستم درمی‌آوریم

     رئیس جمهور با بیان اینکه زمین، امکانات و پول را برای بخش کشاورزی از هفت‌خان رستم در می‌آوریم، گفت:‌ قوچان به منطقه آزاد اقتصادی تبدیل خواهد شد.

    خبرگزاری فارس: تبدیل قوچان به منطقه آزاد اقتصادی/ بخش کشاورزی را از هفت‌خان رستم درمی‌آوریم

    دکتر محمود احمدی‌نژاد دقایقی پیش در جمع مردم قوچان اظهار داشت: همه شهرهای ایران و شهر قوچان نیاز به زیرساخت و امکانات از جمله دانشگاه، راه، بیمارستان، ورزشگاه و هم‌چنین خدمات فنی، مهندسی و پرستاری و ... دارد که به مرور زمان تمام این امکانات را فراهم خواهیم کرد اما مردم خواستار تبدیل این شهرستان به منطقه آزاد اقتصادی هستند که از بقایی معاون اجرایی رئیس جمهور خواهش می‌کنم که مطالعات خود برای تبدیل شدن این منطقه به منطقه آزاد اقتصادی را آغاز کند و کار را تا انتها پیش ببرد.

    وی افزود: برای عمران و آبادانی تمام ایران باید کار و تلاش کنیم و مردم باید بتوانند از امکانات استفاده کنند، اما همه چیز با کار و تولید ایجاد می‌شود و شهر قوچان هم منطقه‌ای تولیدی است که دارای کشاورزی و صنعت خوبی است.

    احمدی‌نژاد تصریح کرد: جوانان مؤمن ایران‌زمین دوست دارند در ابتدای جوانی تشکیل خانواده دهند و برای این کار باید شغلی داشته باشند، بنابراین اگر 75 میلیون نفر در ادارات کاغذ بازی کنند، کشور آباد نمی‌شود بلکه کشور با کار و آن هم کار مقدس آباد می‌شود.

    وی افزود: این کار است که کشور را جلو می‌برد و باید تلاش کنیم محصولات کشاورزی و صنعتی بیش‌تری داشته و به دنیا صادر کنیم، شما مردم باید به دو بخش کشاورزی و صنعت بتازید و با ایجاد صنعت برای جوانان اشتغال بیافرینید.

    وی ادامه داد: ما به جوانان می‌گوییم به دنبال کشاورزی و دامداری بروید اما این کار در ابتدا به زمین نیاز دارد، باید زمین در اختیار جوانان قرار بگیرد، بر این اساس در دولت دو کارگروه ستاد کشاورزی و ستاد صنعت درست کردیم و تمام اختیارات دولت و وزرا را برای تحویل زمین به کسانی که سرمایه‌گذاری می‌کنند به استاندار داده‌ایم.

    احمدی‌نژاد ادامه داد: ما زمین را آماده می‌کنیم و شما جوان‌ها باید بیایید و کار کنید، اکنون هزار و 700 زمین آماده سرمایه‌گذاری است و محدودیتی از این لحاظ وجود ندارد.

    وی با اشاره به برنامه دولت برای حمایت از بخش کشاورزی گفت: دولت امسال سهمیه‌ای به استان‌ها داده است و پولی را در اختیار بانک کشاورزی گذاشتیم تا وام‌هایی با هفت درصد سود به کشاورزان بدهد و همین الان قسط اول 12 میلیارد تومان سهمیه شهرستان شما در حساب بانک کشاورزی است و با امضای استاندار و افراد پرداخت خواهد شد.

    وی افزود: امسال در تلاشیم تا 2 میلیون هکتار زمین به بخش کشاورزی اضافه کنیم.

    رئیس جمهور با بیان اینکه قدرت ملت، کارها را شدنی می‌کند، گفت: من به جوانان ایران ایمان دارم و اگر مانع آنها نشویم و بی‌خود مقررات و قانون ننویسیم، این جوانان، ایران را در چشم‌ بر هم زدنی بر بام جهان خواهند نشاند.

    وی ادامه داد: دولت به محض اینکه بودجه را از نمایندگان بگیرد قسط دوم تسهیلات کشاورزی شما را خواهد فرستاد ضمن اینکه برای ایجاد سیستم آبیاری تحت فشار نیز یارانه‌ می‌دهیم.

    وی بیان داشت: زمین، امکانات و پول را از هفتخوان رستم در می‌آوریم و حالا نوبت شما است که تلاش کنید.

    احمدی‌نژاد گفت: امیدوارم شهرستان قوچان با این جوانان پاک، مومن و با استعداد نخستین شهرستانی باشد که با ایجاد اشتغال جشن ریشه‌کن شدن بیکاری را برگزار خواهد کرد.

    وی با بیان اینکه ایران، کشور کم‌آبی است، ادامه داد: دولت سیلاب‌ها را مهار می‌کند و هر جا که لازم باشد سد می‌زند و اگر لازم باشد از کشورهای دیگر یا دریای مازندران و خلیج فارس با لوله و پمپ به شما آب می‌رسانیم.

    رئیس جمهور با بیان اینکه دولت سال گذشته 140 میلیارد تومان به استان خراسان‌رضوی کمک کرده است، گفت: امسال 280 میلیون تومان به این استان کمک می‌کنیم.

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 17:50 ] [ حسام ] [ ]
    حضور ریاست محترم جمهوری  دکتر احمدی نزاد
    مسخره ترین عکس های احمدی نژاد

    حضور ریاست محترم جمهوری  دکتر احمدی نزاد

    امروز ساعت ۱۴ استادیوم ازادی قوچان

    موضوعات: فونت هاي جالب
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 11:40 ] [ حسام ] [ ]
    مرتد سوم
     
    این فضیحت نامه صهیون و آمریکاست*بچه‌های نطفه‌هایی از لجن روییده در مرداب
    شعری از "علیرضا قزوه" به بچه خفاشی که به ساحت امامان مظلوم شیعه اهانت کرد و به بچه های سرراهی "بالاترین" که کارگردانان این بازی اند.

    بسم رب النور

    بسم رب العشق

    بسم رب الهادی المهدی

    آن که شعر و هرچه موسیقی ست

    نذر درگاهش

    آن که پاکان هنر در پای او سجاده افکندند

    بسم رب العشق

    آن که حافظ ها و سعدی ها

    عشق او و آل او را بر زبان دارند

    بسم رب الهادی المهدی

    صاحب عصری که عالم وامدار اوست

    گرچه دجالان بدآهنگ

    گرچه شیطان های بدترکیب

    داردار و واق واق خویش را آواز می گویند

    این نه موسیقی ست

    این نه شعر و نه ترانه

    این همه فحش است

    این فضیحت نامه صهیون و آمریکاست

    بچه های نطفه هایی از لجن روییده در مرداب

    کارگردان

    استخوانی پرت خواهد کرد

    پیش دم جنبانی چلپاسه ای بدبو

    آن دَل هرجایی یابو

    مزد وق وق کردن سگهای بی اصل و نسب این است

    مزد سگدوخوانی این از شغالان بدصداتر

    مزد این چندین دهان بی چاک

    استخوانی

    مزد این مزدورهای مست عیاشش

    فکر چندین جایزه از دست خام چند خاخام اند

    جایزه در راستای  فکرهایی از جنابت تا جنایت پُر

    جایزه در راستای گنده گویی ها و چیزی از همین هایی که می دانید و می دانند

    پولهای هرزه سهم حنجر بدبوی فحاشش

    مرتدند اینان نه یک تن شان

    مرتد اول همین بالاترین با بچه های تخس بی مادر

    با همان اصحاب یک پاشان به اسرائیل

    با همان  مسئول کلاشش

    مرتد دوم

    کارگردان چنین آهنگ بد آهنگ

    مرتد سوم همین خفاش عیاشش ...

    مانده آن سو مادری چشم انتظار راه

    مادری شرمنده شاهین...

                               نه، خفاشش!

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 6:2 ] [ حسام ] [ ]
    وقتی از فیلترشکن استفاده می‌کنید چه اتفاقی می‌افتد؟

     

    کدهای صفر یک اصلی شما به صفحه باز تبدیل می شود در نتیجه در صورتی که از فیلترشکن هم استفاده نکنید، باز هکر می تواند وارد سیستم شما شود.
     سالهاست که هکرهای سیاه، شرکت های سود جو و سایت های نامتعارف، نرم افزارهایی در اختیار کاربران قرار می دهند که عموما به آنها فیلتر شکن می گویند و وظیفه اصلی این نرم افزارها، عبور از موانعی است که توسط یک مرجع قانونی اعمال می گردد

     همه می دانیم که فیلترشکن ها چه می کنند ولی آیا می دانید وقتی از فیلترشکن استفاده می کنید وارد چه بازی خطرناکی می شوید؟

    نرم افزارهای فیلترشکن می توانند:

    ۱- زمینه برداشت کلیه اطلاعات شما از کامپیوترتان را فراهم می سازد.

    ۲- آنتی ویروس و فایروالتان را خنثی می کند.

    ۳- زمینه انتقال بدافزارها به کامپیوتر شما را فراهم می کند.

    ۴- امکان ضبط تمامی فعالیت های شما در اینترنت را فراهم می سازد.

    ۵- یوزر و پسورد سایت، وبلاگ، کامپیوتر، ایمیل و تمامی قسمت های فضای مجازی که نیاز به تایپ رمز دارد را افشا می کند.

    ۶- زمینه نفوذ دیگر هکرها به کامپیوتر شما را فراهم می سازد.

    ۷- آمار و مشخصات شما را در تمامی سایت های مد نظر هکر ثبت می کند.

    ۸- اعتبار اطلاعاتی شما را در رده های جهانی پایین می آورد.

    ۹- مشخصات کامل شما به عنوان یک متخلف در تمامی سایت های معتبر علمی و اجتماعی جهان ثبت می شود.

    ۱۰- الگوی اصلی اتصال شما به اینترنت کلا مختل می شود.

    ۱۱- کدهای صفر یک اصلی شما به صفحه باز تبدیل می شود در نتیجه در صورتی که از فیلترشکن هم استفاده نکنید، باز هکر می تواند وارد سیستم شما شود.

    به خاطر داشته باشید: استفاده از پروکسی نیز همین بلا را به سر شما می آورد.

    حال انتخاب با شماست
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ دوشنبه بیست و پنجم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 4:51 ] [ حسام ] [ ]
    فرشتگان چگونه می‌میرند؟

    فرشتگان چگونه می‌میرند؟

    درباره مرگ ملائکه، از آن جا که قبل از روز قیامت تمام موجوداتی که در آسمان‌ها و زمین هستند می‌میرند چنان که قرآن می‌فرماید: ”‌‌و در صور دمیده می‌شود و تمام کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند می‌میرند مگر کسانی که خدا بخواهد”‌‌. این آیه ابتدا می‌فرماید: تمام آن‌ها که در زمین و آسمان هستند می‌میرند که شامل تمام ملائکه نیز می‌شود. 
    همه موجودات در سیر و حرکت خود به نقطه‌ای خواهند رسید که در آن نقطه خاتمه یافته و در آن ساکن گشته و استقرار می‌یابند. از نظر قرآن کریم، مرگ هر چیزی هنگامی است که ”‌اجل”‌ آن شئ فرا برسد، و همه موجودات – چه انسان و چه غیر انسان دارای چنین اجلی هستند.[1]این نقطه استقرار و ثبات بنا بر گفته قرآن، نزد خداوند است. « أَجَلاً وَأَجَلٌ مُّسمًّی عِندَهُ » [2] و آنچه نزد خداوند است باقی می‌باشد. (و وَمَا عِندَ اللّهِ بَاقٍ) [3] از این رو، وقتی موجودات به پیشگاه خداوند رسیدند و در نزد او حاضر گشتند دارای حیاتی ابدی و جاویدان می‌گردند. همه موجودات – چه انسان و چه غیر انسان – صیرورت و شدنِ آنان به سوی خداوند است و عاقبت به سوی او برگشته و در پیش گاه او حاضر و محشور می‌گردند. این بازگشت همگانی به سوی خداوند همان ”‌مرگ”‌ است. پس می‌توان چنین نتیجه گرفت که همه موجودات از جمله فرشتگان، این چنین ”‌مردنی”‌ خواهند داشت.

    در قرآن کریم از منشأ چنین رخدادی به ”‌نفخ صور”‌[4] تعبیر شده است و دمیدنی که در صور انجام می‌گیرد هم منشأ میراندن و هم منشأ زنده گردانیدن و برانگیختن و حشر و برپایی قیامت است. نیز از این حادثه به ”‌صیحه”‌،[5] ”‌زجره”‌[6] (صیحه)، ”‌صاخه”‌[7] (صیحه شدید) و ”‌‌ فَإِذَا نُقِرَ فِی النَّاقُورِ”‌[8] (دمیدن در چیزی که صدا از آن خارج می‌شود) تعبیر گشته است.

    ادامه مطلب

    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ سه شنبه نوزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 11:47 ] [ حسام ] [ ]
    سردار شهید حسین قجه‌ای به روایت تصویر
     

    عملیات الی بیت المقدس، فرمانده گردان سلمان فارسی با چهره‌ای خسته اما استوار در خط مقدم در کنار دیگر یارانش مقابل دشمن بعثی تا آخرین نفس ایستادیگی کرد. وقتی احمد متوسلیان بالای پیکر او رسید چشمانش گریان و شانه‌هایش لرزان شد.

    خبرگزاری فارس: سردار شهید حسین قجه‌ای به روایت تصویر
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ یکشنبه هفدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 14:41 ] [ حسام ] [ ]
    مادر حضرت سقا

     

    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 15:36 ] [ حسام ] [ ]
    نماهنگ بسيار زيبا و ديدني با نام «خليج فارس» با صداي «احد تابع خيام».

    نماهنگ بسيار زيبا و ديدني با نام «خليج فارس» با صداي «احد تابع خيام».

    حجم : 18 مگابايت | فرمت flv

    زمان : 03:35

    دانلود -  - Direct Download Link

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ شنبه شانزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 13:43 ] [ حسام ] [ ]
    دکلمه زیبا در وصف معلم

     

    ۱- ای معلم تو را سپاس : ای آغاز بی پایان ، ای وجود بی کران ، تو را سپاس .ای والا مقام ، ای فراتر از کلام، تورا سپاس. ای که همچون باران بر کویر خشک اندیشه ام باریدی سپاست می گویم، تو را به اندازه تمام مهربانی هایت سپاس می گویم . ای نجات بخش آدمیان از ظلمت جهل و نادانی،ای لبخندت امید زندگی و غضبت مانع گمراهی تو را سپاس می گویم . این تویی که با دستان پر عطوفتت گلهای علم و ایمان را در گلستان وجود می پرورانی و شهد شیرین دانش را به کام تشنگان می ریزی. پس تو را ای معلم به وسعت نامت سپاس می گویم . همان نامی که چهار حرف بیشتر ندارد ، اما کشیدن هر حرف و صدایش زمانی به وسعت تاریخ نیاز دارد…

     

    ۲- معلم عزیز ، استاد بزرگوار، تو را به چه مانند کنم . دل دریاییت لبریز از آرامش است همچون کوه استوار از حوادث روزگار ایستاده ای و همچون ابر، باران پر شکوه معرفت بر چمن های دشت دانش آموختگی فرو می ریزی . خورشید نگاهت گرمابخش وجود ما وحرارت کلبه ی سرد یأس و ناامیدی و ارمغان شور و شعف است . غنچه ی تبسمی که از گلستان لبهای تو می روید، طراوت لحظه های ابهام و زیبا یی بخش خانه ی وجود ماست . کلام روح بخش و دلنشین تو موسیقی دلنوازی است که بر گوش جان می نشیند و اهنگ زندگی را به شور در می آورد.

    ۳ – معلم عزیز ، استاد بزرگوار، تو را به چه مانند کنم . روانی به لطافت گلبرگهای ارغوان داری که از احساس و شور و شعف لبریز است . دستهای روشنت سپیدی خود را از گل بوسه های گچ گرفته و شمع وجودت از نیروی ایمان و انسانیت شعله ور است . سرخی شفق ، تابش آفتاب ، نغمه ی بلبلان ، صفای بستان ، آبی دریاها ، همه و همه را می توان در تو خلاصه نمود . معنای کلام امید بخش تو همچون نسیم صبحگاهان نشاط بخش روح خسته ماست . علم آموزی و صبر ایمان را از پیامبران به ارث برده ای و به حقیقت وارث زیبایی ها بر گستره ی گیتی هستی . قدوم سبز تو سبزینه ی کوچه باغ های زندگی و صفا بخش خاطر پر دغدغه ی ماست .

    ۴- معلم عزیز ، استاد بزرگوار، تو را به چه مانند کنم . طپش قلب تو آهنگ خوش هستی و جوشش نشاط در غزل شیوای زندگی است . تو روشنایی بخش تاریکی جان هستی و ظلمت اندیشه را نور می بخشی . ‹‹ و ما یستوی الاعمی والبصیر . و لا الظلمات ولا النور ›› وهرگز کافر تاریک جان کور اندیش با مومن اندیشمند خوش بینش یکسان نیست وهیچ ظلمت با نور یکسان نخواهد بود . چگونه سپاس گویم مهربانی ولطف تو را که سرشار از عشق ویقین است . چگونه سپاس گویم تأثیر علم آموزی تو را که چراغ روشن هدایت را بر کلبه ی محقر وجودم فروزان ساخته است . آری در مقابل این همه عظمت و شکوه تو مرا نه توان سپاس است ونه کلام وصف . تنها پروانه ی جانم بر گرد شمع وجودت ، عاشقانه چنین می سراید : معلم کیمیای جسم و جان است … مــعلم رهنمای گمرهان است…. شـده حک بر فراز قله ی عشق …. معلم وارث پیغــــمبران است

    ۵- سلامت گفتم پیامم دادی ، پیامت چراغ راه زندگیم شد و مرا به سرزمین نور و آگاهی هدایت کردی ای آینیه تمام نمای عشق و محبت و ایثار هرروزت مبارک باد و ای پروردگار کوچک قلبم که خداوند بزرگ معلمت نامید ، روزت مبارک

    ۶- اوراق زرین تاریخ تربیت سیمای درخشان مربیان نام آوری چون ابراهیم ، موسی ، عیسی و محمد (ص) ، علی (ع) و فاطمه (س) و زینب (س) را بر خود نقش ابدی زده است آنان که با پیکار مقدس خویش حماسه های شکوهمند و جاوید در سازندگی انسان متعهد به وجود آوردند و با تزکیه و تعلم کاخ بلند پایه ی علم و فضیلت را بنا نهاده و پرچم توحید را برافراشتند و امروز شما عزیز گرامی ادامه ی این نهضت عظیم را بر عهده گرفته ای ضمن بزرگداشت خاطره استاد مطهری و گرامیداشت روز معلم برایتان در این راه آرزوی موفقیت می نمایم.

    ۷- چگونه می توانم تمام لحظه هایی که چون سرو در مقابلم ایستادی و با شور عشقت مرا سیراب کردی جبران کنم جز اینکه بهترین درود ها و دعاهای خیرم را بدرقه راهت کنم . فروغ صبح دانایی انیس روز نادانی چگونه پاس دارم تورا اینک که می دانم خدا هم نیز چون من تورا بسیار دوست می دارد من هم چون خدایم تو را دارم سپاس بیحد

    ۸- ای باغبان دلها دل را به تو سپردم سیراب کن زعلمت کویر تشنه ام را بعدش بکار درخت پر بار مهربانی تا بار ان ببارد بر بوستان دلها جاری شود چو خونی درجات بی توانها . ای که الفبای زندگی را از سرچشمه نگاهت آموختم ……… روزت مبارک.

    ۹- معلم باغبان باغ عشق است معلم قافله سالار عشق است همه کار معلم کار عشق است. معلم بر اوج جانها خط دانش وایمان می نگارد ودر ضمیر پاک دانش اموزان نقش فطرت را برجسته تر می سازد وبا خامه تعلیم جامعه تربیت بر اندام روحشان می پوشاند  وبا کاشتن بذر عفاف وصداقت عفاف وصداقت تعهد در دلها ارزش فوق مادی می افریند
    ۱۰- ای معلم !رنج امروز تو اعتلای فرهنگ ومکتب ومیهن فردا ی ماست .تو (امروز ) خود راو قف (فردا) ی ما کرده ای وهمچو شمع قطره قطره می سوزی تا دل وجان ما را روشن سازی .
    ای معلم!….. تو باغبان دلسوز نهالهای امروز وسروها ی سرافراز فردایی . دست کریم وقلب پر مهرت رااز سر وجان دانش آموزان این ساقه ها ی نورس وشکوفه های جوان دریغ مدار تا عطر فردایشان یادگار بذر افشانی تو باشد وبویندگان این گلها ی زیبا به باغبان افرین گویند .

    ۱۱- معلما!…. شمع از تو اموخته است روشنی بخشیدندر تاریکی را باغبان از تو دارد تجربهی تربیت گلها وابیاری باغچه ها وگلدانها را. ای معلم!….. ای فروغ ظلمت ستیز ای مهربان ای غمخوار ای ابر برکت بار!
    ما گلبوته های کنار جویباریم وتو اب روشن وجاری  .کام جانمان تشنه زلال (معرفت ) است. ما لوح سفید دلمان را به (امانت ) به تو شپرده ایم) .در قلبهای ما مشعل هدایت وایمان بیفروز ومشام ما را با عطر یقین و معنویت  معطر ساز .

    ۱۲- باغچه کوچکت همیشه بهاری! کلماتی که بر تخته سیاه می‏نویسی، ابرهای بهاری‏اند که باران را به تشنگی گلبرگ‏ها مهمان می‏کنند. همه اتفاقهای تو به گل سرخ می‏رسند. پنجره‏های کلاست را با پروانه‏ها فرش کرده‏ای و دیوارهای کلاست را با بوسه شاپرک‏ها، کاغذدیواری. نیمکت‏های کلاس، مثل کلام تو هیچ‏گاه بوی کهنگی نمی‏گیرند. کلاست باغچه‏ای از گل‏های همیشه بهار است که عطر زندگی را از جانت می‏آکنند.

    ۱۳- نفس‏هایت رسولان روشنی‏اند. کلمات تو ساده‏ترین شکل ترجمه خورشید است ؛ وقتی بر روی مستطیل جامانده بر دل دیوار می‏نویسی و نور را نقاشی می‏کنی. گرد گچ‏های سفید که بر شانه‏هایت می‏نشیند، انگار با لبخندی مهربان، دماوند در مقابلمان ایستاده است؛ با همان سربلندی همیشگی. اگر کسی چروک‏های پیشانی‏ات را دنبال کند، به رنج باغبانی می‏رسد که سال‏هاست گل‏هایش را از بیم خزان، به بهارهای در راه سپرده است، باغبانی که هر صبح، با لبخندی بی‏پایان، بهار را به باغش دعوت می‏کند. همه جاده‏هایی که تو نشان می‏دهی، به «خرد و روشنی» می‏رسند. صدای گام‏هایت، زمزمه محبتی است که پیام آور دنیایی از مهربانی است. صدایت، قاصدک‏هایی‏اند که خبر از آینده‏ای روشن، از روزهای نیامده برایمان می‏آورند

    ۱۴- همیشه خستگی‏هایت را پشت لبخندهای ما گم می‏کنی؛ لبخندهایی که بوی افتخار و غرور و سربلندی می‏دهند، لبخندهایی که بوی امید می‏دهند، لبخندهایی که بوی بالندگی می‏دهند. ما ماهیان قرمز کوچکی هستیم که غیر از آب ندیدیم و از هم می‏پرسیم آب را و تو رودی هستی که به اقیانوس‏های دور، پیوندمان می‏دهی و آب را برایمان بخش می‏کنی. تو ابری؛ جان تشنه کویری ما را از باران دانش سیراب می‏کنی.

    ۱۵- تو چشمه‏ای هستی که زلالی را در زیر سایه درخت دانایی، به ما تعارف می‏کنی. تو به ما یاد می‏دهی تا مثل همه پرنده‏ها پرواز کنیم و یادمان می‏دهی که خویش را به خداوند برسانیم؛ مثل تمام آه‏هایی که از دل‏های سوخته می‏آید. وقتی که مثل همیشه آرام آرام شروع می‏کنی به صحبت کردن، انگار قناری‏های مست، دارند بهار را آواز می‏کنند! دست‏های گرمت را می‏فشاریم که گرم‏ترین دست دوستی هاست. آب حیات، همین کلماتی‏اند که تو به ما می‏آموزی، بی‏آنکه چشم طمعی داشته باشی؛ تنها لبخند ما کافیست. کلماتی که تو می‏آموزی، هیچ گاه فراموش نخواهیم کرد.

    ۱۶- ما درس چگونه زندگی کردن را از تو آموخته‏ایم و تمام دار و ندارمان، کوله باریست از آموخته‏های تو که سال‏ها پیش از مسافر شدن، در دست‏هایمان نهادی تا سربلند به مقصد برسیم. همیشه دلگرممان کردی تا جاده‏های پرپیچ و خم زندگی را با امیدواری طی کنیم. حالا که باغچه زیبایت به بار نشسته، بخند؛ بخند مثل همیشه، تا ما همه خستگی راه را فراموش کنیم. بخند، زیبا بخند! بهار جاودانه گل‏هایی که تو پرورش دادی مبارک باغبان؛ خسته نباشی!

    ۱۷- اردیبهشت، با نفس‏های پیامبرانه‏ات جوانه می‏زند و تو می‏آیی تا خورشید آگاهی را در قلب‏های حاصلخیز فرزندان سرزمینت بکاری. دستان سپیدت بر پیکر تخته سیاه، نور می‏پاشد و الفبای روشنی، در اذهان تاریکمان حک می‏شود. وارد که می‏شوی، چشم‏های شوقمان چون پنجره‏هایی آفتابی، به سویت گشوده می‏شوند. می‏آیی و عطر حضورت فضای کلاس را پر می‏کند. ای رازدار دل‏های کوچک و معصوم و سنگ صبور غم‏های پروانه‏ها! تو آمده‏ای تا روح حقیقت را پاسداری کنی و از چهره جاهل زمین، گرد و غبار این همه ندانستن را بزدایی. آمده‏ای تا نهال‏های سبز را باد هرزه گرد پاییز، به داس زردش نچیند.

    ۱۸- لب که به سخن می‏گشایی، صدها پرنده سپید بال در آسمان معرفت به پرواز می‏آیند و من لبریز این همه آبی، پریدن را تجربه می‏کنم. نگاهم که می‏کنی، تار و پود جانم لبخند می‏زند. دست‏هایت، ریشه‏های کنجکاوی‏ام را محکم می‏کند و صدای فرشته سانت، سایه غول‏های نادانی را از کوچه‏های جانم می‏تاراند. ای آسمانی زمینی رخسار! اینگونه که عاشقانه به رویشمان کمر بسته‏ای، دیر نیست که از هر گوشه این خاک، صنوبرانی سربلند، با انگشتان سبزشان، گیسوان خورشید دانش و فن آوری را شانه بزنند و ستاره‏های فروزان پژوهش، از چشمان آگاه همین نوباوه‏گان بزرگ اندیشه، روشنی بخش رصد خانه‏های تاریک جهان گردد. تو را چه نامم ای عصاره مهربانی و ایثار و عشق؟ از شیره جانت می‏نوشانی و رگ‏های کبودمان را از خون کاوش و تفکر می‏انباری، تا نفس‏های زندگی‏مان، با نبض آینه‏ها هماهنگ شود. دوستت داریم. می‏ستاییمت و خاطر خستگی ناپذیرت را به واحه‏های خرم ایمان و عشق می‏سپاریم.

    ۱۹- رو به روی تپش‏های پر شتاب تعهّد که نامش معلم است، گل‏های آرامش آمده‏اند و دسته دسته بوسه آورده‏اند؛ با خوشه‏های رنگارنگ تقدیر و تبریک‏های از دل برآمده: ای آموزگار مهربان، معلم خوب من! عطر گل، همه جا پیچیده. هم کلاسی‏های نور، یکی یکی در پیشگاه امروز، بسته‏های سپاس را هدیه می‏دهند. شاد باش‏ها از سمت ماه می‏آیند، روی میز معلّم. شور و شوق‏ها، از پشت لحظه‏ها سَرَک می‏کشند. فضای کلاس از بوی معلّم، سرشار است.

    ۲۰- معلم، هر روز در ایستگاه صبح می‏ایستد تا اتوبوس بی‏قراری بیاید و او را به کلاس محبّت ببرد. معلم می‏آید و نسیم یادگیری در موسم شعور می‏وزد. الفبای عشق، بر دل کلاس می‏نشیند. می‏آید و باز قدم می‏زند بین ردیف صندلی‏های «توانا بود».می‏آید و بوی خوش دانش، تا بهشت امتداد می‏یابد. می‏آید و باز به صورت دقیقه‏ها، لبخند می‏پاشد و بر سرِ اندیشه‏های بزرگ فردا، دست نوازش می‏کشد و همچون باغبانی دلسوز، قد کشیدن دانه دانه نهال‏هایش را انتظار می‏کشد.

    ۲۱- وقتی قلم می‏لغزد در ناکجا آباد جغرافیای اندیشه یعنی نسیم روح تو وزیدن گرفته است. در هر کرانه خواندن و نوشتن؛ حضور آبی تو موج بر موج، بالا می‏رود؛ تو که در تکاپوی رشد و تعالی نسل‏ها گم شدی؛ تو که خاطره‏هایت با نیمکت‏های ساده و پرهیاهو و با تخته سیاهی که سپیدی روز را می‏آموخت، گره خورده است. تو با واژه‏های آسمانی ذهنت، بغل بغل محبّت همراهشان می‏کردی و به سینه گشاده شاگردان نوپا هدیه می‏دادی. تو در پژواک پرستوهای عاشق، تکرار می‏شوی و در ترانه باران، تازه‏تر از همیشه می‏درخشی. قاصدک خیال مهربان تو، همیشه رو به آسمان، در اندیشه بارور شدن بذرهایی است که پاشیده‏ای. تو به فرداهای روشن دانش‏آموزان خویش می‏اندیشی و ما در تکان‏های قطار زندگی روی ریل روزگار، در هر نوشته‏ای، در هر لغزشی که از قلم سر می‏زند و در رویش هر فصلی، یاد تو را زنده می‏کنیم. ای صبور آسمانی، معلم علم و الهام، ای آموزگار! از تو چه بگوییم که خود به ما آموختی گفتن و نوشتن را؟به رشته‏های مهر که بر گردنم آویخته‏ای سوگند که همواره می‏ستایمت!

    ۲۲- دست‏هایت از لمس واژه‏ها لبریز است. سینه‏ها را باز کن و آنچه را که اندوخته‏ای، در جان‏ها لبریز. تو از لمس واژه‏ها برمی‏گردی. دستهایت را باز کن! از سرانگشت‏هایت جان در تن جهان لبریز، جهان، تشنه صدای گرم توست. جهان، تشنه نگاه مهربان توست. پنجره‏ها را باز کن! هوای کلماتت را در سینه خیابان‏ها و شهرها جاری کن. بگذار از تو نفس بکشند، بگذار کلمات تو را، جان‏های تشنه استنشاق کنند! تو با کلماتت نماز می‏خوانی، با کلماتت عشق می‏ورزی، با کلماتت زکات می‏دهی، چرا که «زَکاةُ‏العِلمِ نَشْرُهُ» تو بر جان‏ها حاکمی. کلماتت چونان درّی گران بها بر زبان‏ها می‏رقصد و می‏غلتد، می‏رقصد و تپیدنی دیگر گونه را به قلب‏ها می‏آموزد، می‏غلتد و انسان‏ها را به فردای آب و آینه و روشنی می‏برد.

    ۲۳- دست‏هایت را باز کن! تو بهاری ودستهایت از نسیم جان بخش لبریز است. راهی شو تا بهار، از لای پلک‏های زمین جاری شود، تا زمین، عطر نفس‏هایت را جوانه بزند. تو با پاییز می‏رسی؛ اما بهار مهر را مهمان دل‏های آکنده از اشتیاق می‏کنی. در کیف‏ها، فروردین می‏کاری و در جیب‏ها اردی‏بهشت. هر سال، پاییز که از راه می‏رسد، تو را می‏بیند که ایستاده‏ای؛ با دست‏هایی از بهار سرشار، با دست‏هایی از بهار کلمات و واژه‏ها سرشار. ایستاده‏ای و به پنجره‏های تشنه سلام می‏دهی. ایستاده‏ای تا سینه‏ها را به میهمانی بهار و جوانه دعوت کنی.

    ۲۴- کاش می‏شد از اول شروع کنیم! تو بنشینی و من روبه رویت زانو بزنم و از نو هجّی کنم آب را و بابا را که باز نشسته است در خانه سالمندان؛ چشم به راه پدیده‏ای به نام مرگ. بنشین تا دوباره کتاب و دفترم لبریز شود از طعم «سارا انار دارد» ای کاش باز هم مادر در باران بیاید و برای بی‏رمقی دستانم سبد سبد نان مهربانی بیاورد! اصلاً دستم را بگیر تا از سادگی سفره کوکب خانم، توشه‏ای بردارم، به آغل حسنک سری بزنم و بشنوم صدای حیوانات زبان بسته را که داد میزنند: «من گرسنه‏ام. حسنک کجایی؟»می‏خواهم تصمیم کبری بگیرم که هیچ وقت یادم نرود.

    ۲۵- برای تو، ماه را چراغ می‏خواهم و از صفحه آبی دریاها، کاغذی برمی‏گیرم تا در رویشِ نور و آغاز فصل روشنایی، از چشم‏های مهربان و دست‏های بی‏کرانت واژه‏ای بنگارم. وقتی به دوردست‏ترین نقطه افق خیره می‏شوم به آنجا که جولانگاه ستارگان درخشنده عشق و ایثار است، تو را می‏بینم که روشن‏تر از تمام خورشیدها، بر تاریکی‏های ذهن بشر تابیده‏ای. چشمانت، چشمه زلال آگاهی است که زیباترین واژه‏های شعور را به نگاهِ من الهام می‏بخشد. پیشانی‏ات که از تبار روشنی هاست، ایوان بلندی است که ماه، از منظره‏اش عبور می‏کند

    ۲۶- تو را به یاد می‏آورم که در چشم‏های کودکی‏ام لبخند می‏زدی، آن گاه، درختان شکوفه می‏آوردند. حیاط کوچک مدرسه، چقدر برایم بزرگ می‏شد وقتی صدایم می‏کردی و الفبای روشنی رادر گوش جانم می‏آویختی! گویی در ژرفای صدایت، پرندگان آشیانه داشتند. در زیر بارانِ پرسش‏های بی‏شمار من، چتر نوازش نگاهت را می‏گشودی و صبورانه مرا می‏آموختی که ابرها چگونه تشکیل می‏شوند، باران چگونه می‏بارد، فصل‏ها چرا پدید می‏آیند و راز اختلاف شب‏ها و روزها چیست. من در کلاس شکوه تو، برای دومین بار متولد شده‏ام؛ از همان روز که درسِ مهربانی‏ات چراغ زندگی‏ام شد تا کوره راه‏های جهل و تاریکی را در پرتو پر فروغش، به سلامت پشت سر گذارم. هر چه بیشتر تو را سرمشق خود قرار دادم، راه برایم روشن‏تر شد و خورشید علم و دانش، زندگی‏ام را حرارت بیشتری بخشید. سال‏ها می‏گذرد؛ اما من هنوز به آبیِ بی‏کران نگاهت می‏اندیشم که مشتاقانه، صدف‏های گهر بار آگاهی را در دست‏های من لبریز می‏کرد. می‏خواستی بدانم و دانایی را با زمزمه‏های مهربانی‏ات، در روح و جان من تلقین می‏کردی همواره در دعاهای شبانه‏ام تو را یاد می‏کنم و از خداوند، علوِّ درجاتِ معنوی‏ات را آرزو دارم.

    ۲۷- کلاس خاطره‏ها با یاد تو جان گرفت. تو در سپیدی برگ‏های دفتر دلمان جریان داری. تو بودی و کوله باری از مهر؛ ما بودیم و تشنگی در وادی محبّت تو ما بودیم و خانه‏های دلمان در آستانه چلچراغی از مهربانی‏ات. بر لبت باران نور بود و دل ما کویر تاریکی؛ قطره قطره بر سطح ترک خورده زمین دلمان باریدی و علم در ما جوانه زد. نگاهت، مکتب عشق بود و ما مکتب نشین چشم‏هایت بودیم. ما دست در دست تو نهادیم تا راه پرپیچ و خم زندگی را با تو گام برداریم. دل به دل ما سپردی و گرمای وجودت را در سرمای تمام فرازها و نشیب‏ها همراهمان کردی تا در یخ‏بندان جهالت، در جا نزنیم. چراغ دانشی که در دست ماست، روشنایی از تو دارد، معلّم!

    ۲۸- بوی اردی‏بهشت، مشام جان را می‏نوازد و مرا به یاد زیباترین دوران زندگی‏ام می‏اندازد؛ روزهایی که در کلاس درس می‏نشستم و به چشمان مهربان تو نگاه می‏کردم و تو اندیشه‏ام را به سوی پاکی‏ها صیقل می‏دادی. تو چشم‏هایم را به روشنی عادت می‏دادی و لب‏هایم را به ترنم روح نوازترین نغمه‏ها می‏خواندی. تو قلب متلاطم مرا به ساحل آرامش رساندی و با دست‏های گرم و صمیمی‏ات، برایم سرمشق عشق و معرفت و ادب می‏گرفتی، تا سرانگشتانت، افق‏های روشن فردا را به من نشان دهد. من امروز پس از سال‏ها دوری و با دسته گلی از یاس به دیدارت آمده‏ام تا در نیکو داشت هفته معلم، یاد و نامت را گرامی داشته و تجلیل از روزهایی که هر صبح از صمیمیت، مهربانی، علم و آگاهی را به کلاس درس می‏آوردی و شکوفه لبخند را روی لبان شاگردانت می‏نشاندی.

    ۲۹- معلم عزیر! آن زمان که پای درست می‏نشستم و تو الفبای عشق را به من می‏آموختی، دلم از گوهر کلمات خالی بود؛ تو مرا سرشار از واژه‏های روشن می‏کردی. سال‏هاست که از آن لحظه‏های شیرین می‏گذرد، ولی هنوز یاد و نامت در دلم زنده است. آن زمان‏ها برایم از دانایی می‏گفتی و محبت را به من می‏آموختی. من در سایه سار وجودت پیش می‏رفتم و قدم از قدم برمی‏داشتم، تو بودی که دست مرا گرفتی تا در پرتگاه و لغزش گاه‏های زندگی نیفتم. من امروز به احترام نامت قیام می‏کنم و در زلال کلماتت رها می‏شوم و حدیث زندگی را با تو مرور می‏کنم. می‏خواهم به آسمان بال بگشایم و نامت را بر صحیفه آبی‏اش حک کنم. دوستت دارم، معلم!

    ۳۰- ای معلم عزیز: باکدامین لغتی من زتو تکریم کنم بهر آن زحمت بی حّد تو تعظیم کنم. ستایشگر همچون معلمی هستم که اندیشیدن را به من آموخت نه اندیشه ها را. ای آموزگار معارف انسان ساز قرآن بزرگت می دارم و مقام والایت را می ستایم. در این مدت اندک با سخنان دلنشینت شکوفه های مهر و عشق به میهن را در در وجودم پروراندی و با پرتو سخنان آتشینت مشعل شجاعت و شهامت را در وجودم افروختی و همچون پروانه در کنار شمع سوختی و ساختی. سالار،از این سخنان دل نشین باز هم با من بگو،از ایمان و فتوت و جوانمردی،از بی رحمی و شقاوت و خودخواهی و….

    ۳۱- معلم، بر اوج جان ها خط دانش و ایمان می نگارد و در ضمیر پاک دانش آموزان، نقش فطرت را برجسته تر می سازد و با خامه تعلیم، جامه تربیت بر اندام روحشان می پوشاند و با کاشتن بذر عفاف و صداقت و تعهد در دل ها، ارزش فوق مادی می آفریند. تلاش صبورانه و دل سوزانه معلمان و مربیان متعهد، در بارور ساختن نهال های انقلاب، جریان آب زلال در بوستان فرهنگ و عرفان است. ای معلم! رنج امروز تو، اعتلای فرهنگ و مکتب و میهن فردای ماست. تو «امروز» خود را وقف «فردا»ی ما کرده ای و همچو شمع، قطره قطره می سوزی تا دل و جان ما را روشن سازی.

    ۳۲- ای معلم!… تو باغبان دلسوز نهال های امروز و سروهای سرفراز فردایی دست کریم و قلب پر مهرت را از سر و جان دانش آموزان، این ساقه های نورس و شکوفه های جوان دریغ مدار، تا عطر فردایشان یادگار بذرافشانی تو باشد و بویندگان این گل های زیبا، به باغبان، آفرین گویند. معلما!… شمع از تو آموخته است، روشنی بخشیدن در تاریکی را، باغبان از تو دارد، تجربه تربیت گل ها و آبیاری باغچه ها و گلدان ها را.

    ۳۳- ای معلم!… ای فروغ ظلمت ستیز، ای مهربان، ای غمخوار، ای ابر کرامت بار! ما، گلبوته های کنار جویباریم، و تو، آب روشن و جاری. کام جانمان، تشنه زلال «معرفت» است. ما، لوح سفید دلمان را به «امانت»، به تو سپرده ایم. در قلب های ما، مشعل هدایت و ایمان بیفروز و مشام ما را، با عطر یقین و معنویت، معطر ساز.

    ۳۴- معلمی فرصتی است برای شکل گیری اهلیت ،فرصتی برای ایجاد علاقه ، فرصتی برای رهایی از اهلی شدن . معلمی کاشتن بذر مهربانی در باغچه ی واژه هاست. معلمی صبوری باغبان است وحرکت موجدار و آرام رود در عبور از مسیر نا صاف بلوغ. بله معلمی عشق است معلمی گریستن وهم ناله شدن است با دانش آموزان یتیم

    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 8:43 ] [ حسام ] [ ]
    اس ام اس جدید تبریک روز زن

     

    ای زن، ای الطاف دستِ حضرتِ پروردگار

    ای تو بهتر از همه هستی، به صد ره آشکار

    خنده ات چون روشنایِ صبحِ هستی، پر ضیا

    خنده ات چون دامنِ عرش خدا، مهدِ صفا

    روزت مبارک

    .

    .

    خوش‌آهنگ‌ترین نغمه‌های هستی نثار قلب خسته و صبورت

    روزِ به اوج نشستنت مبارک . . .

    ********

    جهت خواندن ادامه اس ام اس ها به ادامه مطلب مراجعه کنید

    .

    .

    .

    سهم من از زندگی دستان پر مهر تو شد

    می ستایم من تو را تا آخر عمر همسرم

    در میان اوج تنهایی تو با من مانده ای

    تا تو باشی من چه غم دارم ز دنیا همسرم

    روزت مبارک

    .

    .

    .

    در ثانیه‌های بودنت می‌مانم

    در فصل شکست خوردنت می‌مانم

    یک سال نه ده سال چه فرقی دارد

    تا لحظه دل سپردنت می‌مانم و دوستت دارم . . .

    .

    .

    .

    آسمان آبی چشمان تو مال من است / تا زنم پر در میان آسمانت همسرم

    هر زمان تا از تمام زندگی خسته شدم / عاشقم کردی به راه زندگانی همسرم

    روز مبارک ، دوستت دارم

    .

    .

    .

    زنان تحصیل کرده همسران خوبی از آب در می آیند

    زیرا برای این که توضیح دهند که چرا غذا شور یا بی مزه شده

    واژه های  بیشتری در دست دارند !

    .

    .

    .

    پنهان نمیکنم ز شما ، دوست دارمت

    اندازه خدا ، به خدا دوست دارمت

    هرچه از زمین  و زمان خسته ام ولی

    برون از تمام قید و بندها دوست دارمت

    روزت مبارک

    .

    .

    .

    نام تو رازی نوشته بر بال پروانه هاست

    گلها همه به نام تو مشهورند

    آیینه های از انعکاس نام تو می خندند

    و من تنها برای تو می گویم

    زندگی کن تا زنده بمانم

    روزت مبارک

    .

    .

    .

    من به پرواز نمی‌اندیشم

    به تو می‌اندیشم به تو که بهتر از اندیشه‌ی یک پروازی

    روزت مبارک

    .

    .

    .

    خداوند لبخند زد و از لبخند او زن آفریده شد

    لبخند زیباى خداوند

    روزت مبارک!

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 8:39 ] [ حسام ] [ ]
    متن های زیبا برای روز مادر

    حکایت سپیده

    مادر، تو رفیع ترین داستان حیات منی. تو به من درس زندگی آموختی. تو چون پروانه سوختی و چون شمع گداختی و مهربانانه با سختی های من ساختی. مادر، ستاره ها نمایی از نگاه توست و مهتاب پرتوی از عطوفتت، و سپیده حکایتی از صداقتت. قلم از نگارش شُکوه تو ناتوان است و هزاران شعر در ستایش مدح تو اندک. مادر، اگر نمی توانم کوشش هایت را ارج نهم و محبت هایت را سپاس گزارم، پوزش بی کرانم را همراه با دسته گلی از هزاران تبریک، بپذیر. فروغ تو تا انتهای زمان جاوید و روزت تا پایان روزگار، مبارک باد.

    بهار زندگی

     

    مادر، تو شکوفاتر از بهار، نهالِ تنم را پر از شکوفه کردی و با بارانِ عاطفه های صمیمی، اندوه های قلبم را زدودی و مرهمی از ناز و نوازش بر زخم های زندگی ام نهادی. در «تابستان»های سختی با خنکای عشق و وفای خویش، مددکار مهربان مشکلاتم بودی تا در سایه سارِ آرامش بخش تو، من تمامی دردها و رنج ها را بدرود گویم. با وجود تو، یأس دری به رویم نگشود و زندگی رنگ «پائیز» ناامیدی را ندید. تو در «زمستانِ» مرارت های زندگی، چونان شمع سوختی تا نگذاری رنجش هیچ سختی ستون های تنم را بلرزاند. مادر، ای بهار زندگی، شادترین لبخندها و عمیق ترین سلام های ما، همراه با بهترین درودهای خداوندی، نثار بوستان دل آسمانی ات باد.

    ادامه مطلب

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ چهارشنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 8:38 ] [ حسام ] [ ]
    «ملوان زبل» و «سندباد» مجری اهداف نژادپرستانه و اسلام‌ستیزانه
     

    شخصیت‌های مشهور کارتونی از «باگز بانی» و «اسکوبی دو» گرفته تا «ملوان زبل» و «گوفی» به دور از معصومیت عالم کودکی، مجری اهداف نژادپرستانه و اسلام‌ستیزانه سازندگان خود شده‌اند.

    خبرگزاری فارس: «ملوان زبل» و «سندباد» مجری اهداف نژادپرستانه و اسلام‌ستیزانه

     هرگاه اسمی از هالیوودیسم و یا تاثیر منفی فیلم‌های هالیوودی بر ارزش‌های یک جامعه به میان می‌آید، اکثر افراد به یاد فیلم‌هایی چون «تایتانیک»، «ماتریکس»، «هویت بورن»، «پدرخوانده» و صدها فیلم هالیوودی دیگری می‌افتند که مخاطبان‌شان بزرگسالانند، ولی در این میان شاید کمتر کسی به کودکانی بیاندیشد که ناخواسته قربانی اهداف نژادپرستانه و خشونت‌پرورانه کارتون‌های رنگارنگ و جذاب این صنعت سینمایی می‌شوند.

     

    تاثیر ناخواسته انیمیشن‌های متنوع و رنگارنگ هالیوود بر کودکان

     

     «شیمون پرز»، رییس جمهور رژیم صهیونیستی،‌ در دیدار چند ماه پیش خود با سران هالیوود، از کمپانی انیمیشن‌سازی «دریم ورکز» نیز دیدن کرد و در خلال سخنرانی‌اش بر این نکته تاکید کرد که «‌نباید ارتباط حیاتی میان هالیوود و آموزش را نادیده گرفت و باید بدانید که کودکان بیش از سیاستمداران، به بازیگران اعتقاد دارند.»

     

    سخنرانی شیمون پرز در دیدار چندماه پیش او از کمپانی انیمیشن‌سازی دریم ورکز و سخنرانی در جمع چهره‌های هالیوود

     

     

    شیمون پرز در سفر خود به هالیوود در کنار کاتزنبرگ، رییس کمپانی انیمیشن سازی دریم ورکز(سمت راست) و استیون اسپیلبرگ، کارگردان یهودی هالیوود (سمت چپ)

    و البته سرمایه‌گذاران هالیوود، بالاخص صاحبان کمپانی‌های صهیونیستی انیمیشن‌سازی این سینما، پیش از این نیز از این امر غافل نبوده و برای رسیدن به اهداف روسای خود بالاخص در عرصه عرب‌ستیزی (اسلام‌ستیزی)، تلاش کرده‌اند تا ذهن شهروندان آمریکایی را از همان کودکی آماده پیوستن به این چرخه نژادپرستانه کنند.

    شخصیت‌های کارتونی ضد اسلامی

     

     

    کتاب هالیوود چگونه از عده‌ای از مردم چهره‌ای شرور می‌سازد، نوشته دکتر جک شاهین

    آن‌چنانکه «دکتر جک شاهین»، استاد دانشگاه ایلینویز، اعتقاد دارد که تاکنون بیش از ده‌ها کارتون ضد اسلامی و عرب‌ستیز در سینمای هالیوود ساخته شده که از جمله آن‌ها می‌توان به «باگز بانی»، «گوفی»، «ملوان زبل»، «یوسمیت سم»، «دارکوب زبله»، «پوپی»، «اسکوبی دو»، «هکل و جکل»، «پورکی پیگ»،«دنل داک»، «مرد پلاستیکی»، «ریچی ریچ»، «پینکی و برین»، «سندباد» و «علاءالدین» اشاره کرد.

    دیزی داک، همسر دنل داک در نقش یک بالرین (رقاص عرب)

    در این کارتون‌ها، زنان مسلمان و عرب در چهره رقاصه و زنان حرم‌سرا و مردان نیز در چهره غارتگر، تروریست‌های وحشی و شیخ‌های پولدار و صاحبان نفت معرفی شده‌اند.

     

    در زیر اشاره‌ای داریم به برخی از این کارتون‌ها:

    _کارتون پورکی و چهل دزد علی‌بابا:

    کارتون علی‌بابا و چهل دزد بیابان که در این کارتون از علی‌بابا به عنوان سگ دیوانه بیابان یاد شده است

     

    در این نامه به پورکی ماموریت داده می‌شود تا از قلعه بیابانی در برابر جمله علی‌بابا و هم‌دستان کثیفش محافظت کند

    در این کارتون «علی‌بابا» که معرف مسلمانان است، با چهره‌ای مهیب و خشن ظاهر می‌شود، او به همراه چهل همراه خود که همگی همانند او دزد و غارتگرند، قصد حمله به یک قلعه بیابانی را دارند که شخصیت کارتونی «پورک» طی نامه‌ای به این مضمون «اعترافات یک جاسوس کثیف: پورکی عزیز، علی‌بابا و افراد کثیفش قصد حمله به قلعه بیابانی را دارند.» ماموریت پیدا می‌کند تا از آن محافظت کند.

    _کارتون «ملاقات ملوان زبل با 40 دزد علی‌بابا»:

    کارتون ملوان زبل و چهل دزد علی بابا

    بر اساس گزارش فارس، این انیمیشن ساخته «دیوید فلایشر» است، در این انیمیشن، ملوان زبل همراه با همسرش و یکی از دوستان‌شان به شهری کوچک و بیابانی می‌رسند که روی دیوار عکس یک عرب را به عنوان یک تحت تعقیب چسپانده شده است.

    در ادامه شهر مورد نظر مورد حمله «علی‌بابا»‌ و همراهانش که 40 دزد و یاغی هستند، قرار می‌گیرد ولی ملوان زبل بر او غلبه می‌کند.

    _کارتون «باگز بانی: خرگوش صحرا»:

    این کارتون در سال 1955 به کارگردانی «فریز فرلنگ» ساخته شد.

    کارتون باگز بانی، خرگوش صحرا

    در این کارتون خرگوش «باگز بانی» که نماد انسانی غربی است، حتی در بیابان به تمیزی اهمیت می‌دهد و اتومبیل سوار می‌شود، ولی عرب شترسوار، بیابانگردی بی‌تمدن، خشن و اسلحه به دست است که حتی در برخورد با حیوانی که به او سواری می‌دهد بسیار خشن و غیر انسانی رفتار می‌کند.

    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ سه شنبه دوازدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 5:51 ] [ حسام ] [ ]
    دعای رهبرانقلاب در جمع دست‌اندرکاران اقامه عزای فاطمی + صوت
     

    بعد از پایان مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمه‌الزهرا سلام‌الله‌علیها در حسینیه‌ی امام خمینی حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جمع دست‌اندرکاران اقامه عزای فاطمی دست به دعا برداشتند.

    به گزارش فارس، مراسم عزاداری ایام شهادت حضرت فاطمه‌الزهرا سلام‌الله‌علیها که به مدت 5 شب در حسینیه‌ امام خمینی رحمه‌الله برپا بود، پنج‌شنبه شب پایان رسید.
     
    پایان‌بخش این مراسم، دعای حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در جمع دست‌اندرکاران اقامه عزای فاطمی بود که پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR متن و صوت آن را منتشر کرده است:
     
    پروردگارا! از همه‌ی دست‌اندرکاران این جلسات چند شب، از بانیان، شرکت‌کنندگان، برنامه اجراکنندگان، نذردهندگان، خدمتگزاران، به کرمت و فضلت، به بهترین وجهی قبول بفرما.
     
    در این چند شب سفره‌ی انعام الهی به برکت نام مبارک فاطمه‌ی زهرا سلام‌الله‌علیها اینجا پهن بوده؛ نشستیم سر سفره، امیدواریم که پروردگار ما را دست خالی از سر این سفره بلند نکرده باشد.
     
    پروردگارا! دل‌های ما را به این نور منور کن.
     
    پروردگارا! خردهای ما را به‌وسیله‌ی این مایه‌ی اندیشه و خرد فاطمی و معنوی به راه راست هدایت کن.
     
    پروردگارا! قدم‌های ما را در این راه بر صراط مستقیم استوار بفرما.
     
    پروردگارا! چشم‌های ما را به حقایق بگشا. بصیرت ما را روزبه‌روز افزایش بده.
     
    پروردگارا! به محمد و آل محمد عزم راسخ در پیمودن راه حق به همه‌ی ما عنایت کن.
     
    توفیق جِدِّ در معرفت خودت را به ما عنایت کن. جِدِّ در خشیت خودت را به ما عنایت کن.
     
    پروردگارا! دل‌های ما را از محبت خود و معرفت خود سرشار کن.
     
    پروردگارا! دل‌های ما را از محبتِ بندگان صالحت، اولیائت و معرفت به آنها سرشار کن.
     
    ما را در هیچ لحظه‌ای از لحظات عمرمان به‌خصوص در لحظه‌ی خروج از این دنیا، که لحظه نهایت نیاز و احتیاج ماست، از رحمت و مغفرت و نگاهِ رئوف خود محروم مفرما.
     
    أخرجنا من الدنیا سالماً.
     
    پروردگارا! به محمد و آل محمد قلب مقدس ولی عصر ارواحنافداه را از ما راضی و خشنود بفرما.
     
    دعای آن بزرگوار را شامل حال ما بگردان.
     
    دعای آن بزرگوار را در حق ما مستجاب بفرما.
     
    دعای ماها را در حق یکدیگر مستجاب بفرما.
     
    روح مطهر امام را و ارواح مطهر شهدا را از ما راضی و خشنود کن.
     
    آنها را در بهترین نعیم و لطف و رضوان خود جای بده.
     
    گذشتگان ما را از ما راضی کن؛ و از آنها راضی باش.
     
    رحمت و مغفرت خودت را بر آنها نازل کن.
     
    رحِم الله من قرأ فاتحه مع الصلوات.
     
    برای شنیدن دعای رهبر انقلاب به KHAMENEI.IR مراجعه کنید.
    موضوعات: مطالب مذهبي
    برچسب ها: مطالب مذهبی
    [ دوشنبه یازدهم اردیبهشت ۱۳۹۱ ] [ 8:46 ] [ حسام ] [ ]
    آخرین مطالب
    صفحات سایت

    آوازک





    Powered by WebGozar