محمدرضا سعادتی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین خلق و اولین جاسوس منافقین پس از انقلاب اسلامی بود که در جریان شورش مسلحانه در زندان که منجر به ترور شهید کچویی مدیر داخلی زندان اوین شد، در مردادماه سال 1360 به اعدام محکوم شد.
محمدرضا سعادتی از اعضای ارشد سازمان مجاهدین خلق در 6 اردیبهشت 1358 و در حین دیدار با ولادیمیر فیسینکو دستگیر شد. محل تماس، شرکت نولکو (شرکت به ظاهر صنعتی جهت پوشش عملیات جاسوسی سازمان) بود. در زمان دستگیری، یادداشتی مربوط به مذاکره با رابط شوروی از سعادتی به دست آمد که همه موارد و تجهیزات خواسته شده در آن از ضرورتهای یک کار جاسوسی سازمانیافته بود. سعادتی پس از محاکمه به 10 سال زندان محکوم شد ولی پس از اثبات نقش وی در اقدام به ترور آیتالله محمدیگیلانی، سیداسدالله لاجوردی و محمد کچویی در جریان شورش مسلحانه در زندان که منجر به ترور شهید کچویی مدیر داخلی زندان اوین شد، مجدداً محاکمه و در مردادماه 1360 به اعدام محکوم شد. محمدرضا فرزند دوم یک خانواده دوازده نفره بود که در سال 1323 در شیراز به دنیا آمد. بر مبنای زندگی نامه ای که خودش در زندان ساواک نوشته، به دلیل استعدادش ، پدرش او را در کودکی به تهران فرستاد تا تحصیلاتش را ادامه دهد. او در تهران دیپلم گرفت و در سال 1341 با رتبه 2 در دانشکده فنی دانشگاه تهران رشته برق مشغول به تحصیل شد و در سال 1345 فارغ التحصیل گردید. سعادتی پس از تحصیل
یکی از اسرای دفاع مقدس میگوید: بهروز طاهرخانی ۱۳ ساله بود که اسیر بعثیها شد. سازمان مجاهدین خلق به دنبال جذب اسرا در اسارتگاهها بود که به بهروز هم پیشنهاد دادند، جذب این سازمان شود.
دوره اسارت و دوری از وطن و خانواده برای آزادهها سختیهای خودش را داشت؛ اما سختی این اسارت برای نوجوانان دوچندان بود؛ نوجوانانی که با سن و سال کمشان، گاهی بهترین تصمیمها را در دوراهیها میگرفتند.
«بهروز طاهرخانی» یکی از اسرای ۱۳ ساله دفاع مقدس بود که سازمان مجاهدین خلق به این نوجوان پیشنهاد جذب داده بودند. «علی علیدوست قزوینی» پاسخ این نوجوان به درخواست منافقین را اینگونه روایت میکند:
«یک روز از بلندگو اسم بهروز را خواندند. بهروز به مقر فرماندهی رفت و بعد از ۱۰ دقیقه برگشت. پرسیدم: چه کارت داشتند؟ گفت: یکی از همسایههای ما آمده و به منافقین پیوسته، نامه نوشته و از من خواسته که به منافقین بپیوندم و «ملازم کریم» نامه را برایم خواند و گفت: نیم ساعت وقت میدهم تا فکر کنی و جواب بدهی! حالا میخواهم با شما مشورت کنم که جواب ملازم را چه بدهم. نظر شما چیه؟
گفتم: اگه دوباره صدایت کرد، بگو من دلم برای خانوادهام تنگ شده و از غربت خسته شدهام، میخواهم به ایران برگردم. بهروز گفت: اگر قانع نشد، چی بگم؟ گفتم: تحمل کتک خوردن داری!؟ گفت: البته که دارم! گفتم: اگر با این حرفها کوتاه نیامد، بگو: من یک تار موی سفید بابام را به کل دنیا و شماها نمیدهم! با این حرف شاید کتک بخوری، ولی ملازم از شما ناامید خواهد شد.
ما هنوز مشغول صحبت بودیم که دوباره از بلندگو بهروز را صدا کردند و رفت. اما خیلی زود برگشت! پرسیدم: چه شد!؟ گفت: هیچی! آخری را اول گفتم. پرسیدم: یعنی چی!؟ گفت: هیچی! وقتی وارد اتاق شدم، ملازم گفت: ها بهروز! فکرهاتو کردی؟ میری پیش دوستت و به مجاهدین (منافقین) ملحق میشی یا نه؟ گفتم: فکر کردم باید بگم که من نمیرم و میخوام به ایران برگردم و من یک تار موی سفید پدرم را به کل دنیا و شماها نمیدهم! ملازم وقتی این حرف را شنید، در حالیکه از غیظ داشت منفجر میشد از پشت میزش بلند شد و دنبالم کرد و گفت: حالا آنقدر خاک به سرِ ما شده که تو قشمر (مسخره) با یک تار موی پدرت عوض نمیکنی! و دنبالم کرد من نیز پا به فرار گذاشتم و از مقر زدم بیرون بدون اینکه یک سیلی بخورم! آمدم بیرون و ملازم ماند و فریب بیثمرش.
درباره این آزاده دفاع مقدس بخوانید
«بهروز طاهرخانی» یکی از کمسن و سالترین رزمندگان دفاع مقدس شهرستان تاکستان استان قزوین بود که سال ۱۳۶۱ به اسارت بعثیها درآمد. ۸ سال اسارت را تحمل کرد و بعد از آزادی از اسارت در مهر ۱۳۹۲ بر اثر جراحات و بیماریهای ناشی از دوران اسارت در ۴۵ سالگی به همرزمان شهیدش پیوست.
منافقین در حمله به بیمارستان اسلام آباد غرب، با بیرحمی همه مادران و نوزادان را جلوی چشم یکدیگر به قتل رسانده و آتش زدند.
تاریخ ایران پر از جنایتهای گروهک منافقین است. روح عمل این گروهک منفور که خیانت به وطن و هموطن است، بیش از خونهایی که به ناحق ریخته و میریزند، دل ایرانیان را به درد میآورد.
«دیگر وقت آن رسیده است که به ایران برویم. طرح عملیات بزرگی را کشیدهایم که در نهایت منجر به فتح تهران و سقوط رژیم میشود.» این از اولین جملات سخنرانی مسعود رجوی برای اعضای سازمان مجاهدین خلق، قبل از آغاز عملیاتی موسوم به «فروغ جاویدان» است. عملیاتی که درست چند روز بعد از حمله دوباره عراق به ایران پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ آغاز شده و ۵ مرداد سال ۱۳۶۷ به شهر اسلامآباد در غرب کرمانشاه رفتند و تمام مجروحین و حاضران در بیمارستان امام خمینی را به وحشیانهترین روشها به قتل رسانده و سپس اجساد آنها را در حیاط و داخل ساختمان بیمارستان به آتش کشیدند.
آنها برنامه ریزی کرده بودند بعد از قتل عام بیمارستان امام خمینی اسلامآباد و تصرف این شهر، بلافاصله دولت موقت را در کرمانشاه پایهریزی کرده و به سمت تهران حرکت کنند تا پیش از اینکه ایران سر بگرداند و نیروهای نظامی را بر سر راه آنها بفرستد، کار را تمام کنند. اما نیروهای مردمی شهر اسلامآباد
دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان کهگیلویه و بویراحمد عنوان کرد:عناصر وابسته به گروهک تروریستی منافقین در کهگیلویه و بویراحمد دستگیر شدند.
دادستان عمومی و انقلاب مرکز استان از دستگیری عناصر وابسته به گروهک تروریستی منافقین در کهگیلویه و بویراحمد خبر داد.
سید علی ملکحسینی با اشاره به جزئیات بازداشت اعضای گروهک تروریستی توسط سربازان وزارت اطلاعات گفت: این گروه چهار نفره که به گروهک منافقین متصل بودند اقدام به عملیات ایذایی (عملیاتی که شرایط برای مقاصد بعدی زمینه سازی شود) در استانهای خوزستان، فارس و کهگیلویه بویراحمد داشتند که توسط سربازان امام زمان (عج) دستگیر و این باند متلاشی شدند.
ملک حسینی با اشاره به اینکه استان کهگیلویه بویراحمد از استانهای امن کشور است افزود: این گروه با نقشه سعی در به خطر انداختن امنیت کشور داشتند.
وی با بیان اینکه اعضای این باند توسط منافقان از طریق فضای مجازی شناسایی و به هستههای تروریستی پیوسته بودند ،ادامه داد: همه متهمان بازداشت شده، پس از ارتباط با سرکردههای گروهک منافقان، ساخت نارنجکهای دستی و بمبهای کوچک دستساز را فرا گرفته و مضاف بر آموزش ها، مبالغی برای خرید تجهیزات دریافت کرده بودند.
پنجم مرداد، همزمان با شکست سازمان مجاهدین خلق در عملیات مرصاد، فرصت خوبی برای مرور کارنامه این گروه تروریستی است. سازمانی که سالها قبل از تولد داعش، در شهرهای مختلف کشور دست به جنایاتی زد که برخی از آنها در کارنامه داعش نیز دیده میشود.
در تاریخ چندصد ساله جهان، کمتر گروهی در قساوت قلب و عمق جنایات به گروه تروریستی داعش میرسد. گروهکی که با مرور کارنامه 22 سالهاش (از 1999 تاکنون) انواع و اقسام جنایت با شیوههای مختلف به چشم میخورد. تصاویر این جنایات که توسط رسانههای رسمی داعش و رسانههای بینالمللی منتشر میشد، چنان رعب و وحشتی در دل مردم افکند که در برخی مناطق تنها با آوردن اسم داعش، شهر خالی از سکنه میشد. باوجود این حد از جنایت و بیرحمی اما، اعمال داعش برای بزرگترهایمان چندان هم غریبه نیست!
بر اساس گزارش فرهیختگان، پنجم مرداد همزمان با شکست سازمان مجاهدین خلق در عملیات مرصاد، فرصت خوبی برای مرور کارنامه گروه تروریستی مجاهدین خلق است. سازمانی که سالها قبل از تولد داعش، در شهرهای مختلف کشور دست به جنایاتی زد که برخی از آنها در کارنامه داعش نیز دیده میشود و برخی اقدامات دیگر را حتی داعش هم انجام نداده است! در ادامه به چند نمونه از این جنایات میپردازیم.
افطار خونین
در گرمای شدید تیرماه سالهای 1360 و 1361 که با ماه مبارک رمضان مصادف شده بود، سازمان مجاهدین خلق برای ترور مردمی که 16 ساعت روزه میگرفتند، دست به ابتکاری جدید زد! تا قبل از این، سازمان در کوچهها، خیابانها، مکانهای عمومی و خلاصه هر جایی که میشد، دست به ترور میزد که اکثر این ترورها، ترور کور، بدون سوژه و صرفا برای ایجاد رعب و وحشت در میان مردم بود. اما در این سالها مکانی جدید برای ترور یافت؛ ترور سر سفره افطار! کاری که گروه تروریستی داعش تنها یک بار انجام داد و آنهم علیه جبهه النصره نه علیه مردم عادی!
انیس نوری، مادر 25 ساله خانواده استیلاف ازجمله قربانیان «افطار خونین» است که در شامگاه 16 تیر 1361، همزمان با افطار،
