هدایت به بالای صفحه

حسام فرهنگی قوچانی | هیأت
کمک ۱۲.۵ میلیارد تومانی هیأت حاج محمود کریمی به جبهه مقاومت

کمک ۱۲.۵ میلیارد تومانی هیأت حاج محمود کریمی به جبهه مقاومت

مردم در قالب فراخوان محمود کریمی در هیأت رایةالعباس(ع) برای کمک به مردم غزه و لبنان طی پویش ایران همدل، ۱۲/۵ میلیارد تومان هدیه کردند.

حاج محمود کریمی مداح سرشناس کشورمان در مراسم عزاداری فاطمیه هیأت رایة العباس خبر از جمع‌آوری کمک‌های مردمی در این هیأت برای مردم غزه و لبنان داد.

او گفت: این کمک‌ها در قالب پویش ایران همدل به دست مردم آواره شده لبنان و فلسطین می‌رسد.


این برنامه روز پنجشنبه ۲۴ آبان‌ماه انجام شد و هیأت رایةالعباس در اطلاعیه‌ای اعلام کرد: با لطف خدا و عنایت حضرت صدیقه‌ طاهره (سلام‌الله‌علیها) و به همّت مردم شریف و ملّت امام حسین (علیه‌السّلام)، مجموع ارزش اقلام اهدایی مردم به هیأت، بدون احتساب دو عدد ساعت زنانه، دو رشته گردنبد مروارید، ۱۷ حلقه انگشتر نقره مردانه و یک تخته فرش دست‌باف (با توجّه به نیاز نظر کارشناس قیمت‌گذاری) به صورت حدودی ۱۲۵ میلیارد ریال برآورد‌شده است.
این پویش هیأت رایةالعباس در راستای لبیک به دعوت رهبر معظم انقلاب اسلامی شکل گرفت.

[ یکشنبه بیست و هفتم آبان ۱۴۰۳ ] [ 13:16 ] [ حسام ] [ ]
نارنجکی که روز حمله به شاهچراغ، مدافع امنیت مردم را هدف گرفت

پدر شهید مدافع امنیت امیر کمندی، هر روز بالای سر مزار او به تصویر چهارشانه پسرش نگاه می‌کند می‌گوید: کاش حداقل یک بار اذیتم می‌کردی تا شاید تحمل داغت آنقدر برایم سخت و سنگین نمی‌شد.

نارنجکی که روز حمله به شاهچراغ، مدافع امنیت مردم را هدف گرفت

چند سالی از روزی که پریسا قبول کرد با امیر کمندی ازدواج کند، می‌گذشت. برادر پریسا دوست صمیمی امیر بود و دورادور همدیگر را می‌شناختند. وقتی مهرش به دل امیر افتاد، خانواده امیر به دیدار خانواده مرادی رفتند و وقتی دیدند هر دو خانواده، ساده و آرام هستند، وصلت او با امیر سر گرفت. روزهای سخت و آسان را با شوهرش پشت سر می‌گذاشت و روزگار می‌گذراند. حالا بیش از ۳ سال بود که نازنین زهرا به دنیا آمده بود و یک سال هم بود که محمدحسین پا به زندگی آن‌ها گذاشته بود.

تا کارم را تمام نکنم، نمی‌توانم بیایم خانه

امیر، برق خوانده بود و بعد از اینکه لیسانسش را گرفت به استخدام سپاه در آمد. سخت در خانه پیدایش می‌شد. اضافه کار می‌ایستاد و پول اضافه‌کارش را خرج نیازمندان می‌کرد. شب‌ها ۹ یا ۱۰ شب می‌رسید خانه. نبودنش و دیر آمدنش برای اهل خانه آسان نبود. پریسا دلش برای همسرش تنگ می‌شد و نازنین‌زهرا هم بهانه بابایش را می‌گرفت. پریسا که گله می‌کرد چرا انقدر دیر می‌آید خانه، می‌گفت: «تا کارم رو تموم نکنم نمی‌تونم بیام.»


نفر وسط، پریسا مرادی، همسر شهید مدافع امنیت امیر کمندی

اگه در دیگ غذای هیأت رو باز کنم، می‌بینم امیر در آن نشسته!آخر هفته‌ها هم اگر می‌فهمید دوستی، آشنایی، کسی برق خانه‌اش دچار مشکل شده و از پس هزینه‌های تعمیر آن برنمی‌آید، در خانه نمی‌ماند و تا مشکل او را حل نمی‌کرد، آرام نمی‌گرفت. محرم‌ها هم که ستاره سهیل می‌شد. اصلاً انگار نافش را با استکان‌های هیأت امام حسین(ع) بریده بودند. زهرا فرجی، مادر امیر برای عروسش تعریف می‌کند: «امیر از ۶ سالگی، محرم به محرم می‌رفت آشپزخانه هیأت

ادامه مطلب

برچسب ها: هیأت
[ یکشنبه نوزدهم شهریور ۱۴۰۲ ] [ 19:20 ] [ حسام ] [ ]
کارگاه خیاطی یک هیأت 30 زن سرپرست خانوار را شاغل کرد

مسئول خیریه کریمانه هیأت فدائیان حسین(ع) اصفهان گفت: در راستای کمک به زنان سرپرست خانوار زیرپوشش خیریه، کارگاه خیاطی هم برای آموزش مهارت و هم اشتغال ایجاد کردیم که تاکنون 30 زن در آن مشغول کار شده‌اند و حقوق دریافت می‌کنند.

کارگاه خیاطی یک هیأت 30 زن سرپرست خانوار را شاغل کرد

[ جمعه یازدهم تیر ۱۴۰۰ ] [ 0:9 ] [ حسام ] [ ]
هیأت
 

 از مجلس برگشته بود، خسته. به نظر خودش منبر خوبي شده بود. معروف بود و محبوب مردم. نزديك خونه كه رسيد ديد گوشه كوچه چند تا بچه خيمه‌اي زدند، سياه. تا چشمشون به حاج آقا افتاد دويدند جلو. حاج آقا يه روضه برامون مي‌خوني؟
-خسته‌ام
-تو رو خدا، فقط چند دقيقه!
-باشه ولي فقط چند دقيقه!!!
-هوراااااومد تو چادر و يه نگاه كرد، منبري نديد! صندلي هم! گفت: منبر، صندلي، چيزي؟
بچه‌ها گفتند: الان مياريم، چندلحظه بيشتر طول نكشيد كه يه پيت حلبي آوردند.به ناچار رو همون پيت حلبي نشست و مختصر روضه‌اي خوند، اما گريه شديد بچه‌ها يه كمي براش عجيب بود.به محض اينكه روضه تموم شد بچه‌اي با يه سيني چاي وارد خيمه شد. اول جلوي حاج آقا اومد و تعارف كرد. چايي رو كه برداشت با خودش گفت اينها بچه‌اند معلوم نيست ملاحظه نجس و پاكي رو مي‌كنند يا نه!!! و چايي رو طوري كه كسي نفهمه از زير چادر ريخت بيرون. حالا ديگه رسيده بود خونه، آروم آروم خواب بهش غلبه كرد، تو عالم خواب بي‌بي حضرت زهرا رو ديد، اما خانم از دستش ناراحت بود، خانم بهش گفت: چايي رو كه ريختي بيرون خودم برات ريخته بودم.
به نقل از سایت سه نقطه

موضوعات: مطالب مذهبي
برچسب ها: هیأت
[ چهارشنبه هشتم آذر ۱۳۹۱ ] [ 11:51 ] [ حسام ] [ ]
آخرین مطالب

آوازک





Powered by WebGozar